Wednesday, June 30, 2010

تارا لطفی کیست؟


!!اطلاعات رسیده از تهران در مورد هواداران نظام اسلامی و البته مقدس
تارا لطفی کیست؟
شاید عکسهای زیادی از او را در تظاهرات دولتی و یا تبلیغات انتخاباتی به نفع احمدی نِِژاد دیده باشید . در پی تحقیقات و پیگیرهایی صورت گرفته پس از راهپیماییهای قدس و 9 دی و افشاء محل سازماندهی این افراد درخ پاسداران.برج سفید،بر ان شدیم که اطلاعاتی از این افراد بدست آوریم.
این فرد یکی از همان افراد سازماندهی شده است .تارا لطفی با نام مستعار ( نیلو روحی ) حدود 34 ساله و ساکن تهران و براساس اطلاعات کسب شده تا سال 82 در محلی به آدرس: پیروزی .خ پیرزوی و حوالی میدان اول نیروی هوایی با 3 دوست دیگر در یک خانه زندگی مینموده و با سرپستی زنی به نام اشرف کوشکی (معروف به خاله اشرف ) به تن فروشی و فروش مواد مخدر و مشروبات الکلی در منطقه ولیعصر و میدان ونک مشغول بوده .در سال 82 در پارک ملت همراه 3 جوان توسط پلیس دستگیر شده و در کیفش مقدار 75 گرم ال اس تی و حدود 200 گرم حشیش کشف شد. بلافاصله به مقر نیروی انتظامی در منطقه برده شده اما بعد از آن به دفتر نیروی انتظامی در منطقه تجریش برده شده است ( همین امر یعنی جابجایی بین 2 منطقه بدون هیچ دلیلی نیز جای سوال است.که چرا متهم باید بین 2 منطقه جابجا شود )فردی از اطلاعات سپاه ( در پوشش نماینده دادستانی تهران ) به این مقر مراجعه در ازای همکاری با دادستانی قول مساعدت و مسکوت ماندن پرونده را با او تعداد 2 دختر دیگر بازداشت شده داده میشود و در خصوص تارا گفته میشود که حکم حمل این میزان مواد بین 6 تا 8 سال حبس است و دختران را مجبور به همکاری با دستگاه قضایی مینماید.این افراد با گرفتن کارتی به نام انصار کارت از بانک انصار (تحت پوشش سپاه ) ماهانه مبلغ 425.000 تومان حقوق دریافت مینمایند.خواستهای نهادهای اطلاعاتی از این دختران:
* نفوذ در گروههای دوستی در پیستهای اسکی و زمینهای اسکیت
* نفوذ در گروههای موسیقی زیر زمینی و پارتیهای شبانه
* نفوذ در شرکتهای هرمی (گولد کوئیست و ... )
* نزدیک شدن به هنرمندان سینما برای داشتن عکسهای خصوصی با آنها برای ایجاد فشار بر آنها در موقع لزوم برای شرکت در محافل دولتی و اعلام حمایت از مراسم تشریفاتی دولتی(در این خصوص به نام 2 بازیگر با سابقه و 1 خواننده جوان معتبر بر خوردیم )
* برقراری ارتباط با مدیران شعبات بانکها دولتی (علت این امر راتاکنون متوجه نشده ایم) نزدیک شدن به برخی از صاحبان صنایع و کارخانجات عمده (در اینجا به نام 2 کارخانه عمده تولیدی برخورد نمودیم ) و پسران برخی از افراد سرشناس و سرمایه دار با واسطه و معرفی دیگران

Monday, June 28, 2010

!!تصمیم تعویض نام خانه ی ایران در مونیخ

دوستان !! مطلبی که از پارس دیلی نیوز میخوانید را چندی پیش به رشته‌ ی تحریر در آورده و برای مسٔولان این خانه ی ایران در مونیخ ارسال نمودم تا هر پاسخ و توضیحی که آنان در این رابطه دادند را در اختیارتان قرار دهم ... هدف روشنگری و سازندگی است و بس ... تصمیم همیشه با ملت است ... اما متاسفانه تا همین امروز یعنی‌ بیش از ۸ هفته هنوز پاسخی از این دوستان و مسئولان خانه ی ایران دریافت نکردم ... ولی‌ امشب دوستی از شهر مونیخ برایم این میل را ارسال نمود که خانه ی ایران تصمیم به تغییر نام خود دارد ! که البته این خبر خود باعث ایجاد بعضی‌ دیگر سوال‌ها میگردد که نخستین آن به محتوی این خانه ی ایران ربط دارد ... چرا که نام پر معنا و پر مفهموم خانه ی ایران بسیار هم زیباست ! و این تنها محتوی نام است که باید روشن شود ! البته آسانتر است اگر به جای تغییر نام رسما اعلام نمود و نظر این خانه ی ایران را در مورد سوال‌های طرح شده بیان نمود و به آنها پاسخ داد !!

