Wednesday, September 28, 2011

!! محمد رضا پهلوی شاه ایران : من صدای انقلاب شما را شنیدم ، همه به ایران فکر می‌کنیم



بارها دوستان مرا مورد پرسش قرار داده اند که: مدت سرودن یک شعر چقدر
 است ؟
پاسخم به آنها این است : سرودن شعر به تنهایی‌ وقت زیادی نمی‌برد ، اما تولد آن در ذهن و پخته شدنش گاهی حتی به ماه‌ها و سالها هم میکشد !!.... این شعر که اکنون تقدیمتان میدارم شاید ۳۲ سال پیشتر در ذهنم متولد شد و در طول این سالها آنقدر پخت تا امروز تمام روز مرا گرفتار زایمان خود ساخت ، حتی سر میز ناهار و حتی در اداره‌ای که برای انجام کاری رفته بودم ... خصلت شعر همین است که می‌خواهد بعد از پخته شدن هرچه زودتر متولد شود تا شاعر به تربیت آن یعنی‌ به صیقل کاری آن بپردازد ! و میدانیم که تا کودک متولد نشده باشد نمیتوان به تربیت آن آغازید!!


ویرانگران میهنی!!

آمدی گفتی‌ شنیدم گفتنی‌ها را، کنون
   فرصتی باید که تا جبران شود کمبودها
خانه را از نو بسازیم بر مرادمان اگر
  فرصتی یابیم که تا زدوده سازیم دودها

    دود بود و آتش و فریاد و باد و گوش کر
 ملتی دیوانه ی شب ، رهبرانی بی‌ خرد
 مست در آن بود و دیوانه و لبریز گناه
  هر یک اما مدعی ، ما را به خانه میبرد

  چشم تو گریان از این ویرانگران میهنی
    چشم آن ویرانگران خندان ز چشمان ترت  
              مات و حیران مانده بودی که چگونه ممکن است ؟
ملتی آتش زند بر خانه اش! در باورت

     خانه ی ما در جزیره‌‌ای که آرامش در آن
     همچو یک برجستگی می‌بود بر لوح زمان
       استواری داشت تا آن روز کز حسرت وران
 ملتی بر ضد خود شد هم گناه دیگران

   رفت آن آرامش و شادی به یکباره برون
    همرهت‌ ای دیو دوران ! ما فرشته پروریم
      گر بخواهی میهن خود را بسازی ، خانه ات
 میشود ویرانه‌ای و سینه ات را میدریم

 سالها بگذشت و آبادی نمی‌‌آید به چشم
جز کویر جمکران و مردمان غرق آه
    عارفی آهسته گفتم : کی‌ شود بهتر ز این
       قسمت آنکس که بیند رهبر خود را به ماه ؟
    مجید رحیمی ۲۸ سپتامبر۲۰۱۱ مونیخ   

Sunday, September 25, 2011

:ارد بزرگ



بیشرم ترین فرامانروایان آنهایی هستند که
ناکارآمدی و اشتباهات خود را به مردم نسبت می دهند

Wednesday, September 21, 2011

یه  راننده کامیون به اداره پلیس تلفن می زنه و میگه: من یک مارمولک را له کردم


پلیسه میگه: خب جسدش را از وسط جاده بردار بیانداز کنار جاده





راننده کامیون می پرسه: عبا و عمامه اش را چکار کنم؟

Sunday, September 18, 2011

♥ مسافر آسمان ♥



 تمام عمر خود را ، فدای آن کرده‌ام
 که تا به وقت مردن، به آغوشم بگیری
 خیره به چشمان من، خیره کنی‌ چشم خود
 ز آن نگاه مستت، همه هوشم بگیری

 تمام عمر گشتم ، تا که تو را بیابم
 که تا به وقت دیدن به آغوشت بگیرم
 خیره شوم به چشمت ، بوسه زنم به لبها
 مست بگردانمت ، همه هوشت بگیرم

 تمام عمر خود را نموده‌ام صرف آن
 که تا در این زندگی‌ رسم به جان جانان
 دست به دستش دهم ، دوش به دوشش روان
 مست شویم و شادان ، مسافر آسمان!!
 مجید رحیمی ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۱ مونیخ

Sunday, September 11, 2011





!!!!!!! ای آیت الله !!!!!!!!

