Wednesday, August 28, 2013

                      " صدای آشنا با مجید رحیمی " 
از تلویزیون ایران آریایی هر سه‌شنبه 
به وقت اروپای مرکزی ساعت ۲۴ 
به وقت تهران ساعت ۲/۳۰ بامداد
و به وقت کالیفرنیا ساعت ۱۵ می‌باشد


Tuesday, August 27, 2013

 بازپخش نخستین برنامه‌ی
" صدای آشنا با مجید رحیمی "
از تلویزیون ایران آریایی امروز ۶ شهریور برابر با ۲۸ آگوست به وقت ایران ساعت ۱۶/۵ و به وقت اروپای مرکزی ۱۳/۵ خواهد بود.
www.glwiz.com


Sunday, August 25, 2013

دوستان ! 
دوستان امشب سه‌شنبه ۲۷ آگوست ساعت ۲۰ به وقت اروپای مرکزی همراه با دوست خوبم خانم دکتر شهلا ممتاز در برنامه‌ی " با مردم " در تلویزیون ایران آریایی در خدمت زینا تهرانی‌ گرامی‌ خواهیم بود ... 
حضور پر رنگ شما باعث افتخار ما و تداوم این راه است... 
این برنامه را علاوه بر "‌هات برد " روی سایت جلویز نیز میتوان مشاهده نمود... 
مجید رحیمی - شاپور فرخزاد ۲۵ آگوست ۲۰۱۳ مونیخ 
www.glwiz.com

Thursday, August 22, 2013

گفتگوی زینا تهرانی‌ با مجید رحیمی

Tuesday, August 20, 2013


امشب ساعت ۲۰ به وقت اروپای مرکزی میهمان خانم زینا تهرانی‌ در برنامه ی " با مردم " هستم ...
ایشان به تازگی مسٔولیت اجرایی تلویزیون ایران آریایی را به عهده گرفته‌ و در صدد بازسازی این تلویزیون است که در یک گفتگوی نسبتا طولانی تلفنی بالاخره تصمیم گرفتم دعوت صمیمانه ی ایشان را پذیرفته و با کمال میل میهمان برنامه ی ایشان باشم.... 
امیدوارم شما عزیزان را همراه داشته باشیم ... 
در ضمن میتوانید از طریق جلویز هم تلویزیون ایران آریائی را روی کامپیوتر خود ببینید...
 

Monday, August 19, 2013

حسن منتخب، معروف به رئیس جمهوری جدید گفت:
آمدن چند میلیون انسان به خیابان برای گرفتن حق، اردوکشی خیابانی بود! 
----------------------- 
پاسخ او را فقط با این دو بیت میدهیم: 
اگر ملت دویده از پی‌ حق 
حسن آقا مگو اردوکشی بود 
بگو ایجاد کهریزک به رهبر 
زبانم لال باشد، جاکشی بود!

Sunday, August 18, 2013

نگاهی‌ به حرکت سال ۸۸ ایران و حرکتهای منطقه و مقایسه ی آنها!
پس از درو شدن شکوفه‌های حرکت عظیم ملت ایران که پس از ۳۰ سال زحمت، نهایت در بهار ۱۳۸۸ بر شاخه نشست، 
دیدیم و میبینیم که چگونه کشورهای منطقه برخاستن را از ملت ایران آموختند و یکی‌ پس از دیگری سعی‌ بر آن نمودند تا به بهار آزادی میهن خود دست یابند.    در این میان اما بعضی‌ از آنان که با استقامت و دید وسیعتر و دانائی بیشتر قدم برداشتند امروز بیش از همه به دنیای دموکراسی و آزادی همگانی نزدیکترند.

البته این راهی‌ نیست که بتوان آن را یک شبه‌‌ پیمود و به آن رسید و در آن با تداوم زندگی‌ کرد، اما هنگامی که آغاز درست باشد و راه صحیح پیموده گردد، دیر یا زود مقصد نیز نمایان میگردد.   
در این میان اما دو نکته را نباید از یاد برد! 
یک آنکه به صورت قاعده راه رفته شده بازنگری گردد و در راه پیش رو با دقت بیشتر قدم گذاشته شود! 
دو آنکه به هنگام رفتن راه خطا، قدرت بازگشت به راه صحیح به هر قیمت در توان باشد تا جلوی خسران گرفته شود تا ضرر آن به نسل‌های آینده وارد نگردد! 

چرا که آزادی فقط این نیست که نسل من آزاد باشد و از این محیط و این موقعیت استفاده ببرد!! که نسل‌های آینده بی‌ آنکه حتی حضور داشته باشند حق و حقوقی دارند که اگر ما آنها را در زمان خود به رسمیت نشناسیم در حقیقت استبداد و اجحاف را به نسل‌های بعدی هدیه کرده ایم و این منت را هم بر سر آنان پیشاپیش گذاشته ایم که
 ما در آزادی زندگی‌ کردیم! ولی‌ شما نتوانستید حتی از نسل پیشین الگو برداری کنید! 
بی‌ آنکه حتی لحظه‌ای بیندیشیم که خود ما باعث نیمی از این مصیبت و مشکلات آیندگان هستیم که آنان را در تصمیمات و برنامه‌های خود نادیده گرفتیم!
 مانند پیشینیان ما نسبت به نسل امروز ما که گرفتار آن هستیم!

در بهار سال ۸۸ ایران که ملت آزاده ی این سرزمین برای گرفتن حق بحق خود یعنی‌ آزادی به خیابان‌ها آمده تا به مسئولان نامسئول این پیام را بدهد که دیگر بس است و دیگر ما نمیتوانیم شاهد جنایات و اجرای تصمیمات غلط شما باشیم و پرداخت آنها را با زندگی‌ خود و نسل‌های آینده به عهده بگیریم 
و آمده ایم تا از شما بخواهیم که به قوانیم همین نظام خود احترام بگذارید، 
دیدیم و شاهد بودیم که نظام چگونه با مشت محکم با این اعتراض به حق میلیونها تن از مردم ایران روبرو گردید و جهان هم نظاره گری خنثی و شاید در پشت پرده طرفدار نظام فقط لب به دندان گزید و دیگر هیچ!   

ملت ایران سرخورده، زخمی، مورد تجاوز قرار گرفته با تحمل خساراتی سخت به خانه بازگشت، و نظام خود را پیروز میدان معرفی‌ نمود و با شاخ و شانه کشیدن به روی همان دولت‌هایی‌ که در پنهان مورد حمایتش قرار دادند این تصویر را به وجود آورد که این دولت‌ها 
( یعنی‌ همان دولت‌هایی‌ که همین نظام را حفظ میکنند ) 
با عده‌ای از فریب خوردگان مردم ایران این نا آرامیها را در کشور بوجود می‌‌آورند! 
و با این کار هم نام آزادی خواهان را به خرابکار یا تروریست تبدیل کرد!! و هم منتی بر سر دولت‌های بویژه غربی گذاشت که تا اگر هم زمانی‌ چنین تصمیمی در سر داشتند از آن منصرف گردند!

ملت‌های منطقه اما چنین نکردند و با آموزه‌های خود از ملت ایران در امر برخاستن آنچنان استقامتی به خرج دادند که باید این مهم را تکرار کنم که:
 ملت‌های منطقه برخاستن را از ملت ایران آموختند، و ملت ایران باید چگونه استقامت کردن را از ملت‌های منطقه بیاموزد!
شاید نگاهی‌ به راه رفته ی شده این ملت‌ها و چگونگی استقامت آنها ما را در خیزش بعدی مستحکم تر و استوارتر سازد!

خیزش ملت ایران در سال ۸۸ آخرین خیزش این ملت نخواهد بود، 
اما باید که در خیزش آینده که هیچ شکی در فرا رسیدنش نباید داشت دقت بیشتری نمود و باید دانست که با یک نظام خونخوار و بی‌ ترمزی روبرو هستیم که باید حرارت خیزش را بیشتر نمود تا حتی بی‌ کمک هیچ کشوری که هیچ کمکی‌ هم از آنها نمی‌خواهیم ( البته امیدوارم و باید هشیار باشیم که سنگ بر سر راهمان نیندازند ) بتوانیم با تکیه به نیروی ملی‌ خود تا آخرین سنگر این نظام پیش رفته و آن را ساقط نماییم و نرخ آن را هم هر قدر که هست بپردازیم!
 چرا که هیچ نرخی آنقدر بالا نیست که نتوان برای آزادی و نجات میهن و نجات زندگی‌ نسل‌های آینده آن را نپرداخت!

باید پرداخت را بیاموزیم و بدانیم که تا نرخ آزادی پرداخت نگردد هرگز به آن آزادی نخواهیم رسید که در حفظ آن نیز از جان خویش بگذریم! 
کوچکترین تردیدی ندارم که آن روز زیبا فرا خواهد رسید چرا که بسیارند کسانی‌ که برای فرا رسیدن آن روز زیبا شبانه روز در تلاشند! 
ما نیز همگام با آنها در رسیدن به این روز زیبا همگام شویم و از بند بی‌ طرفی‌ رها گردیم و از جمع اکثریت خاموش خارج شویم و این حس بی‌ تفاوتی را از خود دور سازیم! 
آنگاه خواهیم دید که چه سرعتی می‌گیرد این قطار به سوی شهر آزادی! 
امتحان آن در دست تک‌ تک‌ ماست. 
مجید رحیمی ۱۸ آگوست ۲۰۱۳ مونیخ

Saturday, August 17, 2013

آیا اخوان المسلمین همانند طالبان به آغوش جمهوری اسلامی خواهد رفت؟
جهان سیاست‌های عقیدتی‌ که بویژه در این چند دهه ی گذشته جهنم حقیقی‌ را بر روی انسانها به نمایش گذاشته و این انسانها (هیچ فرقی‌ هم نمیکند که مخالف، بی‌ طرف یا حتی خودی باشند) قربانیان حقیقی‌ این سیاست‌های عقیدتی‌ و مذهبی‌ شده‌اند آنچنان در آشوب و هیاهو غوطه می‌خورد که شاید اگر کسی‌ از چشم مذهب آن را بنگرد خواهد گفت: آخر زمان در راه است!

چه کسی‌ امروز از نزدیکی‌ طالبان با جمهوری اسلامی نمی‌داند؟ 
همان طالبانی که روزی در افغانستان بر سر قدرت بود و همین جمهوری اسلامی نیروی‌های خود را بر مرزهای کشور افغانستان گسیل داد و چیزی به یک درگیری نمانده بود که به خیر گذشت! 
ولی‌ بعد از آنکه آمریکا و کشورهای عضو ناتو همگام به افغانستان برای نابودی نظام آنها دست به یک حمله ی گسترده زدند، دیدیم که همین طالبان چگونه کم کم به جمهوری اسلامی نزدیک شد تا شعار "دشمن دشمن من، دوست من است" را تداعی کند!

امروز اما میبینیم که همان قصه باز با اخوان المسلمین در شرف تکوین است، 
در درگیریهای بین طرفداران مرسی و ارتش و پلیس که مورد حمایت قسمت اعظم ملت مصر قرار دارند و ارتش به پشتبانی همین حمایت مردم دست به چنین اقدام خونینی زد، دیدیم و شاهد بودیم که بعضی‌ از تیراندازان فرستادگان جمهوری اسلامی بودند که برای همین کار به میان تظاهر کنندگان فرستاده شدند تا این تظاهرات به خاک و خون کشیده شود! 
چرا که با تیراندازی به سوی پلیس و ارتش آنها نیز مجبور به تیراندازی خواهند گشت و درگیری بیشتر و بیشتر میگردد!

البته در این قسمت اهداف جمهوری اسلامی و اروپا و آمریکا با هم همخوانی دارند، پس به حمایت یکدیگر بر ضدّ ارتش مصر برمیخیزند و تمام توان خود را بر ضدّ آنان به کار خواهند بست!

دولت موقت مصر اما با مشت محکم و با قوت تمام در برابر طرفداران خشونت طلب اخوان المسلمین ایستاده و حتی در صدد غیر قانونی اعلام کردن این حزب یا جمعیت یا دسته است که باعث بوجود آمدن خون‌ترین درگیری در این کشور شده است!

اما آیا این دسته یا حزب یعنی‌ اخوان المسلمین به آغوش جمهوری اسلامی خواهد آمد؟.... و از مصر سوریه ی دومی خواهند ساخت؟

امیدوارم طرفداران اخوان المسلمین به جای نگاه به عقاید و باورهای دینی به میهن و سرنوشت میهن خود بنگرند و سرنوشت سوریه را ببینند و از رفتن به زیر عبای خونین جمهوری اسلامی که هیچ ارزشی برای مصر و مردم مصر قائل نیست خود را بازدارند! 
و بدانند که این نظام جمهوری اسلامی برای میهن خود و مردم خود که آنها را به این قدرت نشاند هیچ ارزشی قائل نیستند! وای به دیگر ممالک مانند سوریه یا مصر یا فلسطین یا لبنان و یا هر کجای دیگر!.... و این کشورها همه فقط وسیله‌ای هستند برای رسیدن جمهوری اسلامی به یک قدرت فرا منطقه‌ای برای ایجاد یک حکومت جهانی‌! 
اما هیچیک از سران این نظام نمیداند وقتی‌ به حکومت جهانی‌ رسیدند بعد از آن میخواهند چه بکنند؟ 
و چگونه میخواهند به مردم جهان رفاه، مواد غذایی و آزادی‌های انسانی‌ بدهند!؟ 
چنانچه میبینیم با این ثروت عظیم در ایران در این کار فقط برای هفتاد و پنج میلیون مانده‌اند... وای به احوال هفت میلیارد!
حقیقت این است که این نظام فقط در ایجاد آشوب و میدان‌های قتل عام انسانها ماهر است و دیگر هیچ!
مجید رحیمی ۱۷ آگوست ۲۰۱۳ مونیخ 

Friday, August 16, 2013

هدیه ی دردناک تولد!!
پتر با عجله وارد خونه شد، 
یک سلامی کرد و فورا به اتاق خودش رفت، 
پدرش به نرمی صداش کرد ولی‌ پتر یا نمیخواست بشنوه یا حواسش جای دیگه بود و نمیشنید که پدرش صداش میکنه! 
اما زمانی‌ که پدرش زیر لب گفت: پتر جان مرسی‌ که به پدرت اینجور احترام میذاری! پتر از اتاقش اومد بیرون و یراست رفت طرف پدرش و کنارش روی سوفا نشست. 
با نشستن پتر روی سوفا صدای پدر بلند شد و گفت: وای بوش میزنه تو مشامم طوری که سرم گیج میره! معلومه حسابی‌ مستی!... پتر با کشیدن کلمه ی واژه ی "یس" رو از دهانش بیرون داد و خودش هم بلافاصله گفت: یعنی‌ بله! 
پدر که کمی‌ از این وضعیت ناراحت شده بود گفت: من هم میدونم که یس میشه بله! اما بگو چرا مست کردی؟ اونهم تو این وقت روز!... 
پتر با مکثی ادامه داد: چون باهات حرف دارم و نمیتونستم مستقیم بشینم و حرفام رو بزنم، رفتم مست کردم که خجالتم بریزه! 
پدرش فورا گفت: که بتونی‌ اینجور لخت روبروی من بشینی‌؟ 
که حرمت پدر فرزندی رو از بین ببری؟ 
که رابطه ی ۲۶ ساله ی ما رو خراب کنی‌؟.... 
پتر وسط حرف پدر دویید و گفت: که بهت بگم من هم میدونم که پسر تو نیستم! 
و وقتی‌ تو با مادرم ازدواج کردی اون حامله بود!... 
و وقتی‌ هم که گذاشتی‌ و رفتی‌ من از غم رفتنت مردم!... 
درسته که منزلت زیاد دور نبود و من هم اینجا اتاق داشتم و هم خونه ی مادرم! اما اینکه به من این حقیقت رو نگفتی ازت خیلی‌ بیزارم! 
یعنی‌ هم دوستت دارم و هم ازت متنفرم!.... 
پدر پتر که به پته پته افتاده بود تا دهانش رو باز کرد که تا چیزی بگه 
پتر وسط حرفش پرید و گفت: آپریل آپریل! امروز اول آپریله پدر تولدت مبارک! 
بدون که بیشتر از همه ی دنیا دوستت دارم!... 
پدرش با لبخندی به پتر گفت: تف به روت که به مادرت رفتی‌!... و با این جمله هر دو خندیدند و همدیگر رو بغل کردند! 
ولی‌ پدر پتر به فکر فرو رفت و این رو پتر از صورتش فهمید و علتش رو پرسید، 
اما پدر نمیخواست در موردش حرفی‌ بزنه تا اینکه بالاخره به صحبت اومد و گفت: الان که این رو گفتی‌ من باید .... 
اخم‌های پتر در هم فرو رفت و با ناباوری گفت: این یه شوخی بود!.... 
پدر پتر ادامه داد: نمی‌دونم تو این حقیقت رو از کی‌ شنیدی اما من و مادرت به هم قول داده بودیم که این راز رو با خودمون به گور ببریم... 
پتر با شنیدن این حرف سرش گیج رفت و با دو دست سرش رو گرفت... اما بعد از لحظاتی رو به پدر کرد و با اشکهای روی گونه پرسید: واقعا پس این حسی که همه ی عمر داشتم درست بوده ؟ 
پدر پتر که سرش رو انداخته بود پایین به آرومی گفت: ولی‌ تو برای من همیشه مثل پسر خودم بودی و من هیچوقت نخواستم این احساس رو به تو بدم تا امروز که خواستی‌ من رو فریب بدی! که باید با پوزش بگم: آپریل آپریل پسرم !! دیگه هم از این شوخی‌ها با من نکن!! 
پتر با شنیدن این حرف غرق در خنده، اشک از گونه هاش گرفت و پدر رو به آغوش کشید و آهسته زیر گوشش گفت: حالا واقعا خودت بگو من به کی‌ رفتم؟
آوریل آوریل = روز اول آپریل مانند سیزده‌ بدر ما در اروپا و آمریکا و بعضی‌ جاهای دیگر جهان هر کسی‌ میتواند یک دروغ بگوید و سپس: آوریل آوریل!!
مجید رحیمی ۱۶ آگوست ۲۰۱۳ مونیخ

ضعف ما از جایی‌ شرع میشه که جمله‌ای به زبان میاریم که باورش نداریم !!
چقدر بیچاره ایم تو کار ترانه سرایی، 
البته به غیر از اون چند نفری که از این مرز گذشتند! 
اما به ترانه ی مابقی که نگاه میکنی‌ میبینی‌ اکثرا جملات ضدّ و نقیضی رو کنار هم چیدند و تو این بسته که اسمش رو هم ترانه یا شعر گذاشتند بد آموزیه که غوغا میکنه!... 
حرف هم بزنی‌ انگار که بعد از سی‌ سال تلاش در ادبیات هنوز نمی‌دونی شعر و ترانه چیه، هی‌ میخوان برات توضیح بدن و توجیه کنن!!! 
انگار که ترانه سرا یا شاعر باید همراه شعرش بره و مدام توضیح بده... 
مصرع دوم ترانه یا شعر مصرع اول رو ردّ میکنه و مصرع بعدی اصلا می‌زنه از باغ بیرون و میره دنبال ستاره‌ها .... بعدش که شاعر یادش میاد از چی‌ داشته حرف میزده دوباره بر میگرده به مصرع اولش .... انوقت یک سری از این به‌به چه‌چه گویان هم همیشه هستند که بدو بدو میان و می‌کننت حافظ و شهریار زمانه!.... 
درست اینجاست که به خودت میگی‌: 
چرا نباید چنین احوالی در کشور ما جاری باشه؟ وقتی‌ که ما حتی زبان مادری خودمون رو نمی‌فهمیم!.... 
زندگی‌ از شعر و ترانه و داستان شروع میشه و به حقیقت پیوند میخوره!... 
ما از بچگی‌ این جفنگیات رو که به نام ترانه به خوردمون میدن جدی میگیریم، فقط خودمون نمیدونیم که جدیش گرفتیم! 
و اگر کسی‌ هم چیزی بگه بهش جواب میدیم: بابا این ترانه ست حالا یه چیزی گفته! زیاد سخت نگیر!!!.... 
فقط خودش نمیدونه که " همین یه چیزی گفته " در حقیقت برای خودش نقشه‌ی  راه شده !!... 
نمیخوام اینجا الزاماً نام کسی‌ رو مشخص کنم! 
اما یکی‌ از ترانه‌های خواننده‌ی بزرگی‌ رو براتون مینویسم و داوری رو به گردن خودتون میذارم. در این ترانه به یارش میگه: 
تو منو نابود کردی، خوار کردی و زندگیم رو سوزوندی! به من خیانت کردی و گذاشتی‌ و رفتی‌ و من هم از تو دل‌ بریدم و دیگه نمی‌خوام حتی از تو چیزی بشنوم!... 
در قسمت بعد میگه: حالا بیا در کنار هم یک زندگی‌ مشترک آغاز کنیم و با هم خوش بخت باشیم!...  خنده دار نیست؟ 
یا یکی‌ دیگه میگه: در تمام عمر، تو حتی یک نیم نگاهی‌ هم به من ننداختی، اصلا برات مهم نبودم! می‌رفتی با دیگران و فکر هم نمی‌کردی که کسی‌ مثل من هم وجود داره! 
حالا بیا عاشق هم باشیم و با هم بمونیم!!... 
تصور کنید شما نه تنها از کسی‌ بدتون میاد که اصلا هیچ اهمیتی براتون نداره که طرف کی‌ هست و چی‌ میگه: حالا همون طرف میگه بیا با هم ازدواج کنیم و تا آخر عمر با هم باشیم! آیا از خنده سر به دیوار نمی‌‌کوبید؟.... 
این احوال بخش اعظمی از جهان ترانه سرایی ماست....
امیدوارم تونسته باشم حداقل بخشی از چیزی رو که میخوام بگم به دستکم بخشی از شما دوستان رسونده باشم!... 
ضعف ما از جایی‌ شرع میشه که جمله‌ای به زبان میاریم که باورش نداریم .......
ولی‌ اسمش رو عشق و عاشقی میزاریم!!! 
مجید رحیمی ۱۶ آگوست ۲۰۱۳ مونیخ  

Thursday, August 15, 2013

 آق سعید میکانیک:
 تدلیس سیستماتیک!!
انگار که رفته پیک نیک‌، خورده و پر کرده خیک 
میگه به ایل و تبار، جمله های سیمپاتیک 
گوشاتونو واکنید، احمقای بی‌ سواد 
اسم تقلب شده، تدلیس سیستماتیک  
دیگه نگید تقلب، تا بل نگیره دشمن 
شده قدیمی‌ این حرف، یه نخ نمای آنتیک 
حرف تقلب فقط، مال اکابریهاست
تدلیس سیستماتیک، هم خوشگله و هم شیک
مثه لب خواهراست، که رژ فقط کم داره
وای ببین چی‌ میشه، وقتی‌ بماله ماتیک
یعنی‌ که ظاهرش رو، جلا بده دوباره! 
بپا نلزه دستت، بی‌ وحشت و بی‌ پانیک 
پز بده من علیلم، اما تئوری میدم 
میشه با پوسیده چوب، باز بسازی تایتانیک 
رو صندلی نشستم، از دولت این دولت!
به من هنوز هم میگن، آق سعید میکانیک!
آچار بگیر بدستت، روغنی کن سر و رو 
ابروها رو چپه کن، تا نزنه کسی‌ جیک 
زر بزنن رو هوان، با این سانتیریفوژ‌ها 
خیلی‌ می‌ترسن آخه، از این صدای تیک تیک
خلاصه گفته باشم، تا رهبرم بدونه 
پاداش گفته هام رو، بده با انعام نیک‌!
مجید رحیمی ۱۴ آگوست ۲۰۱۳ مونیخ 

Sunday, August 11, 2013

                                    پشه‌ای در چشمم خودکشی‌ کرد!    
چشم از ورودش میسوخت و 
دل‌ از نبودش!
مجید رحیمی ۱۱ می‌‌۲۰۱۲ تورنتو 


از خدایی تا توّهم!!
اگر از شهر تو روزی شوم گم 
به از بودن به شکل یک توّهم 
زمانی‌ که خدا بودم برایت 
ز عشق و زندگی‌ تا بی‌ نهایت 
گذشت و من ندانستم که دوران 
بگیرد آنچه داده ام چه آسان 
ندانستم که عمر کوته عشق 
بگیرد تاج حتی از شه عشق 
روان سازد به دشت و دره دل‌ را 
کند پخته چو من ناپخته گل را 
بسوزاند چنان تا پخته آیم 
چنانی که ندانم خود کجایم 
کنون آن کوزه‌ام کز آتش آید 
مخوان نامم به خامی که نشاید 
برو تا رنگ دوران قشنگت 
نشیند بر لبان سرخ رنگت 
ولی‌ شادم که بودی در بر من 
نگینی بر سر تاج سر من 
چو آید عمر عشقی‌ بر لب بام 
بمان با یاد آن در ظلمت شام!  
مجید رحیمی ۱۱ آگوست ۲۰۱۳ مونیخ 



به یاد سرهنگ فون اشتاوفن برگ که در ۲۰ جولای ۱۹۴۴ همان کاری را با هیتلر کرد که باید امروز بعضی‌ از سرداران میهنم با این دیکتاتور خونخوار بنمایند!!... 

آیت الله خمینی به هنگام ورودش به ایران یعنی‌ در روز ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ در سخنرانی‌ تاریخی‌ خود گفت: اتوبوس شما مجانی‌ میشود، آب و برق شما مجانی‌ میشود!‌
ای آقای تیمسار !‌
ای آقای سرلشکر! 
ما شما را به مقام انسانی‌ میرسانیم .... 
 و سپس به دامان ضدّ و نقیض افتاد و گفت:
ما برای نان و آب انقلاب نکردیم! بلکه برای شرافت انسانی‌ و رسیدن به جایگاه انسان انقلاب کردیم .... 
و ناپلئون از کسانی‌ که به او انتقاد میکردند و میگفتند که تو برای زرّ و قدرت میجنگیدی! پرسید: خب شما برای چه میجنگید؟ 
آنها پاسخ دادند : برای شرافت و برای انسانیت!... 
ناپلئون رو به آنان گفت: این که دیگر دعوا ندارد! هر کس برای آنچه که ندارد می‌جنگد !!
و در مثلا دادگاهی که برای شادروان امیر عباس هویدا ترتیب داده بودند حضّار به قهقهه افتادند هنگامی که او گفت: 
زمانی‌ که من به پست نخست وزیری رسیدن کبریت ۲ ریال بود و بعد از ۱۳ سال همچنان ۲ ریال ماند!!
امروز که ۳۳ سال از آن روزگاران می‌گذرد و قیمتها به هزار برابر رسیده است و حقوق‌ها همچنان در حد زیر خط فقر باقی‌ مانده است و دیگر از طبقه ی متوسط هم خبری نیست، 
برای میلیونها ایرانی‌ شاغل داشتن یک وعده چلو مرغ در ماه آرزوییست بس دست نیافتنی ... 
در حالی‌ که همین خانواده روزگاری در طبقه ی متوسط بسر می‌برد و از زندگی‌ نسبتا مرفّعیی برخوردار بود ... و باز آنکه از آن روزگار تا امروز صدها و صدها میلیارد دلار پول نفت و گاز و از فروش دیگر منابع طبیعی این سرزمین ارز وارد این کشور و خزانه ی دولت شده است!! 
و البته کسی‌ هم پاسخگو نیست که چه بلایی بر سر این پول‌ها می‌‌آید!
حقیقتا چه بلایی بر سر این پولها آمده و می‌‌آید؟
نظامی که پیوسته در حال تکذیب است!!
گمان می‌کنم بعد از سی‌ و سه سال بلوا گری و ایجاد آشوب کردن توسط این نظام مورد حمایت الله و امام زمان، هستند بسیاری از افراد دست اندر کار همین نظام که دیگر خسته شده اند و میخواهند به آرامش برسند اما راه رسیدن به آرامش را چون هرگز نیاموخته اند نمیدانند چگونه میتوانند به این آرزو دست یابند.

جمهوری اسلامی که خود را نه تنها در منطقه که در جهان تافته ی جدا بافته می‌‌انگارد و با تمام قوا می‌خواهد ثابت نماید که فرستاده و مورد حمایت الله و امام زمان است و هیچ کس در جهان نمیتواند به آن بگوید که بالای چشمت ابرو است، حتی لحظه‌ای بدون اصطراب و تشویش زیست نکرده و هرگز لذت آرامش را نچشیده است! 
چرا که ایجاد آشوب و بلوا را به عنوان یکی‌ از ارکان اصلی‌ ماندگاری خود از حتی پیش از به قدرت رسیدن در ذات خود تعبیه کرده است.
امروز اما این خستگی‌ از این همه ایجاد آشوب را میتوان در صحبت‌ها و سخنرانیهای بسیاری از سرکردگان همین نظام دید و شنید! 
اما چون هنوز پاشنه ی آشیل این نظام برآمده از سوی الله بر همان آشوب و ایجاد ترس و وحشت میگردد این است که هیچکدام از افراد دست اندر بخود این اجازه را نمیدهد که برخیزد و با صدای بلند فریاد بر آورد و بگوید:
دیگر بس است! 
دیگر خسته شدیم ... 
دیگر می‌خواهیم به سوی آرامش و ساختن کشور و رساندن ملت به رفاه و امنیت قدم برداریم!!
روزگاری بود که افراد نظام به صورت علنی به دیگر کشورها اعلان جنگ میکردند و قصد صدور انقلاب خود را داشتند و این مهم از شخص آیت الله خمینی آغاز گشت و تا به احمدی نژاد هم رسید که قصد به دریا ریختن یهودیان را دارد! 
اما امروز میبینیم که افراد همین نظام پیوسته در حال تکذیب هستند! و در بسیاری از موارد تروریستی که در جای جای این جهان رخ میدهد و انگشت بسیاری از کشورها به سوی این نظام نشانه میرود، خود را بیگناه میدانند و سخنان و اتهامات آنان را با یک تکذیب بی‌ اساس میخوانند و اینچنین با گفتن انشا‌الله گربه است برای خود آرامش میخرند!!
در بلغارستان هنگامی که اتوبوس مسافران اسراییلی منفجر میشود و انگشت‌ها به سوی ایران و نظام آن نشانه میرود، سخنگوی آن آقای میهمان پرست که باید ایشان را (چاخان پرست) نامید با عجله همه ی آن اتهامات را تکذیب می‌کند و از دست نداشتن این نظام در آن جنایت خبر میدهد! 
و یا هنگامی که رئیس جمهوری یمن رو به نظام اسلامی ایران فریاد برمی‌‌آورد که دست از سر ما بردارید و از تروریست‌ها برای ایجاد آشوب در کشور ما حمایت نکنید! 
باز این آقای چاخان پرست ( مهمان پرست سابق ) بدو بدو خود را به اولین تریبون می‌رساند و فورا تکذیب می‌کند!! 
اصلا از نگاه این آقایان همه چیز تکذیب است .... شاید بهتر باشد اصلا اینها برگه‌های تکذیبیه به مقدار فراوان چاپ نموده و برای تمام افراد جهان ارسال نمایند و آن هم به تعداد زیاد! تا آنها خود به هنگام هر اتهام و اتفاقی‌ یکی‌ از آن برگه‌ها را خوانده و از بی‌ گناهی این حضرات آگاه شوند....
به یاد سخنان آیت الله خمینی افتادم که میگفت: 
تنها به این هم دلخوش نباشید که ما آب و برق شما را مجانی‌ می‌کنیم، 
اتوبوس شما را مجانی‌ می‌کنیم! 
که ما ناموس و شرف شما را هم مجانی‌ می‌کنیم، 
که ما جان و مال و سرزمین و آبروی شما را هم مجانی‌ می‌کنیم! 
به اینها هم دلخوش نباشید که اگر ما باقی‌ بمانیم آینده ی فرزندان شما و تاریخ نیاکان شما را هم مجانی‌ می‌کنیم ... 
ما برای نابودی این سرزمین آمده ایم!!.... 
و به این می‌اندیشم که وظیفه ی تک‌ تک‌ ما ایرانیها چیست؟ 
و به یاد سرهنگ فون اشتاوفن برگ می‌‌افتم که در چنین روزی در ۶۸ سال پیشتر همان کاری را کرد که باید امروز بعضی‌ از سرداران و نزدیکان این دیکتاتورها تن به انجامش بدهند!! 
و از خود میپرسم : آیا شجاعت و ارق انسانی‌ و ملی‌ این سرداران امروز میهنم از سرهنگ فون اشتاوفن برگ کمتر است؟
مجید رحیمی ۲۰ جولای ۲۰۱۲ سان فرانسیسکو 

http://parsdailynews.com/102661.htm

Saturday, August 10, 2013

از کدوم قبیله‌‌ای؟!
 اهل هر جا که باشی‌     
قاصد میراندنی      
توی هر پست و مقام    
محکم همچو آهنی       
گفته بودی به زنت    
که فقط مال منی       
با نگاه گفته بهت      
هم طراوت عنی          
از کدوم قبیله‌‌ای؟     
که سراپا دهنی       
از همین گاله ی تو      
شده رهبری غنی        
ببینم روزی رو که        
از دهن جون بکنی        
با همه برادرا      
ناتنی‌ها و تنی‌ 
تا هزار قرن دیگه   
از شما یه معدنی    
بشه پیدا که بشه   
لیتر نفت، یک تومنی.... 

Friday, August 9, 2013

قصابی وا کردی حسن ؟

حسن بگو این کابینه س، یا قصابی جون آقا! 
قناریا که جای خود، رفتن از اینجا کلاغا 
شغال و لاشخور که باشه، نه بوته میمونه نه گل 
میشه برهوت خدا، این سبزه زار و این باغا


کابینتو که میبینم ، دلم میریزه یکدفعه 
ترازوی عدالتت نداره شاهین و کفه 
آخه امید دادی به دل‌، با اون کلید قصابی 
خدا کنه آخر شعر، داد نزنی‌ نگی‌ خفه 


قصابا رو کردی وزیر، تا که عدالت بیاری 
حسن کلید سازی ولی‌، مهره ی مار تو جیب داری
حالا گذشته از رو پل، خر مرادت بیا و 
رو راست بگو دو دورمو میخوام بگیرم سواری 


حسن شنیدی که میگن، از تاقار و ترشی ماست؟ 
هیچ میدونی منظور این مثل تو این قصه کجاست؟ 
یعنی‌ کلیدی که داری، قلابیه و اصل اون 
فقط یه رای و اونم، تو جیب پشتی‌ آقاست!! 


حسن داری از اولش یه کاری با ما میکنی‌ 
که التماس کنان بریم، نارمک سراغ میمونه 
داد بزنیم بیا بیرون، بیا بشو رهبرمون 
ناجی این وطن تویی‌، هر چی‌ که گفتی‌ همونه!! 
مجید رحیمی ۹ آگوست ۲۰۱۳ مونیخ 
عصاره ی تجربه! 
شاید بعد از همه ی این زمین خوردنها و برخاستن‌ها 
به این نتیجه رسیده باشیم که 
هیچکس نمیتواند بی‌ کمک تو، تو را ویران سازد! 
پس به ویرانگر خود کمک نرسان.... 
مجید رحیمی ۹ آگوست ۲۰۱۳ مونیخ 

Monday, August 5, 2013

انتصخابات نیمه مردمی !!
گفتگویی بی‌ پرده با حسن روحانی رئیس جمهوری منتصخب!

  آیا واقعا شما گمان دارید با جارو کردن مشکلات به زیر فرش میتوان منکر وجود آنها شد؟

جناب رئیس جمهوری آقای روحانی، چندی پیش آقای محمد علی‌ ابطحی روی دیوار فیسبوک خود متنی را با این مضمون نوشته بود: 
هشت سال تلخی‌ را پشت سر گذاشتیم!... 
در پاسخ ایشان بنده نوشتم: تلخ! این سی‌ و پنج سال بود، 
اما این هشت سال دیگر وحشتناک بود!!

شما خود بهتر از هر کس میدانید که مردم اگر آلترناتیو بهتری میداشت، هرگز رای خود را نه به شما و نه به هر کس دیگری که در این لباس بخواهد کار سیاسی انجام دهد نمی‌‌بخشید! 
چرا که مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد! و ما ملت ایران که من هم یکی‌ از کمترین آنها هستم و با سن دوازده سالگی انقلاب و خشونت آن را شاهد بودم، و سپس در آن دوران خشونت که اندکی‌ بعد جنگ هم بر آن افزوده گردید را تجربه کردیم و برای دفاع از میهن و خاک و هم میهن خود جانها فدا نمودیم تا جنگی که می‌بایست سالها پیشتر با پیروزی به نفع ایران به پایان برسد را با نوشیدن جام زهر خفت انگیز بنیانگذار انقلاب به آتش بس تبدیل سازیم!      

اما با به پایان رسیدن جنگ گویا تازه جنگ اصلی‌ آغازیده بود و نظام که بخش بزرگ ملت را دشمن خود میپنداشت و هنوز هم چنین میپندارد در زندان‌ها دست به یک کشتار عظیم زد که امروز از آن به عنوان نسل کشی و جنایت علیه بشریت نام برده میشود.

ماجرای آن را شاید شما که رئیس امنیت ملی‌ در سالهای متمادی بودید بهتر از هر کسی‌ بدانید‌ و بدانید‌ که همین نظام جمهوری اسلامی در طول عمر سی‌ و چهار ساله ی خود به راستی‌ چه جنایاتی را در کارنامه ی خود دارد! 
جنایاتی که بسیاری از آنها حتی به گوش عموم نرسیده است.
 و حتی آن جنایاتی را هم که دنیا از آنها با خبر است نه مورد بررسی قرار گرفته و نه مسئولی مسئولیت آنها را پذیرفته است!

دوران سیاه و سیاه تری را پشت سر گذاشتیم تا به دوران نخست محمود خان احمدی نژاد یعنی‌ همانی که هاله ی نور بر سر داشت و در سر هیچ! 
یعنی‌ همین کسی‌ که با حمایت همین رهبر کنونی انقلاب که شما حکم تنفیذ ریاست جمهوری خود را از او دریافت نمودید، به جنگ با مابقی قسمت‌های نظام و ملت و کّل این سرزمین رفت و همواره مورد حمایت آیت الله خامنه‌ای قرار گرفت!... و حتی شمشیر تیز خود را در برابر حامی‌ اصلی‌ شما که پیوسته نامش را با عنوان حضرت میگویید یعنی‌ آیت الله رفسنجانی‌ هم گرفت.

چهار سال پیشتر اما مردی دوباره پا به صحنه ی سیاست گذاشت که شعار بازگشت به دوران طلائی امام را بر سر لوحه ی کار خود داشت، او اما نه تنها در راه خود ناکام ماند که امروز همراه با رئیس سابق مجلس همین نظام در چند سال پیشتر یعنی‌ مهدی کروبی در حبس خانگی است، 
نام او میر حسین موسوی است!

باز چهار سال گذشت تا در یک انتصخابات نیمه مردمی، مردم در عین ناچاری مطلق از میان آن هشت نفری که منتصب نظام بودند و دو نفرشان هم پیشاپیش درک کردند که این بازی نمایشی بیش نیست و از گردونه خارج گردیدند، تن به انتخاب یک نفر از آنان دادند!
شما به عنوان پیروز ماجرا معرفی‌ شده و به این مقام رسیدید...
                     ***     ***      ***
امروز اما یک دوگانگی عجیبی‌ در گفتار و رفتار شما نمایان است که باز همان قصه مار و ریسمان را تداعی می‌کند!

شما از دوستی و امید و تدبیر میگویید، از این میگویید که میتوان با جهان رابطه برقرار کرد و دیپلوماسی را به جای توهین و جدال بکار برد که وظیفه ی یک سیاست‌مدار هم همین است! 

از بدست آوردن عتماد مردم به نظام و از مشارکت طبقات مختلف اجتماع در سازندگی سرنوشت و میهن خود میگویید! و ما همه ی اینها را باور می‌کنیم و می‌خواهیم که امید به دلها راه دهیم و با دولت امید و تدبیر شما همراه شویم ! اما باز میبینیم که شما افرادی را به عنوان وزیر انتخاب کرده اید که حسابی‌ امتحان خود را پس داده و کارنامه ی گذشته ی آنها هنوز باز است و اگر خود هم دست به جنایت نزده باشند، دستکم ناظر و همراه بوده اند!

مطمئن هستم که شما هم مطلب محمد نوری زاد را خوانده اید که خطاب به آیت الله رفسنجانی‌ و خامنه‌ای آن حرف‌ها را گفته و آنها را مسئول جنایت رخ داده در این سرزمین دانسته است!

حال من به عنوان یکی‌ از شهروندان این سرزمین که می‌خواهد دولت تدبیر و امید شما را باور نماید و در راستای تحقق‌ آن قدم بگذارد این سوال را با شما در میان میگذارم که : شما چگونه میتوانید با این کسانی‌ که هنوز نامشان وحشت به جان مردم می‌‌اندازد دولت سالم تشکیل دهید و با این دولت ملت را هم همراه سازید و با تدبیر امید به دلها راه دهید و در آبادانی و آزادی این مردم و این سرزمین پیروز گردید؟

من شخصاً وقتی‌ نام پور محمدی و جنتی را میشنوم از وحشت خواب به چشمانم نمی‌‌آید و چهره ی کریه لاجوردی‌ها و کچوئی‌ها و احمدی نژاد‌ها و ده‌ها که صد‌ها چون اینان در برابر دیده‌ام رژه میروند !!   فراموش نکنیم که با ابزار ناکار آمد نمیتوان کاری را به ثمر رساند !!
  آیا در نظر ندارید به مادران و خانواده‌‌های جان باختگان دست کم همین چهار سال پیشتر و تا هنوز و خدا میداند تا که سری بزنید و دست کم به صورت ظاهری هم که شده از آنها دلجویی‌ نمایید؟
آقای روحانی آیا عرق شرم بر پیشانی شما نمی‌نشیند هنگامی که میشنوید دولت کشوری را بر عهده دارید که در امر جنایت دولتی یعنی‌ اعدام و قطع عضو در جهان مقام دوم را دارا میباشد؟ و در همین چند هفته‌ای که شما در این انتصخابات پیروز گشتید ده‌ها نفر به جوخه‌های اعدام سپرده شده اند ؟؟؟؟

با سپاس که این مطلب مرا خواندید یا خواهید خواند !! 
مجید رحیمی ۵ آگوست ۲۰۱۳ مونیخ  



Sunday, August 4, 2013

نه به اعدام!! 
باید بداند عالم! جنایت است اعدام
رنگ قانون گرفته به چهره این قتل و عام
هر جای این دهکده در هر کتاب قانون
چنین حکمی ببینم بگذارمش زیر پام!!
---------------------------
یاران فراموش نکنیم که در برابر ناحقی با صدای بلند اندیشیدن الزاماً " سیاسی بودن " نیست! بلکه این آزادگی و آزاد زیستن هم حق هر شهروندی است و هم وظیفه ی اوست!! 
نخواهیم که خود را در پشت درخت خود فریبی پنهان سازیم و با جمله ی نیندیشیده ی " من که سیاسی نیستم " خود را از حقوق و وظایف انسانی‌ و شهروندی خود فارغ سازیم! 
هر انسانی‌ یک شهروند جهانی‌ است و موظف است که تا خود را در امور انسانی‌ و حقوق بشری جهان سهیم بداند!!

--------------------------------------------
روز ۲۹ ژانویه روز جهانی‌ مخالفت با " اعدام " است!

بیست و نه ژانویه روز اعدام اعدام
یعنی‌ که روز ننگی بر این نظام بدنام
نظامی که میکشد مانند آب خوردن
نظامی که میشود هم سرنوشت صدام

در این روز دگرگون، یاران خموش نباشید
زندگی‌ را بخوانید در کوچه‌ها و بر بام
فریاد ما سلاحیست به روی شب پرستان
که وحشتی نشاند بر آمران احکام

باید بداند عالم! جنایت است اعدام
رنگ قانون گرفته به چهره این قتل و عام
هر جای این دهکده در هر کتاب قانون
چنین حکمی ببینم بگذارمش زیر پام

یعنی‌ سپیده آمد تا که خبر آورد
بیدار گر بمانی بگریزدت ظلم و شام
وحشیگری ظالم از حجب بیجای ماست
برخیزو حق ستان شو،با سنگ و چوب و دشنام!

مجید رحیمی ۲۶ ژانویه ۲۰۱۱ ساعت ۲۳ مونیخ

               حسین شرمنده از این پیروانش!!

حسین شرمنده شد از دولت تو      
تو میگویی که حامی‌ باشدت او؟      
فغان دارد ز دستت نزد خالق       
که همچون تو بیافریده پر رو 
        
خدا گوید: نیافریدم او را      
که او از سوی اهریمن بیاید        
به نام ما کند نابود عالم      
چرا گوئی که او از من بیاید؟
      
تو گر گوئی که من خلقش نمودم          
چه انتظاری دیگر از غریبان ؟       
به مردم عقل دادم تا که شاید      
ببیند دست این مردم فریبان  
   
برو با ملت خود این بگو که       
همیشه اهرمن باشد به هستی‌     
هر آنکس بیشتر نام من آرد       
بسی‌ بیشتر بگردد غرق پستی 
       
چرا که نام خوبی غرق باشد      
درون کار زیبای خلایق        
عمل را بنگرید نی‌ واژه‌ها را         
کنید خود را به ذات عشق لایق

حسین شرمنده از این پیروانش    
به صحرا سر زد و سر بر شهادت      
که تا شاید جهان درسی‌ بگیرد      
نگردد کور ذهنی‌ بر تو عادت!! 
مجید رحیمی ۴ آگوست ۲۰۱۳ مونیخ 

Saturday, August 3, 2013

              تو میروی ولی‌ خس و خاشاک بجاست!!
آمدی شادان نگشتیم لحظه‌ای       
از برای رفتنت رقصان شویم      
گر به همراهت بری این قافله        
از تمام دردها درمان شویم      
کشوری را برده‌ای بر مسلخی      
تا که قربانی اهریمن کنی‌       
پایه‌های ظلم را در خاک آن       
با دروغ اهرمن ایمن کنی‌      
داده‌ای ما را خس و خاشاک نام       
ما ولی‌ ماندیم و تو زینجا روی      
تا قیامت نام آدم میدود     
از پی‌اش در اوج پستی میدوی      
ما ولی‌ از بهر این روز و زمان      
نذرها کردیم که یک کاری کنیم        
میروی، پشت سرت ما جای آب     
تف بیندازیم و ادراری کنیم!!   
مجید رحیمی ۳آگوست ۲۰۱۳ مونیخ 

Friday, August 2, 2013

                           وای اگر نخ و سوزن هم تحریم شوند!!
رابطه ی کاغذ پاره‌های تحریم تا
صدور نزدیک به پانصد فتوا!
به یاد دارید که چگونه همواره محمود احمدی نژاد که نظر رهبری هم به او نزدیکتر بود در هر سخنرانی نام تحریم‌ها را " کاغذ پاره " میگفت؟ 
امروز که احمدی نژاد در حال بستن چمدان خود است، رهبری معترف شده است که این غربیها وحشیانه میکنند تحریم را به رهبر و نظام، 
چرا که چیزی نمانده است تا نشیمنگاه رهبر از همین کاغذ پاره‌ها پاره شود !! آرزو دارم که این غربیها دست کم نخ و سوزن را تحریم نکنند که شاید بتوان دستکم اثر این کاغذ پاره‌ها را دوخت! 
آخر در کجا جهان کسی‌ از چند قطعه‌‌ کاغذ پاره، پاره شده و به رهبری هم ادامه داده است؟
 شما گمان می‌کنید این نزدیک به پانصد تا فتوا برای چه و به چه علت صادر شده است؟
مجید رحیمی ۲ آگوست ۲۰۱۳ مونیخ
توضیحات بسیار بسیار واجب مسائل مسلمانان در رابطه با نزدیک به پانصد فتوای رهبر معظم مسلمانان جهان و حومه!
توسط یکی‌ از همکاران ایشان حضرت آیت الکرسی رضائی!!

Thursday, August 1, 2013

                                          من خاک پایتان را میبوسم!
به کوری چشم آنهایی که میخواهند من و تو ما نشویم، فریاد میزنم‌: 
ای بهایی،  
ای مسیحی‌، 
ای زرتشتی،‌ 
ای مسلمان،‌ 
ای بی‌ دین،‌ 
ای بی‌ خدا،‌
و‌ ای همه ی کسانی‌ که هر عقیده و مرامی‌ دارید یا ندارید ولی‌ انسانیت را از یاد نبرده و حس میهندوستی در دلهاتان خانه دارد و سکوت در برابر ظلم را جایز نمیدانید! 
من خاک پایتان را میبوسم و عاشقانه دوستتان دارم و به عقیده و مرامتان تا همیشه احترام میگذارم! 
مجید رحیمی ۱ آگوست ۲۰۱۳ مونیخ