با پاسخ روشن به این سوال‌ها دیگر احتیاجی‌ به تغییر نام نیست ! چرا که همین پیشنهاد تغییر نام خود نشانگر آن است که مسولان محترم این خانه ی ایران از نظرات و عقاید مردم در مورد خود با خبر هستند ! خوب در این صورت‌ آیا بهتر نیست که صادقانه تر با مردم روی در روی شوند ؟ و دست کم تاریخ یک نشست پرسش و پاسخ را اعلام نمایند و از همگان دعوت نموده تا همراه با مردم این مشکل را از سر راه بکنار بزنند ؟؟

۲۸ ژوئن ۲۰۱۰ مجید رحیمی - مونیخ


امروز از تنی چند از هم میهنان ساکن مونیخ با ا- میل مطلبی بدستم رسید که این مطلب در همین راستا می‌باشد با سپاس از ارسال کنندگان این مطلب ، آنرا خواندم و بسیار منطقی‌ و بدور از کینه و مسائل شخصی‌ یافتم ، زیرا متاسفانه فرهنگ کینه ورزی در میان گروه‌ها و دسته‌های فرهنگی‌ و سیاسی خارج از کشور رایج است و این خود خواست نظام بر آمده از سوی الله حاکم بر سرزمینمان است که می‌خواهد حتی ۲ نفر نتوانند در زیر یک سقف برای نجات میهن همگام و هم هدف گردند تا عمر مقدس نظام الهی طولانی تر گردد

در مورد خانه‌های ایران که در سرتاسر اروپا و بویژه در شهر مونیخ فعال هستند صحبت‌های زیادی از همان آغاز تولد بر سر زبانها بود که بنده را وا داشته تا سوال‌هایی‌ را بصورت مقاله به رشته‌ ی تحریر درآورم که هنوز در دست نوشتار است. در این مقاله یکی‌ از سوالات در همین رابطه است که این دوستان هم در مطلب‌شان عنوان ساختند! این خانه ی فرهنگی‌ از کدام فرهنگ سخن میگوید ؟ از سعدی که بیت معروفش بر سر در سازمان ملل میدرخشد که میگوید: بنی آدم اعضا یکدیگرند ... که در آفرینش ز یک گوهرند ... تو کز محنت دیگران بی‌ غمی ... نشاید که نامت نهند آدمی‌ ؟.... که اگر از این فرهنگ بگوید نباید سکوت کند و روز بعد از تماشای به خاک و خون کشیده شدن ندا‌ها و ترانه‌ها و سهرابها به رقص و پایکوبی بپردازد ... که اگر چنین کند همان میشود که سعدی فرمود: نشاید که نامت نهند آدمی‌ !!... صورت‌ دیگر این ماجرا‌ آن است که به ظالم توپ و تشر زده و وی را از این کار برحذر دارد ! برای این کار حتما نباید از یک ایدئولژی خاصی‌ دفاع کرده و سیاست مشخصی‌ را عنوان نماید بلکه فقط از آنکه فرمان تیر به سوی مردم بی‌ دفاع میدهد بپرسد: چرا اینکار را کردی ؟؟ به کدامین گناه کشته شدند این جوانان ؟؟!! فراموش نکنیم که این جوانان میتوانند از اقوام فامیل و یا حتی از افراد خانواده‌های خود اعضای این خانه‌های ایران باشند !! آیا باید این صحنه‌ها را دید و لب به دندان گزید ولی‌ هیچ نگفت ؟

آیا این صحبت رواج فرهنگ، منظور همان فرهنگ انشا‌الله گربه است می‌باشد ؟ یا آنکه به قول هم میهنی برای نجات آپارتمان خود در تهران مجبور است سکوت نماید ! و فراموش می‌کند که آپارتمانش بصورت اتفاقی‌ در کشوری قرار گرفته که تمام آن کشور مصادره شده است !!!؟؟ و این جوانان برای رهایی آن کشور و آن آپارتمان است که به خیابانها میروند و جان جوان خود را فدا میسازند تا من و شما آزاد باشیم و بتوانیم آزادانه به میهن خود سفر نماییم بی‌ آنکه مجبور باشیم به هنگام ورود یا خروج قول و قرارهایی با حکومت گران داشته باشیم و مهر سکوت بر لب بکوبیم که مبادا در سفر بعدی گریبنمان را بگیرند

سوال دیگرم این است که این خانه ی ایران کدام خانه ی ایران است ؟ آن خانه که خواستیم بهترش نماییم و بی‌ آنکه بدانیم چه می‌خواهیم به خیابان آمدیم و به قول مهدی بازرگان طلب یک لیوان آب نمودیم اما سیل آمد ؟ یا این خانه ی امروزی که ویرانه‌ ای بیش نیست ؟! بانو فرشته خواننده ی سر شناس که برای نوروز ۱۳۸۹ در کنسرت افتخاری برای این خانه ی ایران در شهر مونیخ بر صحنه حاضر شد گفته بود: اگرچه اسم اینجا خانه ی ایران است ! اما اینجا خانه ی ما نیست !! خانه ی ما آنجاست ... (منظور ش ایران بوده است) ... این خوب است که مسئولان این خانه‌های ایران مشخص سازند از کدام خانه صحبت میکنند ! و صاحب آن خانه کیست ؟ تا مبادا خدایی نکرده در خانه ی غصبی نماز بگذاریم !!! و یا سینه زنی‌ عاشورا را بر پا کنیم و سپس عید نوروز را جشن بگیریم !! چرا که می‌خواهیم از فرهنگ نیاکانی خود حمایت نماییم !!.... بعد از مشخص شدن اینکه از کدام خانه صحبت می‌کنیم میرسیم به پرچم یا بیرق آن خانه ! چرا که هر کشور و هر ملت و قومی برای خود پرچمی دارد ، ملت ایران نیز از قرن‌ها پیشتر برای خود بیرقی ساخته که از یادگار نیاکان ماست ... این پرچم به هچیک از سلسله های پادشاهان مربوط نیست! ضمن آنکه در هر دوره قسمتی‌ از این پرچم ساخته شده و چون این خواست مردم آن دوران بوده پس سینه به سینه و نسل به نسل برای ما باقی‌ مانده که به آن پرچم ۳ رنگ شیر و خورشید نشان میگویند و پیرو روایتهای تاریخی‌ حتی شیر و خورشید آن از فرهنگ اوستایی گرفته شده است ... خوب حالا اگر بخواهیم به دنبال فرهنگ باشیم و قصدمان رواج فرهنگ نیاکانی باشد باید نخست خود از فرهنگمان چیزها بدانیم و سپس آنها را به دیگران بیاموزیم! و اگر خودمان هم نه از تاریخ و نه از فرهنگ بدانیم سئوالی را در ذهن‌ها خلق می‌کنیم که: چه چیزی را قرار است به دیگران بیاموزیم ؟؟

آنگاه صدای مولوی را می‌شنویم که میگوید: من مست و تو دیوانه ، ما را که برد خانه ؟ .... با این دو سوال و توضیح کوتاه اکنون مایلم این سوال را طرح نمایم که چرا پرچم خانه‌های ایران نه این است و نه آن ؟ چرا که هر دو آن پرچم‌های رسمی‌ پیش و پس از انقلاب به تصویب مجلس رسیده اند و مجلس هر دو دوران آنها را پذیرفته اند ... حال چرا شما نه آنرا و نه اینرا به عنوان پرچم خود پذیرفته‌اید؟ آیا قصد بوجود آوردن پرچمی جدید را دارید ؟ آن هم بی‌ تصویب مجلسی ؟؟ ... تک تک مردم ایران این حق را دارند که پرچم زمان پیش از انقلاب یعنی‌ پرچم نیاکانی خود را و یا این پرچم جدید را بپذیرند ! اما هیچکس و هیچ گروهی حتی سیاسی این حق را ندارد که به دلخواه خود پرچم ایران را تغییر دهد ... چگونه است که شما که سیاسی هم نیستید دست به این کار زدید ؟؟؟

در صورتی که اگر پرچم همین جمهوری اسلامی را هم برای خود انتخاب میکردید در نظر بسیاری بسیار صادق تر جلوه مینمودید از اینکه بخواهید به تصمیم خود نه این باشید و نه آن ! بسیاری از هم میهنان ما که در حقیقت قربانیان همین نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند و بخاطر سیاست‌های غلط این نظام از خانه و کاشانه گریخته ، بدبختی‌ها کشیده تا خود و خانواده را به ساحل به اصطلاح امن رسانده ... دلزده از این سیاست بازیها بدنبال آن فضای مهر و صداقت پیش از انقلاب سر به هر مجلسی میکشد تا شاید گم شده ی خود را بیابد ! و این مهم را مسئولان این نظام بر آمده از سوی الله خوب میدانند ... چرا که همین گمشدهٔ را خود این مردان خدا از مردم گرفته اند ، پس همین احتیاج مردمی میتواند ماندن این آقایان را تضمین نماید یعنی‌ به این گونه که به این طریق مردم را در زیر یک سقف آورده و فیلم این جم آوری را در داخل به نمایش گذاشته تا مردم داخل ببینند که ایرانیان خارج از میهن فقط بفکر رهایی خود بودند و حال که رها شده اند اصلا یادی هم از مردم داخل نمیکنند .... این کار باعث میشود آن دسته از جوانانی که حاضرند برای نجات ایران حتی جان خود را فدا کنند دلزده شده و آن نیرو و انرژی را به یک سرخوردگی بدل سازند !! و همین سرخوردگی آن جوانان به روی آوردن به اعتیاد مواد مخدر که در اجتماع ایران فراوان است منجر میشود و یا به فرار از ایران و در مواردی هم به سکوت وا داشته میشوند !! و این درست همان چیزیست که نظام بدنبال آن است !! حال پاسخ مرا بدهید ! آیا این غیر سیاسی بودن به این معنا است ؟؟ و یا منظور شما از غیر سیاسی بودن یعنی‌ اینکه شما از یک ایدئولژی خاصی‌ حمایت نمیکنید ولی‌ با هیچ ایدئولژی هم مبارزه نمیکنید تا آن ایدئولژی به فرهنگ و کشورتان صدمه نزده باشد !؟

در پایان مایلم این سوال مثال گونه را هم طرح نمایم که: اگر چند دزد و خلاف کار به خانه ی شما وارد شوند و علاوه بر سرقت امولتان نظری هم به ناموس تان داشته باشند ، فرض بگیریم شما هم در اتاقی‌ هستید که کسی‌ از وجود شما ‌ خبر ندارد و در حقیقت شخص شما در خطر قرار ندارید ... آیا به سکوتتان ادامه میدهید و خود را به خطر نمی‌‌اندازید ؟ یا آنکه به ندای شرف و غیرت و ارق خانوادگی و ملی تان توجه می‌کنید و به دفاع از افراد خانواده و میهنتان بر میخیزید؟ اگر اینکار را انجام دهید که دیگر نمیتوانید بیطرف باشید و بگویید شما به ظالم و مظلوم کاری ندارید و به اصطلاح می‌خواهید به سیاست کاری نداشته باشید ! اما اگر در همان پستو سکوت را انتخاب کنید و اجازه دهید که غاصبین هر کاری که میخواهند با خانواده و هم میهنانتان انجام دهند ، آنگاه اسم این را چه میگذارید ؟؟ برشت میگوید: کسی‌ که حقیقت را نمیدانند جاهل است ، اما کسی‌ که آنرا میداند ولی‌ سکوت می‌کند تبهکار است !! باید از خود بپرسیم آیا ما هم یکی‌ از این دو دسته هستیم و یا نه ! ما از دسته ی آزادگانیم ؟ که هم حقیقت را می یابند و هم آنرا با صدای بلند بیان مینمایند و قیمت آنرا هم می‌‌پردازند!!... ما همه با هم یک ملت را تشکیل میدهیم، هیچ یک از ما نمیتواند ایرانی‌ تر از دیگری باشد پس بخواهیم که نقش مثبت خود را درعضویت در این اجتماع به نیکی‌ ایفا نماییم و از سعدی نازنین بشنویم که میگوید: از ما دو افسانه ی نیک و زشت باقی‌ میماند! بخواهیم که افسانه ی نیک از ما بجا بماند !!... امیدوارم در این مقاله کسی‌ را نرنجانده باشم جز دشمنان ایران را !! هدف فقط روشنگری و سازندگی است و نه ویرانگری!! پاینده باد ملت آزاده ایران ... مجید رحیمی - مونیخ ۱۵ فروردین ۱۳۸۹ برابر با ۴ آپریل ۲۰۱۰


Thursday, June 24, 2010

!!آخوندجماعت دروغ گوست

کی‌ میتونه بگه چرا آخوند جماعت اینقدر دروغ گو است ؟
و چرا براش فرقی‌ هم نمیکنه در کجای این جهان باشه و در چه پست و مقامی باشه ، تمام مردم جهان براش گوسفند هستند و نادان ! حقیقتاً چرا ؟؟


Saturday, June 19, 2010

!!سبز رهایی

سرود "سبز رهایی" را به تو تقدیم می‌کنم که از تبار آزادگانی و عاشق زیستن در آزادی
و یا جان دادن در راه آن ! که هر دو زیباست !...
مجید رحیمی - شاپور


Wednesday, June 16, 2010

!!اگر زن من هم میتونست مثل زن رهبر من رو ماچ بکنه

ببینید کار جمهوری اسلامی به کجا کشیده که باید همسر مثلا شیرین عبادی رو به اعتراف بکشد که تا او بگوید: اصلا این شیرین در طول این ۳۰ و چند سال زندگی‌ یکبار هم ما رو ماچ درست و حسابی‌ نکرد !! چون اگر زن من هم میتونست مثل زن رهبر من رو ماچ بکنه! خب من هم الان خودم یه ولایت فقیه کامل بودم!!... از اینجا بود که من فهمیدم زن من ضد انقلابه ! آقا این زن بیش از یک میلیون دلار پول گرفت اگر بگی یک دلارش رو برای ما خرج کرد !! با هم رفته بودیم ترکیه این زن یه دونر برای ما نخرید... مدام هم از حقوق بشر حرف زد ... گفتم بابا من حقوق بشر نمی‌خوام ! من دونر می‌خوام! ایشون هم زد هم عینکم رو شکست و هم پیراهنم رو پاره کرد که نگهش داشتم چون میدونستم اینجور میشه و شما با من مصاحبه می‌کنید ! گفتم خوب یک مدرکی‌ از ضد انقلابی بودن این زن نگه دارم تا شما بدونید که من یک عمر در چنگال یک ضد انقلاب اسیر بودم ! خدا رو شکر که این جایزه ی صلح رو به این زن وحشی من دادند تا شما بتونید من رو از چنگالش رهایی بدید ! خدا پدر و مادرتون رو بیامرزه .... تکبیر : مرگ بر .....( .... ) اینجا رو خالی‌ گذاشتم تا خودتون هر کس رو که خواستید بگید ! جواد متوسلیان - همسر سابق شیرین عبادی سابق!!



آیا میخواهند از ایران یوگسلاوی دوم بسازند ؟؟

براستی بکدام سمت میرود ایرانمان امروز ؟!
آیا این سوی همان دره ی نیستی‌ و یا جنگ داخلی‌ نیست ؟!
آیا حقیقتاً ملاهای حاکم بر ایران میخواهند از ایران یوگسلاوی دوم بسازند ؟؟
اگر این اراذل و اوباش با حقوق‌های دولتی و حمایت نایب امام زمان به چنین کارهایی تشویق نمیشوند! پس چگونه میتوانند چنین به حتی نیرو‌های انتظامی و استاندار فرمان و اولتیماتوم بدهند ؟! و هیچ کس یارای ایستادن در برابرشان را ندارد؟!
چگونه است که شما میلیونها انسان معترض را که بصورتی مسالمت آمیز به خیابان آمده بودند چنان به خاک و خون کشیدید ، کشتید ، زخمی کردید ، فراری دادید . دستگیرشان کردید ،به حبس‌های دراز مدت و اعدام محکوم‌شان کردید و حتی مورد تجاوز قرارشان دادید ؟ اما نمیتوانید این چهار تا جوجه طلبه را کنترل کنید ؟؟


Tuesday, June 15, 2010

!!معین شایعه سفرش به ایران را تکذیب کرد

!!یاران توجه کنید

!معین شایعه سفرش به ایران را تکذیب کرد

http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2010/06/100615_l41_moeen_denial_interview.shtml

آمدی جانم به قربانت ولی‌ حالا چرا ؟ معین عزیزم سپاس که بالاخره به
سخن آمدی ! اما چرا اینقدر دیر ؟!! الان نزدیک به یک هفته است که سایت‌ها
و روزنامه‌های مهم فارسی زبان این خبر را پخش میکنند و شما سکوت کرده‌اید
!؟؟ واقعا چرا ؟؟

خبر بودن معین و بیژن مرتضوی در ایران را از چند منبع دریافت کرده بودم و این خبر مرا سخت دگرگون ساخته بود!امااکنون از بیژن فرهودی عزیزم این خبر به دستم رسید که ایشان با خود بیژن مرتضوی تلفنی صحبت کرده و مرتضوی خبر بودن خود و معین در تهران را تکذیب کرده است!
من از صمیم قلب از این دو هنرمند پوزش می‌خواهم و امیدوارم این عزیزان پوزش مرا بپذیرند! البته حبیب در ایران است!
ضمن اینکه امروز در کیهان لندن خواندم که خبر صحت دارد ! باید کمی‌ صبر کرد تا حقیقت صد در صد نمایان شود

در پی انتشار گزارش هایی مبنی بر سفر چند خواننده مشهور مقیم لس‌آنجلس به ایران، اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر محمود احمدی نژاد، گفت: "من مسئول صدور مجوز ورود به آنها نیستم اما فعالیت یک ایرانی در داخل و خارج از کشور ، مطابق چارچوب و قوانین آزاد است و مشکلی ندارد...
طی هفته های گذشته، خبر ورود چند خواننده مشهور ایرانی مقیم امریکا از جمله حبیب محبیان (معروف به حبیب)، نصرالله معین (معروف به معین)، و بیژن مرتضوی به ایران در سایت های خبری این کشور منتشر شده است

بر اساس این اخبار،حبیب محبیان که پس از نوشتن نامه ای به محمود احمدی نژاد، از حدود شش ماه پیش در ایران به سر می برد، با "یک مقام ارشد دولتی" دیدار کرده و پس از آن، برای انتشار آلبوم خود در ایران درخواست صدور مجوز ارائه کرده است.
این در حالی است که طی ماه های گذشته، از خروج تعدادی از هنرمندان ایرانی از ایران جلوگیری شده است.
سیمین بهبهانی- شاعر، فاطمه معتمد آریا- بازیگر، جعفر پناهی- کارگردان، و مجتبی میرطهماسب- مستندساز، از جمله کسانی هستند که در فرودگاه امام خمینی تهران اجازه خروج از ایران را پیدا نکردند!!...

هر کی‌ برگرده ایران خائن نیست!
اما بستگی داره اولاً کی‌ باشه و ثانیا کی‌ برگرده به ایران!!..

بقول هادی خرسندی عزیزم : پیش از اینکه ما به ایران برگردیم ... می‌خواهیم که ایران به ما برگرده !!...
ایرانی‌ رو که ۳۱ سال پیشتر از ما ربودند و بدترین بلاها رو به سرش آوردند .... و مثلا این به اصطلاح هنرمندان جزو قربانیان این نظام بودند !! اینها معترض به روندی که در کشور جاریست بدور از ایران زیست میکردند ... مردم اندک خارج از میهن با بدبختی مخارج کنسرتهای اینان را تهیه کرده و از این طریق از این هنرمندان فصلی حمایت مینمودند ... اینها از این حمایتها به نام و شهرت و ثروت رسیدند و نخستین کاری که کردند پشت به همین ملت بود !! ننگ بر شما باد !!!
هم میهنان داخل کشور !‌.. ای آزادگان مبارز !!.. امروز صورت‌ نبرد با شب و شب پرستان تغییر نموده است و دشمن در حال استفاده از نیروی ملت بر ضد این ملت است !! دشمن که همان نظام جمهوری اسلامی است با پرداخت مبلغی گزاف که در حقیقت پول خون ندا‌ها و فرزاد‌ها و اشکان هاست به این به اصطلاح هنرمندان مردمی و محبوب می‌خواهد روند آزادی خواهی‌ ما را به هیچ انگارد و به جهانیان بگوید که ببینید! اینها همان‌ هایی‌ هستند که مثلا مخالف ما بودند و چنین آزادانه نه تنها به ایران سفر میکنند که میتوانند در ایران کنسرت هم بدهند !! در صورتی که خود ملت ایران در سرزمین خود حتی حق نفس کشیدن هم ندارد !! جا دارد ملت آگاه ایران این خوانندگان مردم فروش را ترد کند و تمام کنسرت‌ها و سی‌ دی‌هایشان را بایکوت نماید و اینچنین سیلی‌ محکمی به گوش این نظام و هر کسی‌ که با آن همراهی میکند بزند !!!
دشمن ملت بودن تنها در این نیست که اسلحه بدست بگیری و به سویشان شلیک کنی‌ !! با دشمن این ملت دست دادن نیز ‌ مانند مردم را فروختن است !! ...
واقعا در فردای آزاد ایران اینان چه پاسخی دارند که به مردم و حتی فرزندان خود ارائه دهند ؟!! حتما میخواهند بگویند که عاشق ایران هستند و نمیتوانستند بدون ایران زندگی‌ کنند !!... ولی خود این توجیه هم یعنی‌ توهین به شعور شنونده !! چرا که شنونده خواهد پرسید: آیا بعد از ۳۱ سال دوری از ایران این را متوجه شودی ؟! و تازه مگر آن ۶ میلیون ایرانی‌ دیگر دلشان برای ایران تنگ نمی‌شد ؟ تنها ایرانی‌ ایران دوست شما بودید ؟؟ و تازه چرا درست در بزنگاه نابودی نظام ضد ایرانی‌ جمهوری اسلامی ؟ و بدتر از آن ! به احمدی نژاد نامه نوشتن و تقاضای کنسرت دادنتان دیگر چه بود ؟؟ و اصلا چرا با این تقاضا موافقت شد ؟!! خر خودتان هستید آقایان به اصطلاح هنرمند

ننگ بر سه خائنین ...
حبیب و بیژن و معین!!

هر کی‌ برگرده ایران خائن نیست!
اما بستگی داره اولاً کی‌ باشه و ثانیا کی‌ برگرده به ایران !!...
حالا درست زمانی‌ که رژیم در حال نابودی است و نداها و سهرابها و هزاران هزار جوان به خیابان آمده و برای آزادی جان داده اند ! بی‌ غیرت هایی چون اینان راه افتاده و به ایران میروند !!.. آن هم
درست در زمانی‌ که نظام کثیف جمهوری البته مقدس اسلامی بیش از هر زمانی‌ به مشروعیت احتیاج دارد این به اصطلاح هنرمندان به ایران میروند تا تخم احمدی نژاد را ببوسند ! تف بر شما باد و بر آن هنرتان !!!... این بی‌ غیرت‌ها حتی با ورودشان نه تنها سری به مادران نداها و سهراب‌ها و فرزاد‌ها که نزده هیچ ! کلامی‌ هم از دهان لالشان بیرون نیامد که چرا این همه کشته شدند ؟!!
این را بدانیم که اینها با این کار پایان کار هنریشان را امضا کردند و قسمتی‌ از جنایت رژیم را بر دوش گرفتند !! ... و این درست در زمانی‌ است که هنرمندان داخل مانند استاد شجریان، شهرام ناظری ، گروه مستان و همای و ده ‌ها و صد‌ها هنرمند با اعتراض به این نظام جان خود را به خطر انداخته اند ... تختی بودن آسان نیست ... هر بی‌ سر و پایی‌ نه تختی میشود و نه هنرمند ! زیرا که هنر نخست هر هنرمند هنر شخصیت اوست ! و هر به اصطلاح هنرمند بی‌ شخصیتی‌ هنرمند نیست ... حتی اگر هم بتهوون شود
!!... مجید رحیمی - مونیخ

Sunday, June 13, 2010

راهپیمائی ایرانیان مقیم مونیخ در حمایت از مردم ایران /شتبه ۱۲ یونی ۲۰۱۰

یک سال از حرکت بزرگ و سرنوشت ساز ملت ایران گذشت ! حرکتی‌ که به بدترین شکل توسط حاکمان ننگین به خاک و خون کشیده شد و صدای جهانیان را هم برخیزاند و جهان دانست که حساب ملت از حساب این مجموعه ی جنایتکار و دزد جداست ... در سالروز این حرکت بزرگ که نهایتا به نابودی این نظام خواهد انجامید شهر مونیخ نیز همگام با دیگر شهر‌های ایرانی‌ نشین صدای مرگ بر جمهوری اسلامی را در فضای آن طنین انداخت و در اخبار تلویزیونهای مهم این کشور به نمایش در آمد ... یاران شک نکنیم که نظام حکم نابودی خود را با دست خود امضا کرده است ... و خود کرده را تدبیر نیست !! در همینجا به تمام کسانی‌ که هنوز سر و سری با این نظام دارند و مزدوریش را میکنند اعلام میدارم که این آخرین فرصت است !! به ملت بپیوندید پیش از آنکه دیگر ملت شما را نپذیرد!!
۲۲ خرداد ۱۳۸۹ برابر با ۱۲ ژوئن ۲۰۱۰

Friday, June 11, 2010

کنفرانس خبری کروبی و موسوی با سایت‌های گوناگون
امروز ۲۱ خرداد ۱۳۸۹

!!فرق ما دو نفر در این است


آقای خامنه ای من مخالف شما !! ولی‌ شرمنده هستم
فردا صد‌ها هزار تن از جوانان مخالف شما به خیابانها خواهند آمد ! اینها همان جوانانی هستند که پدرانشان و یا برادرانشان جان خویش در جبهه ی جنگ علیه صدام فدای این آب و خاک کردند ! اما فراموش نکنیم که باعث و بانی‌ خود این جنگ هم شما و رهبرتان خمینی بودید ... این جوانان اما سال گذشته به خیابان آمدند تا مسالمت آمیز به شما بگویند که شما می‌خواهید رهبر ایران باشید و نه رهبر لبنان و فلسطین و غیره و اینکه شما حق تقلب ندارید ! شما اما از این انتقادگران صد‌ها هزار که میلیونها دشمن برای خود ساختید !... و فردا سالروز این حرکت ملی‌ است ! و این جوانان دوباره به خیابان خواهند آمد و شما فرمان تیر صادر خواهید نمود و بسیاری از این جوانان بر آسفالت خیابان جان خواهند سپرد ! و من شرمنده هستم که مخالف شما هستم!... فردا هر قطره خونی که از بینی‌ هر کسی‌ حتی از بینی بسیجیان و پاسداران ریخته شود فقط و فقط شخص شما مسئول آن خواهید بود ! و من شرمنده هستم که آنجا نیستم ! و من شرمنده هستم که به دور از میهن نظاره گر این حرکت زیبا و ملی‌ هستم ! و من شرمنده هستم که چرا اصلا شما رهبری این کشور را دارید !! آری من شرمنده هستم !! اما این را بدانید‌ که همین جوانان دیر یا زود شما را چون صدام به دادگاه خواهند کشانید و شما از علیل بودن و رهبری بدبخت بودن و از این صحبت خواهید کرد که شما را به این کار واداشته بودند و شما اصلا دوست نداشتید رهبر باشید !! ولی‌ امشب به خودتان بیایید و تصمیم خود را بگیرید ! این شاید آخرین فرصت شما باشد ! وای بر شما باد !!
این را اما بدانید‌ که مردم تصمیم خود را گرفته اند و حاضرند هر قیمتی را برای نابودی شما و نظام اهریمنی تان بپردازند آنچنان که تا کنون پرداخته اند .... آری من شرمنده هستم که آنجا نیستم !! و ننگ بر شما باد که چنین رهبری خونخوار و اهریمن صفت هستید ! من شرمنده هستم و شما جنایتکار !! فرق ما دو نفر در این است !! نابودی تان مبارک باد...
مجید رحیمی ۲۲خرداد ۱۳۸۹ مونیخ

!!اتمام حجت آخر


!!اتمام حجت آخر
مردم تصمیم خود را درست چند ماه بعد از انقلاب گرفتند !! زمانی‌ که زنان در جمعیت چند صدهزار نفری به خیابانها آمده و بر ضد حجاب اجباری تظاهرات کردند و نظام البته مقدس بیش از چهار هزار نفرشان را دستگیر کرده و صدها تن از آنان را پس از تجاوز به اعدام محکوم کرد و بسیجیان به فرمان خود امام مامور تجاوز به این دختران و زنان شده و فردای ... آن روز روانه ی خانه ی دختر اعدامی تا خبر اعدام آن دختر را و نیز خبر داماد آن خانواده بودن را به آنان بدهند ! ملت تصمیم خود را دوباره در سال ۱۳۶۷ گرفت که منجر به کشتار هزاران تن از جوانان در بند شد و به نسل کشی‌ در تاریخ معاصر معروف گردید " به نام گلزار خاوران" که هنوز در ذهن عموم است!... مردم تصمیم خود را در ۱۸ خرداد سال ۱۳۷۸ گرفتند که به کشتار دانشجویان انجامید !! تازه رئیس جمهوری اصلاحات نیز در راس قدرت بود ... همین آقای خاتمی ... و سپس مردم تصمیم خود را در خرداد سال ۱۳۸۸ برای آخرین بار گرفتند که نظام باید نابود گردد ... نظام چاره‌ ای بجز اعلام نابودی خود ندارد ... این را باید دلسوزانه به این نظام گفت که اگر امروز خود را منحل اعلام نمائید مورد بخشش ملت قرار می‌گیرید وگر نه با خشم انقلابی مردم مواجه خواهید شد !! به خودتان و آینده ی خانواده و کودکانتان که به شما محتاج هستند فکر کنید !! این اتمام حجت آخر است !! مردم ایران تصمیم خود را گرفته است که هیچ قیمتی برای نابودی این نظام آنقدر بالا نیست که ناپردخت کردنی باشد !! مردم از جان ، مال و هستی‌ خود گذشته و می‌گذرد تا این نظام را به زباله دان تاریخ پرتاب نماید و میهن و آیندگان را از این مصیبت برهاند !! امروز دیگر هیچ چیز نمیتواند جلوی حرکت این ملت را بگیرد !! بهتر است آقایان موسوی ، کروبی ، خاتمی و آن دیگران با ملت همگام و همراه بشوند و یا خود را از این روند رها سازی میهن جدا نمایند و سنگ راه ملت نشوند!!... همین !!...
درود بر این ملت بزرگ ! ۱۰ ژوئن ۲۰۱۰ مجید رحیمی - مونیخ

نقاب از چهره می‌افتد ،
چه دربستر چه درمیدان!..
یاران! امروز بیش از هر زمان دیگری دشمن بزرگ ایران یعنی‌ نظام جمهوری اسلامی نابودی خود را به چشم می‌بیند و درست در همین زمان است که تمامی‌ اهرم‌ها ی خود را بکار می‌گیرد تا شاید از فرو ریختن خود جلو گیرد
... در این ماه‌ ها و هفته‌های گذشته یعنی‌ درست از بعد از حرکت بزرگ ملت ایران که باعث شد تا جهانیان در برابر این ملت صلح دوست و آزادیخواه کلاه از سر بردارند، میبینیم چگونه افرادی که برای روز مبادا در آب نمک
خوابانده شده بودند با حرکتهای غیر قابل فهم خود در صدد هستند تا برای این نظام اهریمنی مشروعیت بخرند !... و میبینیم کسانی‌ که در طول ۳۱ سال گذشته خود را دشمن این نظام معرفی‌ میکردند درست در زمان بزنگاه سر از تهران در می‌‌آورند و به پا بوسی اهریمن می‌‌شتابند !... اما مبارزان راستین هرگز دست
از نبرد با اهریمن نکشیده و نخواهند کشید و حتی جان خویش در این راه خواهند نهاد ! امروز این نبرد با اهریمن در چند جبهه صورت‌ می‌گیرد که هر یک از اهمیت ویژه ‌ای برخوردار است و هیچ سربازی حق ترک پست ندارد چرا که ترک پست هر یک از ما به دشمن این یاری را می‌رساند تا از آن قسمت تمام حرکت ملت ایران را باز ایستاند ... این مبارزه در یک قانون نانوشته میان ایرانیان داخل و خارج ، میان جوانان و مبارزان فیزیکی‌ و تلاش گران
روشنگری ، میان هنرمندان میهن دوست و سیاستمداران آگاه و خادم میهن تقسیم گردیده است ... چنانچه کار یک سیاستمدار را یک نقاش و یا یک خواننده نمیتواند انجام دهد، کار یک خواننده و یا یک خبرنگار و یا یک نویسنده را
هم نمیتوانند یک سیاستمدار بانجام برساند .... پس هر یک از ما در پست خود میبایست محکم بایستد و تا رسیدن به آزادی از آن دفاع نماید ! اما شوربختانه میبینیم که بعضی‌ از خوانندگان و به اصطلاح هنرمندان یا سیاست
مداران ما در نقطه ی بزنگاه مسیر خویش تغییر میدهند و به راه دیگری میروند که غیر از راه رهایی میهن است !! باید هشیار باشیم و باید برای آزادی ایران و مردم امروز و نسل‌های آینده بیش از پیش چشم‌ها را گشوده و چنین
افرادی را شناسایی کرده و به هم میهنان معرفی شان نماییم !!...
امر آزادی میهن و رها شدن از اهریمن تعارف نمیپذیرد ! هم میهنان ما در ایران برای رسیدن به این مهم از جان ، مال، و هستی‌ خود می‌گذرند ! آنگاه این افراد به ظاهر هنرمند به ایران میروند آن هم درست در بدترین زمان ممکن که دشمن در حال نابودی است ! تا در ایران به انجام کنسرت مشغول شوند! عجب !!! خواننده ی طاغوتی می‌خواهد در ایران کنسرت بدهد و عجیبتر آنکه مجوز هم می‌گیرد !! و این در حالیست که هنرمندان داخلی‌ که حتی بسیاریشان فرزند شهیدان جبهه و جنگ هستند نمیتوانند برای کنسرت مجوز بگیرند !! این را نمیدانم چگونه میتوان توجیه نمود !!
آیا حقیقتاً نظام جمهوری اسلامی درست در این زمان تا این حد دمکرات و آزاد اندیش شده است که خوانندگانی را که
تا دیروز طاغوتی و بچه قرتی مینامید و هنرشان را مبتذل و موسیقی لوس آنجلسی میخواند و بدترین تحقیر‌ها را بر آنان روا میداشت ، امروز همانها را به عنوان هنرمند متعهد با آغوش باز بپذیرد و حتی به وی مجوز کنسرت هم بده
د ... آیا این از عجایب یازده گانه نیست ؟!
خوب حالا این هنرمند می‌خواهد آنجا در کشور و دولت اسلامی" تو مانکنی " را بخواند ؟ و حتما چهار تا فاطمه کماندو هم بیاورد که دور و براش قر کمر بدهند !! یا بابای نازنینش بخواند : من گیوه بوس رهبرم ... پای رهبر
روی سرم ... از شهر تو من رفته‌ام .... اکنون ببین باز گشته‌ام ... نادم و نالان ... ببین چه گریان ... سوی تو آمده ام!!...؟؟