بجای سید و میّت پرستی‌

بچسبان صورتت بر کون هستی‌

نهی بر خود تو نام آدمیزاد 

ولی‌ خود ارزش آدم شکستی


تو خود را گفته‌ای آقای دنیا 

ولی‌ چسبیده بر عالم دودستی

دهان حق پرستان را ببستی

ولی‌ آن گاله ی خود را نبستی


به ظاهر میگریزی از تجمل

ولی‌ از دیدن زر مست مستی

جهان را آلتی کردی تو تشبیه

همه بینند که خود بر آن نشستی


بمان تا که رسد آن روز موعود 

که خود دانی‌ چه موجود ی تو هستی‌

پس از تو نام تو چون ناسزایی

شود اندازه و درصد پستی !!

مجید رحیمی ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱ مونیخ

Saturday, September 10, 2011

 در لندن در محضر هادی خرسندی و محمد و دیگر دوستان ... جایتان خالی‌ که هم کباب بود و هم وتکا و هم شطرنج و هم دیگر مخلفات ... اما نه آنچه که بعضی‌ از شما عزیزان فکر می‌کنید ... نخیر  نبود !!

Friday, September 9, 2011

!! ‌ای زن آریائی


دختران و زنان امروز ایران از دیر سالیست که کمر به شکستن کمر دشمن‌ترین دشمن این مرز و بوم بسته اند ... چنانچه بسیاری معتقدند  و به حق بر این باورند که دگرگونی بنیادین با حرکت عظیم بانوان به سر منزل مقصود خواهد رسید و میهن از چنگ جهل و کج اندیشی‌‌ها خواهد رهانید ... این سروده را پیشکش این بانیان زندگی‌ و نخستین آموزگاران هر انسانی‌ مینمایم .... این را هم همینجا اضافه بنمایم که هر کسی‌ حق دارد به باور ، میهن  ، نژاد و زبان و ... خود ببالد ! اما حق ندارد خود را برتر از دیگران بداند!..







        ‌ای زن آریائی!!




اینهمه استقامت ، اینهمه پایداری
در تو تجلی‌ کند ،‌ای زن آریائی
 ز بخت تار میهن، کشیده هرکه رنجی‌
تحمل مصیبت چگونه مینمایی ؟

هرکه بقدر بامش ، رنج برد ز دوران
   پناه برد به سویی ، هرکه به یک خدایی
داغ بدل نشسته ، ز چهره ات نمایان
  نه شکوه آید از تو ، نه ذره‌ای صدایی

ای زن آریایی !‌ای سمبل متانت!
زمان آن رسیده ز خود برون بیایی
زمان آن رسیده که با صدای بلند
سیمرغ را بخوانی با واژه ی رهایی

 چراکه استقامت یک روی این سکه است
آن روی دیگر دهد به این سکه بهایی
   وآن خروشیدن است که تو چو آتشفشان
به روی خصم میهن چو آتشی بر آئی

بپا خیز و دگرگون بساز حال میهن
ای سمبل اتحاد ،‌ای دشمن جدایی
   تو مادر میهنی و این وظیفه ی توست
 نوا دهی‌ به میهن در عین بینوایی !!

       مجید رحیمی  ۱۰ ژانویه ۲۰۱۱ مونیخ

Monday, September 5, 2011

!! تا بی‌ وطن نباشید




از آغاز تسلط دشمنان این مرز و بوم بر میهن اهورایی ما فوج فوج ایرانیان از میهن گریختند و به دیگر سرزمینها پناه بردند ، اما تجربه ی این  مهاجرت به همه ی ما این را آموخت که گریزان شدن همیشه چاره ی کار نیست ! باید ماند و باید جنگید  ! کشته شد و یا میهن از چنگ دشمن رهانید ... آزاد گشت و یا با مرگ به آزادی و آزادگی رسید .... امروز می‌شنویم که باز موج جدیدی از دانش آموختگان این سرزمین در حال گریز است و میهن در چنگ دشمن رها میسازد  این سروده خطاب به این عزیزان است
-----------
-----------
مهاجرت دوا نیست ، یاران به جا بمانید
   ز خانه میگریزید ؟ تا که کجا بمانید ؟
    میهن اگر اسیر است بدست دشمن ما
  با این سفر ز میهن ، به ناکجا بمانید


     رستم و تهمینه را اگر رها بسازید
     ز کاروان تاریخ ، سوگند جا بمانید
     ما که گریزان شدیم ، ز کرده آموختیم
      جان می‌دهید چون ما ، گرهم اینجا بمانید


      چاره به پایداریست ، نبرد با سیاهی  
   نی‌ که گریز تا در " بیدرکجا " بمانید  
    وطن رها مسازید، بدست دشمنانش
    تا بی‌ وطن نباشید ، به هر کجا بمانید !! 


 مجید رحیمی ۵ سپتامبر ۲۰۱۱ مونیخ 

Sunday, September 4, 2011

!! نمیدانی مگر ؟ دیگر تمام است




دریاچه ی نمک اورمیه را میخشکانند تا ایران را شوره زار سازند

 اما غافل از آنان که همین دریاچه آرامگاهشان خواهد گشت


--------
--------
ز دریای نمک تا رفتن تو 

نباشد یک قدم بیش ای سیاهی

تمام کشور جم شوره زاری

شده از بودن تو‌ ای تباهی 

تو ایران را نمودی ملک دشمن

مگر باشد ز این برتر گناهی ؟ 

تو ملت را نمودی دشمن هم

به نامهای بسیجی‌ و سپاهی

ندانستی که آن مامور جانباز 

دهد گر هم به جانت جان پناهی 

از آن باشد که گوید خادم استی

جز آن بی‌ ارزش و هموزن کاهی

نمیدانی مگر ؟ دیگر تمام است 

ترا این ره‌ که بوده ، کوره راهی‌

به دریای نمک غرقت نماید

همان آه یتیمان! وه چه آهی

کنون باید ببینی‌ کان بسیجی‌

چه‌هایت می‌کند در صبحگاهی

به قلاده کشد بر روی خاکت

 چه باشی‌ رهبر و سلطان و شاهی‌ !!

مجید رحیمی ۴ سپتامبر ۲۰۱۱ مونیخ



Saturday, September 3, 2011

!! قارچ تی- وی و ارتباط آنها با جمهوری اسلامی




شاید شما هم بارها از خود پرسیده باشید که این تلویزیونهای خارج از کشور و به ویژه لوس آنجلسی چگونه است که این همه ناله میکنند و هر روز برنامه‌های جمع آوری مالی به راه می‌‌اندازند تا مردم به آنها کمک کنند ، اما هر روز هم یکی‌ پس از دیگری مانند قارچ از دل زمین سبز میشوند و افراد شناخته و ناشناخته را به خدمت میگیرند و
اعلم مبارزه با جمهوری اسلامی را هم بر پا میدارند ! ولی‌ هیچکدام در راستای حرف دیگری سخن نمیگوید و نمی‌خواهد با تلویزیون دیگری همگام و هم راه شود ؟  البته من خود نیز در یکی‌ از این قارچ  تی - وی‌ها مدتی‌ برنامه ی خود را داشتم که حتی تا اواسط برنامه ی آخر نیز گمان به این داشتم که این تی وی مخالف جمهوری اسلامی است !! اما درست از روز جدا شدنم از این تی وی که در آخرین برنامه هم اعلام کردم متوجه شدم که بله !!!
حقیقت این است که به جز تعداد محدودی ، تمامی‌ این تلویزیون‌ها مستقیم و غیر مستقیم توسط خود جمهوری اسلامی بر افراشته میشوند تا نقش خط‌های موازی را ایفا نمایند تا خط اصلی‌ گم و یا آنقدر کم رنگ شود که کسی‌ به آن توجهی ننماید
صاحبان این تلویزیونها هم شگفت انگیز است که اکثرا یا راننده تریلی یا مکانیک و یا ماشین یا فرش فروش گمنامی هستند که به یک قسمت از فرهنگ ایرانی‌ یا ملی‌ و یا آریایی پیله میکنند و با کارهای حساب شده ولی‌ احمقانه آنقدر به آن فرهنگ و آن نام ضربه میزنند تا ملت از هر چه فرهنگ ایرانی‌ است بیزار شود!!  و در حقیقت جمهوری اسلامی می‌خواهد از این راه غیر مستقیم سخن خود را به باور مردم بنشاند که ملت ایران پیش از اسلام ملتی وحشی و بی‌ فرهنگ و دروغگو بود که با آمدن اسلام به فرهنگ و راستی‌ رسید و اینچنین حقانیت خود را به اثبات برساند.


آیت الله خمینی با ورودش به ایران و برپایی نظام جمهوری اسلامی چنان ضربه‌ای به اسلام و اعتقادات مردم ایران به این دین زد که شاید تا قرن‌ها نتوان آن را ترمیم نمود ، و حالا بازماندگان پایه گذار این جمهوری البته مقدس میخواهند با به فضاحت کشیدن فرهنگ ایرانی‌ پیش از اسلام برای خود و نظام ننگین ولی‌ مقدس خود آبرویی بخرند ، اینها غافل از آنند که آب رفته به جوی باز نخواهد گشت.
شاید اگر آیت الله خمینی به عنوان یک رهبر مذهبی‌ صفت این جمهوری را اسلامی نمیکرد و خود را هم در اداره ی
 کشور سهیم نمینمود ، و یا بهتر بگویم خود را خدای این ملت و نسل‌های پیشین و پسین نمیساخت ، امروز مردم هنوز و شاید هم بیشتر از سابق به دین اسلام ایمان داشتند و آنرا ارج مینهادند.
و حالا که این دین و شهرت آن در میان ملت ایران اینچنین ضربه خورده است که کرور کرور مردم از آن روی میگردانند و به ادیان دیگر میگروند ، سران نظام ننگین و جنایتکار جمهوری اسلامی از این تجربه ی تاریخ این را آموخته اند که برای نابودی هر چیز کافی‌ است آنرا به مردم تحمیل نمایی و از مردم بخواهی که آنگونه بیندیشند.


در یکی‌ از این قارچ تی وی‌ها مشاهده می‌کردم که گوینده آنچنان خود را ایرانی‌ پیش از اسلامی یا آریایی مینامید که لباس تن خود که کت و شلوار و کراوات بود را لباس آریایی مینامید !! و همکارش دیگر نتوانست اینجا را سکوت نماید و این توهین به شور را بپذیرد ، پس به سخن آمد و گفت : آریایی‌ها که دیگر کت و شلوار و کراوات به تن نداشتند!!


صادقانه کارگر ساختمان بودن و یا مکانیک یا ماشین وفرش فروش بودن نه تنها عیب نیست که افتخار هم هست ، مانند همه ی کارهای دیگر در جهان که میلیونها انسان به آنها میپردازند و به بشریت خدمت میکنند و به درستی‌ هم مورد ستایش دیگر انسانها قرار میگیرند ، اما زمانی‌ که انسان ناصادقی می‌خواهد با دروغ و فریب از راه این شغل حساس به شغل دیگری یا کار دیگری دست یازد و آن شغل پیشین را دست مایه قرار دهد ، مردم به کنایه میگویند که بابا جون برو  مکانیکیت رو انجام بده و بگذار این کار به دست کاردان آن بیفتد!
شوربختانه کارنامه ی بعضی‌ از این هم میهنان لبریز است از ماجرا‌‌های فریب خوردن و فریب دادن ، روزی در کشور ترکیه با یک قاچاقچی‌ آدم رد کن صحبت می‌کردم و از وی ماجرای چگونه به این کار دست زدننش را پرسیدم ، وی پاسخ داد : از ایران آمده بودم تا به یکی‌ از کشورهای غربی رفته و آنجا تقاضای پناهندگی داده و زندگی‌ خود را آغاز نمایم و از دست این مردان الله  رهایی یابم ، اینجا پول مرا قاچاقچی‌ دیگری بالا کشید و من اینجا ماندگار شدم و برای امرار معاش دست به همان کاری زدم که قربانی آن شده بودم.
این کسانی‌ که خود قربانی این نظام هستند و سالها هم هست که در خارج زندگی‌ میکنند ، ناگهان با دیدن برق دلار، برق از همه جایشان میپرد و دانسته یا ندانسته میشوند مامور جمهوری اسلامی یعنی‌ همان نظامی که روزگاری از دستش گریخته و به سرزمین دیگری پناه برده اند .... البته چون پول مشخص برای کار مشخصی‌ پرداخت میگردد ، اینها در برابر دریافت آن پول موظف هستند کاری هم انجام دهند !! یکی‌ آن کارها این است که به جمهوری اسلامی شبانه روز بد و بیراه بگویند و از جنایات آن سخن برانند تا جایی‌ که دیگر گوشی تشنه ی شنیدن خبر این جنایات نباشد !! اما از دگر سو به عنوان چاشنی‌ چماقی هم بر سر این سازمان یا آن شخص که بر ضدّ جمهوری اسلامی در تلاش است بکوبند !! و عجبا که آن چاشنی‌ اثرش از آن بد و بیراه گفتن‌ها به جمهوری اسلامی بسیار بیشتر است و اینچنین شاید جمهوری اسلامی فقط ضربه‌ای ناچیز خورده باشد اما دشمنانش نابود و نیست میشوند. 
حال ما مردم عادی چه باید بکنیم و چگونه تی وی مورد علاقه ی خود را خوراک مالی و خبری بدهیم و تا کجا از آنها حمایت نماییم ؟ به گمان من نباید تمام قابلمه ی غذا را روی میز قرار داد تا میهمان آنقدر بخورند که به مرز منفجر شدن برسد ... باید بشقاب ، بشقاب غذا را روی میز قرار دهیم تا میهمان زیادیش نکند ... برای حمایت مالی از یک تی وی باید تا زمانی‌ که آن تی وی در راستای عقاید ملت ایران قدم برمی‌دارد حمایت نمود و خوراک مالی و خبری به آن داد ... ضمن آنکه بی‌ تفاوت از جابجایی افراد در این تی وی‌ها نگذریم !! از مسئول آن تی وی بخواهیم که پاسخگو باشد .... اگر ضدّ و نقیض در گفتارشان می‌شنویم فورا گوشی را برداشته و صدای اعتراض خود را بر روی همان آنتن اعلام بنماییم و دست کم این مطلب را به مسئولان آن تی وی بفهمانیم که ما فهمیدیم  ... و هنگامی که متوجه شدیم که اینان به خواسته ی بینندگان خود اهمیت نمیدهند فورا حمایت خود را قطع نماییم !!
 به مرامنامه ی آنان توجه کنیم و با سخنان و عملکرد روزانه‌شان مقایسه نماییم!!


هشیاری ما مردم به ویژه ایرانیان ساکن خارج از کشور در حقیقت نقش چشم و گوش مردم داخل را ایفا مینماید .... بخواهیم که نخست خود به وظایف خود عمل نماییم و سپس از دیگران انتظار درست کاری را داشته باشیم چرا که کانت میگوید: ما تنها مسئول کاری که انجام میدهیم نیستیم ! بلکه مسئول کاری که باید انجام دهیم ولی‌ از انجامش سر باز می‌زنیم نیز هستیم!!
مجید رحیمی سوم سپتامبر ۲۰۱۱ مونیخ

!! شیوا نظر آهاری را از مرگ برهانیم



یاران ! ای انسان‌های آزاده !! ایران دختی از تبار آزادگان در 


چنگ دژخیم است ، او را از این بند برهانیم ... چرا که او برای 


آزادی من و تو خود را چنین به آب و آتش میزند ... کمی‌ 


قدرشناس باشیم .... به سخنانش گوش دهیم و بیاموزیم