Sunday, June 2, 2013

آیا با دستکاری هلیکوپتر احمدی نژاد می‌خواهند زهر چشم از وی بگیرند ؟


آیا احمدی نژاد نخواهد توانست جان سالم از این
 ماجرا‌ بدر ببرد !
اینگونه که به نظر می‌رسد:
بعد از بازداشت شش ساعته ی ریاست جمهوری توسط بخش ویژه ی سپاه که در چند هفته پیشتر انجام گرفت آقای محمود احمدی نژاد آنچنان سکوت اختیار کرد که حتی در زمان ردّ صلاحیت شدن اسفندیار رحیم مشایی به جز چند جمله ی بسیار خنثی دیگر هیچ سخنی  از وی شنیده نشد … و دیگر هیچ خبری از آن هارت و پورت‌های یکی‌ دو ماه پیشتر نیست که او در هر سخنرانی‌ وعده‌هایش را میداد و با جملات خواهم گفت … خواهم گفت خود! دیگران را به افشاگری تهدید میکرد.
اما گویا برای جناح تمامیت خواه نظام، تنها سکوت این رئیس جمهوری به ظاهر شجاع کافی‌ نیست و آنها در صدد انتقام از وی نیز هستند ، با آنکه سخت احتمال آن میرود که در آن شش ساعت بازداشت این مهم را به وی تفهیم کرده باشند که اگر سکوت را تا پایان دوره ی ریاست جمهوری ات رعایت نمایی ، بعد از آن خواهی‌ توانست همراه با خانواده و ایل و تبارت در آرامش به زندگی‌ ادامه دهی‌ ! غیر از آن در بهترین حالتش هم سرنوشت سعید امامی ( اسلامی ) خواهی‌ شد و با همسر و دختر و خواهرت نیز آن خواهد شد که با همسر سعید امامی گردید !!…
نشانه‌های این نوع گفتار از فردای روز بازداشت وی هویدا بود و در زمان ردّ صلاحیت رحیم مشایی به اوج خود رسید و حالا گویا نظام برای محکم کردن عهد و پیمان یا به قول معروف زهر چشم گرفتن از این هزاره ی سومهلیکوپتر وی را دست کاری می‌کند تا فقط این پیام را به او بدهد که اگر میخواستیم!!  کار را به پایان می‌بردیم !
پس عهدی که با هم بستیم را فراموش نکن !!
نظام ، نظام مافیایی سخت بیمار است که فقط در دو صورت خواهد شکست و نابود گشت ! نخست اینکه چنان در خود درگیر باشد و آنچنان به جنگ درون قدرت گرفتار گردد که مانند نظام عثمانی در خود فرو ریزد و با کوچکترین ضربه‌ای از سوی کسی‌ مانند کمال مصطفی پاشا ( آتا ترک ) به نابودی محکوم گردد !
و یا مانند رایش سوم آیت الله هیتلر با حمله ی دولت‌های خارجی‌ همراه با نابودی بخشی از میهن رایش نظام جمهوری اسلامی هم به تاریخ سپرده گردد !!
البته زمانی‌ این امید در بسیاری بود که گورباچف ایران یعنی‌ دکتر محمد خاتمی نظام را به سوی یک اصلاح کلی‌ خواهد برد و همه ی شهروندان را با هر عقیده و نظری که دارند به نوعی راضی‌ نگه خواهد داشت !
که دیدیم و میبینیم آن ایده و آن اندیشه در نطفه خفه شد و دیگر حتی آرامگاه اصلاح طلبی هم معلوم نیست در کجا قرار دارد که تا کسان معدودی که هنوز در آن حال و هوا هستند بتوانند گاهی‌ به آنجا رفته و بست بنشینند یا قفل و دخیل بر آن ببندند !
و اما وظیفه ی ما مردم چیست ؟
در حقیقت نقش اصلی‌ بر عهده ی ماست ، و این ما هستیم که میتوانیم و باید بتوانیم وظیفه ی شهروندی خود را در برابر میهن و هم میهن و تاریخ و باورهای فردی و همگانی به انجام برسانیم و از به سوراخ پناه بردن خود را بازداریم !
اما از آنجایی‌ که شوربختانه باور بخود تا حدی نسبتا زیاد در ما بی‌ هوش شده است ، این است که به توانایی خود کمتر باورمندیم !
البته اگر کمی‌ بیشتر به خود باور می‌داشتیم و این خود باوری را با خود پرستی‌ یکی‌ نمیدانستیم ، میتوانستیم در یک اتحاد همگانی که محور اصلی‌ آن نه ایدئولوژی‌های گوناگون که فقط و فقط میهن و آزادی مردم در آن شرط باشد به یکدیگر بپیوندیم و اینچنین یک باور همگانی در مردم بوجود بیاوریم
تا مردم علاوه بر رهایی از این سرگردانی سیاسی و این اسارت در چه کنم چه کنم ؟ خود را در جمع یکدیگر چنان نیرومند بیابند که این باور دگرگونی را هر یک به دیگری هدیه دهد و اینچنین خواهیم دید که چگونه به سرعت از سپاه نظام حاکم بر کشور کم میگردد و افراد آن فوج فوج به سمت آزادی خواهان و ملت خواهند آمد و سران نظام مجبور به تن در دادن به خواسته‌های به حق مردم میگردند !
این مورد سوم گویا برای ملت ما سخت تر از آن دو مورد دیگر است !
و این جای افسوس دارد …
چراکه بخش بزرگی‌ از سرنوشت هر ملتی در دستان خود اوست !!
مجید رحیمی ۲ جون ۲۰۱۳ مونیخ

No comments: