Wednesday, February 24, 2010


!جشن کنسولگری در مونیخ را تحریم و با برگزاری آن مبارزه کنیم

!دوستان و هم میهنان

کنسولگری رژیم جمهوری اسلامی امسال نیز مانند سال گذشته قصد دارد در مونیخ جشن نوروز برگزار کند. تنها چندماه از انتخابات رسوای خرداد 1388 و پایمال کردن حق رای و انتخابات آزاد مردم ما می­گذرد. از آن زمان، عده بیشماری از هم­میهنان ما را در خیابان­ها کشته­اند، هزاران نفر از جمله بیش از 60 روزنامه­نگار را به زندان­ها افکنده­اند. اکثر دستگیر شدگان را شکنجه کرده و عده­ای را مورد تجاوز قرار داده­اند. صدها نفر از ترس جان از ایران گریخته­اند. حقوق و آزادی های مردم ما مانند آزادی بیان، مطبوعات، تجمع، تشکل و غیره را از آنان سلب کرده اند. و با این کارنامه­ی سیاه مملو از جنایت اینک می­خواهند نابودی میهن ما را جشن بگیرند و ایرانیان شریف مونیخ را به بهانه­ی نوروز شریک ِ جرم خود کنند

هم میهنان، ما مطمئن هستیم که هیچ ایرانی آگاه و با وجدانی حاضر به شرکت در این مراسم نخواهد شد. وظیفه­ی یک یک ماست که با این اقدام کنسولگری به مقابله برخیزیم. بدین منظور ما دو برنامه را تدارک دیده­ایم:
1 ـ ابتدا خواهیم کوشید مسئولان هتل محل برگزاری را قانع کنیم تا آن را لغو کنند. بنابراین ما به همراه ِ دیگر گروه­های فعال در مونیخ از همگان می­خواهیم که با استفاده از شماره تلفن و فاکس و نشانی هتل در زیر این بیانیه با مسئولان هتل تماس بگیرند و به آگاه کردن آنها بپردازند و همچنین از تمامی دوستان و آشنایان ایرانی و آلمانی خود نیز بخواهید که با هتل تماس بگیرند

2 ـ در صورتی که جشن جنایتکاران لغو نشود، ما از هم اکنون برای برگزاری تظاهرات در جلوی هتل هیلتون درخواست داده­ایم. وعده­ی دیدار: روز 13 مارس، ساعت 22 – 18 بعد ازظهر.
و درصورتی که مسئولان هتل هیلتون با مردم ایران همراهی کنند و کنسولگری و کارگزاران ِ حکومت ِ خون و جنایت، شادی خود از سرکوب مردم را در داخل کنسولگری جشن بگیرند، در جلوی کنسولگری اعتراض خواهیم کرد. به این منظور نیز تدارکات قانونی لازم را دیده­ایم.
باز هم در باره برنامه­ها اطلاع رسانی خواهیم کرد. لطفا پیگیر اطلاعات باشید و این بیانیه را پخش کنید.

Hilton Munich City Hotel
Rosenheimer Str. 15
81667 München
alexandra.baum@hilton.com

Tel: 49-89-48040
Fax: 49-89-48044804
حتی اگر لازم باشد من شخصاً برنامه‌ها و کنسرتها ی نوروزی خود را کنسل کرده و در برابر هتل به اجرای موسیقی با ارگ و خواندن ترانه و سرود همراه با دوستان و هم میهنان آزاده اقدام خواهم نمود

Tuesday, February 23, 2010

در یک نگاه: آنچه که در کوی گذشت

طبق قانون همین جمهوری اسلامی نیروهای انتظامی فقط در صورتی اجزهٔ ورود به کوی دانشگاه را دارند که رئیس دانشگاه کتباً از آنها درخواست نماید ! و این در حالیست که رئیس دانشگاه میگوید وی چنین درخواستی را از این جانی یان یونیفرم بتن نکرده است !! حتما نگاه کنید و مهرورزی را بحد نهایت ببینید و به رهبر جمهوری اسلامی و دیگر سران این نظام درود بفرستید
تصاویری از حمله ماموران امنیتی و لباس شخصی به دانشجویان، کشاندن دانشجویی روی زمین، فریادهای لباس شخصی هایی که از گارد ویژه می خواهند از کتک زدن دانشجویان خودداری کنند، دانشجویانی که در مقابل کتابخانه شهید مفتح در کوی دانشگاه مورد ضرب و شتم قرار گرفته و روی زمین خوابانده شده اند، صورت خون آلود دانشجویی که روی زمین افتاده، همه و همه تصاویری است که هر چند شاهدان عینی بارها در رسانه های مختلف آن را روایت کرده اند اما تا کنون به صورت تصويری از رسانه ای پخش نشده است
برای دیدن فیلم کوی دانشگاه روی آدرس زیر کلیک کنید
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/02/100222_iran_l19_kooy_tehran_university.shtml

Tuesday, February 16, 2010

!!برای آنکه چنین روزی را نبینیم

ایرانیان آزاده ! و‌ای کسانی‌ که هنوز خونتان برای ایران میجوشد !! برای آنکه چنین روزی را نبینیم و برای اینکه ریشه ی دشمنان داخلی‌ را در این سرزمین بخشکانیم !! بیش از پیش به مبارزات خود در هر راهی‌ که میتوانیم بیفزاییم ! امروز مام میهن بیشتر از هر زمانی‌ به یاری ما نیازمند است !! مام میهن را تنها نگذاریم حتی اگر به قیمت جانمان تمام شود ! چرا که ما برگ‌ها ی این درخت کهنسال هستیم ! و ریشه همین درخت مام میهن است ! نشان دهیم که انسانها ی بی‌ ریشه‌ای نیستیم !! نشان دهیم که ایرانی‌ هستیم و هنوز روح کورش و داریوش و رستم و فردوسی‌ در ما زنده است !! نشان دهیم که ما فقط به افتخارات گذشته ی نیاکان نمی‌‌بالیم که خود افتخار آفرین هستیم و از یادگار نیاکانمان به خوبی پاسداری مینماییم

Monday, February 15, 2010

!!ناگفته هایی درباره زبان فارسی


آیا میدانستید برخیها واژههای زیر را که همگی فرانسوی هستند فارسی میدانند؟
آسانسور، آلیاژ، آمپول، املت، باسن، بتون، بلیت، بیسکویت، پاکت، پالتو، پریز، پلاک، پماد، پوتین، پودر، پوره، پونز، پیک نیک، تابلو، تراس، تراخم، نمبر، تیراژ، تور، تیپ، خاویار، دکتر، دلیجان، دوجین، دوش، دبپلم، دیکته، رژ، رژیم، رفوزه، رگل، رله، روبان، زیگزاگ، ژن، ساردین، سالاتراز راستد، سانسور، سرامیک، سرنگ، سرویس، سری، سزارین، سوس، سلول، سمینار، سودا، سوسیس، سیلو، سن، سنا، سندیکا، سیفون، سیمان، شانس، شوسه، شوفاژ، شیک، شیمی، صابون، فامیل، فر، فلاسک، فلش، فیله، فیبر، فیش، فیلسوف، فیوز، کائوچو، کابل، کادر، کادو، کارت، کارتن، کافه، کامیون، کاموا، کپسول، کت، کتلت، کراوات، کرست، کلاس، کلوب، کلیشه، کمپ، کمپرس، کمپوت، کمد، کمیته، کنتور، کنسرو، کنسول، کنکور، کنگره، کودتا، کوپن، کوپه، کوسن، گاراژ، گارد، گاز، گارسون، گریس، گیشه، گیومه، لاستیک، لامپ، لیسانس، لیست، لیموناد، مات، مارش، ماساژ، ماسک، مبل، مغازه، موکت، مامان، ماتیک، ماشین، مانتو، مایو، مبل، متر، مدال، مرسی، موزائیک، موزه، مین، مینیاتور، نفت، نمره، واریس، وازلین، وافور، واگن، ویترین، ویرگول،هاشور،هال،هال� �ر، هورا و بسیاری از واژههای دیگر.


آیا میدانستید که بسیاری از واژههای عربی در زبان فارسی در واقع عربی نیستند و اعراب آنها را به معنایی که خود میدانند در نمییابند؟ این واژهها را "ساختگی" (جعلی) مینامند و بیشترشان ساختهی ترکان عثمانی است. از آن زمره اند:

ابتدایی (عرب میگوید: بدائی)، انقلاب (عرب میگوید: ثوره)، تجاوز (اعتداء)، تولید (انتاج)، تمدن (مدنیه)، جامعه (مجتمع)، جمعیت (سکان)، خجالت (حیا)، دخالت (مداخله)، مثبت (وضعی)، مسری (ساری)، مصرف (استهلاک)، مذاکره ( مفاوضه)، ملت (شَعَب)، ملی (قومی)، ملیت (الجنسیه) و بسیاری از واژههای دیگر.

بسیاری از واژههای عربی در زبان فارسی را نیز اعراب در زبان خود به معنی دیگری میفهمند، از آن زمره اند:

رقیب (عرب میفهمد: نگهبان)، شمایل (عرب میفهمد: طبعها)، غرور (فریفتن)، لحیم (پرگوشت)، نفر (مردم)، وجه (چهره) و بسیاری از واژههای دیگر.


آیا میدانستید که ما بسیاری از واژههای فارسی مان را به عربی و یا به فرنگی واگویی (تلفظ) میکنیم؟ این واژههای فارسی را یا اعراب از ما گرفته و عربی (معرب) کرده اند و دوباره به ما پس دادهاند و یا از زبانهای فرنگی، که این واژها را به طریقی از خود ما گرفته اند، دوباره به ما داده اند و از آن زمره اند:



از عربی:

فارسی (که پارسی بوده است)، خندق (که کندک بوده است)، دهقان (دهگان)، سُماق (سماک)، صندل (چندل)، فیل (پیل)، شطرنج (شتررنگ)، غربال (گربال)، یاقوت (یاکند)، طاس (تاس)، طراز (تراز)، نارنجی (نارنگی)، سفید (سپید)، قلعه (کلات)، خنجر (خون گر)، صلیب (چلیپا) و بسیاری از واژههای دیگر.


از روسی:

استکان: این واژه در اصل همان «دوستگانی» فارسی است که در فارسی قدیم به معنای جام شراب بزرگ و یا نوشیدن شراب از یک جام به افتخار دوست بوده است که از سدهی ١۶ میلادی از راه زبان ترکی وارد زبان روسی شده و به شکل استکان درآمده است و اکنون در واژهنامههای فارسی آن را وامواژهای روسی میدانند.
سارافون: این واژه در اصل «سراپا»ی فارسی بوده است که از راه زبان ترکی وارد زبان روسی شده و واگویی آن عوض شده است. اکنون سارافون به نوعی جامهی ملی زنانهی روسی گفته میشود که بلند و بدون استین است.
پیژامه: همان «پای جامه»ی فارسی میباشد که اکنون در زبانهای انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و روسی pyjama نوشته شده و به کار میرود و آنها مدعی وام دادن آن به ما هستند.

* واژههای فراوانی در زبانهای عربی، ترکی، روسی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی نیز فارسی است و بسیاری از فارسی زبانان آن را نمیدانند. از آن جمله اند:

کیوسک که از کوشک فارسی به معنی ساختمان بلند گرفته شده است و در تقریبا همهی زبانهای اروپایی هست.
شغال که در روسی shakal، در فرانسوی chakal، در انگلیسی jackalو در آلمانیSchakal نوشته میشود.
کاروان که در روسی karavan، در فرانسوی caravane، در انگلیسی caravanو در آلمانی Karawane نوشته میشود.
کاروانسرا که در روسی karvansarai، در فرانسوی caravanserail، در انگلیسی caravanserai و در آلمانیkarawanserei نوشته میشود.
پردیس به معنی بهشت که در فرانسوی paradis، در انگلیسی paradise و در آلمانی Paradies نوشته میشود.
مشک که در فرانسوی musc، در انگلیسی muskو در آلمانی Moschus نوشته میشود.
شربت که در فرانسوی sorbet، در انگلیسی sherbet و در آلمانی Sorbet نوشته میشود.
بخشش که در انگلیسی baksheesh و در آلمانی Bakschisch نوشته میشود و در این زبانها معنی رشوه هم میدهد.
لشکر که در فرانسوی و انگلیسی lascar نوشته میشود و در این زبانها به معنی ملوان هندی نیز هست.
خاکی به معنی رنگ خاکی که در زبانهای انگلیسی و آلمانی khaki نوشته میشود.
کیمیا به معنی علم شیمی که در فرانسوی، در انگلیسی و در آلمانی نوشته میشود.
ستاره که در فرانسوی astre در انگلیسی star و در آلمانی Stern نوشته میشود.
Esther نیز که نام زن در این کشورها است به همان معنی ستاره میباشد.


برخی دیگر از نامهای زنان در این کشورها نیز فارسی است، مانند:

Roxane که از واژه ی فارسی رخشان به معنی درخشنده میباشد و در فارسی نیز به همین معنی برای نام زنان "روشنک" وجود دارد.
Jasmine که از واژهی فارسی یاسمن و نام گلی است
Lila که از واژه ی فارسی لِیلاک به معنی یاس بنفش رنگ است.
Ava که از واژهی فارسی آوا به معنی صدا یا آب است. مانند آوا گاردنر

آیا میدانستید که این عادت امروز ایرانیان که در جملات نهی کنندهی خود ن نفی را به جای م نهی به کار میبرند از دیدگاه دستور زبان فارسی نادرست است؟

امروز ایرانیان هنگامی که میخواهند کسی را از کاری نهی کنند، به جای آن که مثلا بگویند: مکن! یا مگو ! (یعنی به جای کاربرد م نهی) به نادرستی میگویند: نکن! یا نگو! (یعنی ن نفی را به جای م نهی به کار میبرند).
در فارسی، درست آن است که برای نهی کردن از چیزی، از م نهی استفاده شود، یعنی مثلا باید گفت: مترس!، میازار!، مده!، مبادا! (نه نترس!، نیازار!، نده!، نبادا!) و تنها برای نفی کردن (یعنی منفی کردن فعلی) ن نفی به کار رود، مانند: من گفتهی او را باور نمیکنم، چند روزی است که رامین را ندیدهام. او در این باره چیزی نگفت.


آیا میدانستید که اصل و نسب برخی از واژهها و عبارات مصطلح در زبان فارسی در واژه یا عبارتی از یک زبان بیگانه قرار دارد و شکل دگرگون شدهی آن وارد زبان عامهی ما شده است؟

به نمونههای زیر توجه کنید:
هشلهف: مردم برای بیان این نظر که واگفت (تلفظ) برخی از واژهها یا عبارات از یک زبان بیگانه تا چه اندازه میتواند نازیبا و نچسب باشد، جمله ی انگلیسی I shall have (به معنی من خواهم داشت) را به مسخره هشلهف خوانده اند تا بگویند ببینید واگویی این عبارت چقدر نامطبوع است! و اکنون دیگر این واژهی مسخره آمیز را برای هر واژه یا عبارت نچسب و نامفهوم دیگر نیز (چه فارسی و چه بیگانه) به کار میبرند.
چُسان فُسان: از واژه ی روسی ***sani Fossani به معنی آرایش شده و شیک پوشیده گرفته شده است.
زِ پرتی: واپهی روسی Zeperti به معنی زندانی است و استفاده از آن یادگار زمان قزاقها ی روسی در ایران است در آن دوران هرگاه سربازی به زندان میافتاد دیگران میگفتند یارو زپرتی شد و این واژه کم کم این معنی را به خود گرفت که کار و بار کسی خراب شده و اوضاعش دیگر به هم ریخته است.
شِر و وِر: از واژه ی فرانسوی Charivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته شده است.
فاستونی: پارچه ای است که نخستین بار در شهر باستون Boston در امریکا بافته شده است و باستونی میگفته اند.
اسکناس: از واژه ی روسی Assignatsia که خود از واژه ی فرانسوی Assignat به معنی برگهی دارای ضمانت گرفته شده است.
فکسنی: از واژه ی روسی Fkussni به معنی بامزه گرفته شده است و به کنایه و واژگونه یعنی به معنی بی خود و مزخرف به کار برده شده است
لگوری (دگوری هم میگویند): یادگار سربازخانههای ایران در دوران تصدی سوئدیها است که به زبان آلمانی به فاحشهی کم بها یا فاحشهی نظامی میگفتند: Lagerhure .
نخاله: یادگار سربازخانههای قزاقهای روسی در ایران است که به زبان روسی به آدم بی ادب و گستاخ میگفتند Nakhal و مردم از آن برای اشاره به چیز اسقاط و به درد نخور هم استفاده کرده اند.

Sunday, February 14, 2010

!!! عجب جرم سنگینیه سبز بودن

وقتی‌ چنین انسانهای آزاده و شجاعی را میبینم که چشم در چشم دشمن میدوزند و سخن‌شان را به زیباترین فرم بیان میکنند ، از خودم خجالت میکشم که در آرامش و آسایش نشسته‌ ام و از ترس سکوت کرده‌ ام ... می‌خواهم خود را در برابر آینه قرار دهم و به چشمان خود خیره شوم و از شرم در خود آب شوم ... چرا که اگر دل من ایرانی‌ برای ایران نتپد همان بهتر که نتپد !! باید برخیزم .. باید خود را از خجالت و شرمی که برایم عذاب وجدان شده است برهانم باید سبز شوم و میهنم را سبز نمایم حتی اگر این سبز شدن بقیمت جانم تمام شود ... می‌خواهم ایرانی‌ باشم و ایرانی‌ بمیرم چراکه ایرانی‌ بودن یک باور است ...‌ای انسانهای آزاده!! اگر برای شرافت و شخصیت خود ارزش قائل هستید خود را به هیچ مبلغی نفروشید حتی اگر این مبلغ به قیمت از دست دادن جانتان باشد ... پاینده باد ایران ... جاودان باد باور به ایرانی‌ بودن... مجید رحیمی- مونیخ


Saturday, February 13, 2010


آیا می‌‌توان با رنگ (آهن زنگ زده) را مانند روز اولش ساخت ؟

جمهوری اسلامی پوسیده است و هیچکس در این سخن شکی ندارد ، اما در نجات این نظام از بحرانی که خود بوجود آورده است همه بدیده ی شک مینگرند، نظام جمهوری اسلامی در طول ۳۱ سال گذشته همواره زنجیرهایی به پای خود بسته است که رهایی از آن زنجیرها در هر صورت‌ به نابودی آن می‌‌انجامد

حوادث روزهای تاسوعا و عاشورا که ماموران تا دندان مسلح دولتی بی‌ هیچ پروایی به جان مردم افتاده و (بشهادت فیلمها و عکس‌هایی‌ که بدستمان رسیده) از هیچ جنایتی روگردان نبودند، آخرین فرصتی را که نظام می‌‌توانست از آن سود جوید و به جبران اشتباهات گذشته ی خود اعتراف کرده و در صدد دلجویی از مردم و خانواده‌های قربانیان بر آید از میان برد. مخالفان نظام که از ۳۱ سال پیشتر همواره در جنگ با این رژیم ضد انسانی‌ در تلاش بوده و قربانیان فراوانی نیز در این راه داده اند اینزمان مصمم‌تر از همیشه با سرعتی بیش از پیش به سوی رهایی میروند، اگرچه امروز با ورود کسانی‌ چون میرحسین موسوی و مهدی کروبی و محمد خاتمی که روزگاری جزو سران همین نظام بودند تا حدودی صورت‌ مبارزه تغییر کرد و با بوجود آمدن جنبش سبز دسته‌ها و گروه‌های بیشتری به صفّ مخالفان پیوستند، اما هدف همان است که بود، آزادی برای شهروند ایرانی‌، جدایی دین از سیاست و احترام به مفاد و قوانین حقوق جهانی‌ بشر ...

روز ۲۲ بهمن ۱۳۸۸ را هم پشت سر گذاشتیم و دولت اسلامی با جابجایی افراد خود از تمام شهرها و روستاهای میهن به تهران این معنی‌ را به خود تفهیم کرد که ۵۰ میلیون از مردم ایران با دل و جان پشتیبان اوست !! بی‌ آنکه از خود بپرسد ، چرا از ملتی که روزگاری %۹۹/۹۸ آن به این نظام رای داده بود!! امروز به %۷۱ رسیده و بدتر از آن رئیس سابق مجلس ، رئیس جمهوری سابق و نخست وزیر سابق همین نظام این چنین تا پای جان در برابر آن ایستاده اند و حاضر به عقب نشینی نیستند ؟؟؟

نظام شدیدا ترسیده است، و این ترس نیز به درستی‌ و بجاست، چراکه حقیقت نه آن است که رژیم آنرا بیان می‌کند بلکه واقعیت اینست که مردم تصمیم خود را گرفته اند و می‌‌خواهند این نظام را به زباله دان تاریخ بیندازند و از آن به عنوان تجربه‌ای تلخ ولی‌ پر ارزش در آینده یاد نمایند. چرا که آمدن همین نظام ادامه ی همان راهی است که نیاکان ما نیزخواهانش بودند که در ۱۰۳ سال پیشتر در قیامی شکوهمند باعث عبور از زمان دیکتاتوری شده و مظفرالدین شاه را مجبور به قبول خواسته‌های خود نمودند و اولین مجلس قانون گذاری را در تمام منطقه بنیان نهادند . تغییر رژیم در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ چیزی نبود که الزاماً خواسته ی مردم آن روزگار باشد ! بلکه مردم بیشتربدنبال رفرم و بازسازی بودند و هدفشان آگاه ساختن دولتمردان به وظایف خود (که همانا رعایت آزادی است) بود!! اما اشتباهات پی‌ در پی‌ نظام شاهنشاهی بویژه در آخرین ماه‌های عمر خود باعث شد تا همگان باور نمایند که رژیم خود را به مرگ محکوم کرده است و توانایی پذیرش رفرم را دیگر ندارد!! البته نباید از یاد ببریم که هیچکدام از اشتباهت نظام پیشین حتی بزرگترین آنها به کوچکترین اشتباه این نظام خونخوار هم نمیرسید ! و این مهم را سران خود این نظام مقدس جمهوری جنایت پیشه ی اسلامی نیز اعتراف مینمایند

نظام پیشین را رضا خان ، پدر محمد رضا شاه بنیان گذاشته بود که خود ۲۰ سال به عنوان پادشاه بر آن حکم راند ، در آغاز سلطنت رضاشاه بعضی‌ از شاهزاده‌های قاجار که خواهان بازگشت سلسله ی قاجاریه به قدرت بودند با وی مبارزه مینمودند اما چندی نگذشت که مردم یکپارچه شیفته ی نظام جدید شده و بکلی نظام قاجار را فراموش کردند و حتی یادی هم از آن دوران ننمودند، چراکه نظام جدید و پادشاه تازه را دوست خود می‌‌پنداشتند و میدیدند که هر روز مردم و مملکت به رفاه و آرامش و آسایش نزدیکتر میگردد ، و هنگامی که محمد رضاشاه به سلطنت رسید هیچکس هوس بازگرداندن نظام به دوران قاجار را در سر نمیپروراند، و اگرهم چنین بود آنقدر تعدادشان کم و ناچیز بود که حتی به سخن گفتن در باره اش نمی ارزید!!! بر خلاف آن روزگار امروز که ۳۱ سال از به پیروزی رسیدن انقلاب شکوهمند اسلامی می‌گذرد روزی نیست که فرزندی از پدر و مادر خود نپرسد که چرا این بلا را بر سر ما آوردید!؟ و پاسخی از سر افسوس از والدین خود نگیرد ! هنوز بعد از ۳۱ سال جوانان این مملکت بجرم طرفداری از نظام سلطنتی دستگیر شده و به اعدام محکوم میگردند !! جوانانی که حتی بعد از انقلاب پا به هستی‌ نهاده و هرگز آن دوران را ندیده اند !! و این از عجایب روزگار است

با بروی کار آمدن نظام جدید بزودی بر رهبران و سران آن معلوم شد که برای بقای خود می‌باید بهتر از سران نظام پیشین به این کشور و مردم خدمت نمایند و چون این توانایی را در خود نمیدیدند پای به راه دیگری نهادند و آن چیزی نبود جز نگاه داشتن کشور در فضای تشنج و هرج و مرج و یا به قولی‌ فضای انقلابی، بهمین دلیل نیز خمینی جنگ را نعمت میدانست و بعد از جنگ و حتی بعد از مرگ خمینی نیز سران نظام خود را از این فضا دور نگاه نداشتند چرا که دوری از این فضا یعنی‌ آمدن امنیت و دوران قبول مسئولیت و پاسخ دادن به اعمال سالهای گذشته خود ! بهمین خاطر نیز همواره با کوچکترین اعتراض مردمی با خشونت تمام روبرو گردیدند و به بدترین صورت‌ آنرا خاموش ساخته و گمان بردند که با جارو کردن مشکلات به زیر فرش آنها را از میان میبرند ... تا آنکه حرکت سبز بدنیا آمد .... اینزمان نظام با بحرانی جدی روبرو گردیده و هنگامی که میلیون‌ها انسان معترض را در برابر خود دید دانست که به آخر راه خود رسیده است ! اما نظامی که هیچ پلی‌ را در پشت سر سالم نگذاشته !! به که و بکجا می‌‌تواند پناه ببرد ؟؟؟ نظامی که پیوسته با رنگ روغن تلاش بر پوشاندن این اسکلت زنگزده نموده است و خود بهتر از هر کسی‌ میداند که مرز سیاه کاریها و جنایاتش تا به کجا می‌رسد چگونه میتواند چون نظام پیشین با به خیابان آمدن مردم بپذیرد که این کشور از آن این مردم است و این مردم هستند که به دولتمردان خود مشروعیت میدهند و هر گاه آنها نظامی را نخواستند آن نظام موظف است برود ! چنانچه آیت الله رفسنجانی‌ نیز در چند هفته ی آخری همین مطلب را عنوان نمود... نظام در منجلاب خود اسیر است و اینرا نیز هیچکس بهتر از سران این رژیم نمیداند، پس چاره چیست ؟ آیا باید با خشونت بیشتر به پیش راند و مخالفان را مرعوب نمود ؟ و یا باید بفرمان امام امّت خمینی گوش فرا داد و جنگی که نعمت شناخته شد آغاز نمود، و در آن فضا مخالفان را یا به سکوت و یا به فرار و یا به اعدام و زندان مجبور و محکوم کرد ؟

نظام تمام امیدش را به اسرائیل و پس از آن به آمریکا بسته است تا با یک حمله ی نظامی احمقانه باعث نجاتش گردد ! این حمله ی نظامی باعث میگردد تا بسیاری از مردم برای نجات میهن خویش از چنگ دشمن خارجی‌ در صفّ همین نظام قرار گیرند و عمر جمهوری اسلامی را به ۱۰ یا ۲۰ سال دیگر افزایش دهند و با این حرکت رنگی‌ دیگر بر اسکلت رژیمی که هر روز پوسیده تر میشود بزنند!! اما حتی اگر این مورد هم اتفاق بیفتد ذره ‌ای در مرگ حتمی نظام تاثیر نگذشته است که فقط نقش آسپرین را دارد که چندی بعد دوباره درد آغاز گردد تا جایی‌ که آسپرین هم دیگر میسر واقع نیفتد ! بنفع نظام است که امروز با درد کمتری جان دهد تا فردا با جان کندن از بن کنده شود و در زباله دان تاریخ جای بگیرد ... این تصمیم را به عهده ی خامنه‌ای و سران این رژیم می‌گذاریم !چرا که حتی اگر یک میلیون هم از جوانان موج سبز کشته شوند باز فردا میبینیم که جوانان نسل جدید در خیابان حاضرند ... این نظام باید برود و ملت تصمیم خود را گرفته است

اما به هم میهنانی که هنوز در خواب هستند میگوییم و با صدای بلند اعلام میداریم ! تا فرصت هست صدای قلب و ارق ملی خود را بشنوید و به آغوش میهن و ملت بازگردید

پاینده باد آزادی ، سرفراز باد ایران و مردم شجاع و آزاده ی ایران

مجید رحیمی - مونیخ

Monday, February 8, 2010


دوستان و دوستداران دکتر محمد عاصمی

مراسمی بزرگداشتی که با زحمت تمام برای زنده یاد عاصمی تدارک دیده بودیم متاسفانه محکوم به کنسل شد

دستان نظام اسلامی و سانسور و خفقان این رژیم حتی ما را در ۶۰۰۰ کیلومتری خلافت اسلامی نیز رها نکرده و افرادی را به درون این جمع فرستاده تا این مراسم را به آن گونه‌ ای که می‌‌ خواهند برگردانده و عاصمی را آن طوری که خوش دارند بنمایانند !! و ما با هم نظری همسر استاد عاصمی و سخنرانان دعوت شده تصمیم گرفتیم تا این برنامه را منتفی اعلان نماییم ... در چند روز آینده اعلامیه‌ ای در همین راستا به دست چاپ خواهیم سپرد و در اختیار شما عزیزان قرار خواهیم داد. سیاهی زمستان همیشه بر ذغال میماند !! و اکنون این شعر را که برای استاد عاصمی سروده‌ام تقدیم می‌کنم

نام فانوسی تو

هرچه با یاد تو درگیر شدم تا که مگر
برهانم دل خود زین غم جانانه نشد
خانه‌ای ساخته از عشق تو این سینه ی من
که در آن خانه بجز نام تو افسانه نشد

چه کس آوای تو بشنید و نشد مست ز آن؟
چه کسی‌ مست شد و همدم پیمانه نشد ؟
تو همان سرو بلندی که در این دشت نمک
همدم خار شد و
همره
بیگانه نشد

نام فانوسی تو همسفر رهرو شب
ز فراغت چه کسی‌ شنیده، دیوانه نشد ؟
زانکه از بودن مردان و زنانی چون تو
دشمن آمد بدرون ، صاحب این خانه نشد !
روز پرواز عاصمی ۲۰۰۹/۱۲/۱۱ مونیخ

بله شک نکنید خودش است ! این عکس آیت الله مصباح یزدی است که در حال بوسیدن دست شهبانو (همسر شاه) است !! و حالا پای رهبر را میبوسد !!! و چه بسا جای دیگرش را هم اگر لازم شد خواهد بوسید !! مصباح بدست دستمال یزدی !! باید به عنوان نام جدید این جانور انتخاب کرد


Sunday, February 7, 2010

این عکس حکومت گران امروزی در فردای پیروزی این جنبش سبز است که خیلی‌ هم دیر نخواهد بود !
به سرنوشت صدام و حکومتش بیندیشید

Tuesday, February 2, 2010

!!!نظام به خودش شاشیده

واقعا ببینید این رژیم چقدر مفلوک و بدبخته که تحمل مخالفت فقط ۱۰
یا ۲۰ نفر رو هم نداره!!! میدونید چرا ؟؟؟ چون خود نظام بهتر از هر کسی
میدونه که این ۱۰ نفر نوک کوه یخی هستند که شجاعانه آمده و داره صدای اعتراضش رو به گوش جهان میرسونه و برای همین هم هست که نظام به خودش شاشیده !!!
چند سال پیش جلوی کاخ سفید در واشینگتن با چند نفر آشنا شدم که شبانه روز
به کارهای رئیس جمهوری اعتراض میکردند ،،، اما گاهی از همین خانه ی سفید
کسانی میآمدند و از آشپزخانه برای این مخالفان غذای گرم میآوردند
حالا شما فرق رو ببینید

فیلم حمله یکی از فرزندان وحشی مسئولان عالیرتبه سفارت ایران درکشور فرانسه به تظاهر کنندگان ومتعاقب آن کتک خوردن از پلیس

!!طالقانى هم خودش مرد

برای دیدن عکس های این وطن پرستان روی این آدرس کلیک کنید

ديدار ٢٠٠ تن از ايرانيان وطن پرست با رييس مجلس كشور

(اسلاميشان در مونيخ (طالقانى هم خودش مرد

دست آشپز کنسولگری تازه تاسیس شهر مونیخ دردنکند که دست پختش همه را نمک گیر کرد، حالا این ٢٠٠نفر میهمانان دعوتی چطور میتوانند نمکدان را بشکنند و از رئیس مجلس کشورشان سوالهای کفرآمیز بکنند!؟

آخ...! شما از ماجرا بی خبرید؟

ماجرا از این قرار است که گویا در ایران اصلا نه نظام و نه کشور هیچکدام دردست سپاه و بسیج نیستند و بهمین خاطر هم ‌رئیس مجلس اسلامی به شهر مونیخ میاید تا در یک کنفرانس امنیتی شرکت کند


از دگر سو از چند ماه پیشتر کنسولگری جمهوری اسلا می دوباره به مونیخ بازگشته! فعالیت خود را چنان گسترش داده که توان دعوت از٢٠٠ تن از ایرانیان وطنپرست را یافته است! این هم میهنان از فرش فروش گرفته تا دکتر و مهندس و حتی راننده تاکسی نیز دراین مدت کوتاه توانسته اند چنان مسلمان بودن و مومن بودن خود را به اثبات برسانند تا در لیست دعوتی ها قرار بگیرند

این ایرانیان میهن پرست و مبارز چنان به عقاید خود پایبند بودند که حتی در حضور رئیس مجلس اسلامی کشورشان نیز دست از مبارزه نکشیده و آقایان با کراوات و خانم ها بدون روسری در این بزم اسلامی حضور بهم رساندند

بشنویم از زبان یکی از این دعوتی ها

آنها حتما رئیس مجلس اسلامی را در رابطه با سوالات خود خطاب قرار میدادند و از اعدام جوانان زیر ١٨سال و سنگسار زنان و مردان ، و همینطور از علت خود سوزی آن مجروح جنگی در برابر مجلس اسلامی،گم شدن یک میلیارد دلار پول ودهها و صدها سوال دیگر

اما بسوزد پدر آن همه غذاهای خوشمزه ... که باعث نمک گیر شدن شد... و ما را به بازنگری سوالاتمان واداشت تا از رئیس مجلسمان بپرسیم:آقا!چرا ایران ایر پرواز مستقیم از تهران به مونیخ نداره؟ آخه اینطور که صحیح نیست ،ما هر دفعه باید بریم فرانکفورت... اگرچه! کدام عقل سالم می آید این گرمای داخل مجلس را با حضور شخص مهمی مثل آقای لاریجانی و آن همه احترام میزبان که حتی یک بار هم به هیچکدام از خواهرهای بی حجاب نگفتند خواهر روسریت کو! بگذارد و در آن سرما به جمع مثلا کسانی بپیوندد که درسالگرد انقلاب برضداین نظام در خیابانها راه افتاده و الکی شعار میدادند؟! اگر چه ما خودمان هم آن اوایل از این کارها زیاد میکردیم

وسپس صدایش را آرام کرد و زیر گوشی گفت: عزیزم!اینها حالاحالاها هستند

برو بفکر آیندت باش

پرسیدم اما به چه قیمتی؟!سکوت کرد، چیزی نگفت و به راهش ادامه داد

طالقانى هم خودش مرد! كنايه ى معروف اوايل انقلاب است كه قرار بود آيت الله بهشتى در جمعى سخنرانى كند و آن جمع عهد كرده بودند يك صدا شعار دهند: بهشتى! بهشتى! طالقانى(آيت الله طالقانى) رو تو كشتى!..اما چون روز سخنرانى بهشتى را عصبانى ميبينند...فرياد بر مى آورند: بهشتى بهشتى! تو آيت بهشتى! و آنگاه براى وفاى به عهد خود آهسته ميگويند:طالقانى هم خودش مرد