یاران ! حقیقت این است
که از سالها پیشتر نظام البته مقدس جمهوری اسلامی چنین افرادی را در آب نمک خوابانده و برای چنین روزهایی آماده کرده بوده است و حالا این افراد موظف هستند در مقابل آن مبالغی که در طول این سالها دریافت کرده اند خدمات خود را ارائه دهند !! مگر نشنیده اید که میگویند : پول مشخص برای کار مشخص ؟؟
اگر اینان هنرمندان حقیقی‌ و تختی صفت ایران بودند میبایست با ورودشان به ایران نخست
به دیدن مادران فرزاد و ندا و سهراب و ترانه و آن هزاران مادر و پدری بروند که چنین فرزندانی را به این مرز و بوم تقدیم کردند تا خونشان را در راه آزادی و نجات این آب و خاک از بند اهریمنان بر آسفالت خیابانها بریزند!!... اگر اینان هنرمندان حقیقی‌ و تختی صفت ایران بودند!!..
آینده بهتر خواهد توانست نقاب از چهره ی این نقابداران را برگیرد و حقیقت اینان را به تاریخ بنمایاند
!!.. نقاب از چهره می‌افتد ، چه دربستر چه در میدان!..
با احترام به ملت بزرگ ایران و مبارزان گمنام راه رهایی ...
مجید رحیمی ۱۱ ژوئن ۲۰۱۰ مونیخ

Thursday, June 10, 2010

نه برای ساغر و نه لب خم
نه واسه فراموشی شهر قم
نه واسه بی‌ بند و باری و هوس
نه واسه اینکه بشن ارزش‌ها گم
بلکه تنها واسه آزادی و عشق
جوونا داد میزنن رفراندوم
همه فریاد میزنن رفراندوم
رفراندوم
رفراندوم


با سپاس از اردلان سرفراز عزیز سازنده ی سرود و محمد شمس گرامی‌ آهنگساز و رهبر ارکستر... این افتخار را دارم که صدای حقیر خود را با این سرود تقدیم ملت بزرگ ایران مینمایم ...
از دوستان خواننده ی کر در این سرود بسیار سپاسگزارم

با احترام مجید رحیمی- مونیخ



!!فراخوان راهپیمائی شنبه 12 یونی


ما همه صبح میهنیم! ما کوشندگان گمنام رهایی میهنیمان ایرانیم!!
فراخوان راهپیمائی به حمایت از مبارزات مردم ایران در شهر مونیخ - شنبه 12 یونی 2010ساعت 16 مکان:لن باخ پلاتز

Am Samstag 12 Juni 2010 um 16 Uhr wird eine große Demo in München lehnBachplatz gegen das Regiem des Totes im Iran stattfinden, wir werden alle dort sein! Wir sind der Sonnenaufgang des Landes, wir sind Namenlose Mithelfer der Befreiung des Irans!

Tuesday, June 8, 2010

!!سناریو ی ربوده شدن شهرام امیری


مدتی‌ پیش ناگهان از ربوده شدن
فردی به نام شهرام امیری که متخصص و کارشناس اتمی‌ در ایران است خبر داده
شد و پس از آن دولت جمهوری اسلامی اعلام کرد که سازمان‌ های امنیتی عربستان و
آمریکا این فرد را ربوده اند ...
... در طول این ۳۱ سال این جمهوری اسلامی از
این سناریو‌ها بسیار داشته است که دیگر دستشان برای عموم باز شده است ...
یکی‌ از همین سناریو ها در مورد ترانه موسوی بود که پس از تجاوز به وی و
سوزاندنش هنگامی که جسدش در بیابان‌ های قزوین یافت شد و سر و صدای آن به
گوش جهانیان رسید ناگهان یک ترانه موسوی سر از کانادا در آورده و خبر زنده
بودن خود را به گوش عالم رسانید !! و سپس معلوم شد که این ترانه موسوی
دختر یکی‌ از ملاهای درجه هفت یا هشت حکومت است که خانواده وی در مقابل
دریافت مبلغی ناچیز تن به این وظیفه ی دینی و میهنی و انسانی‌ در داده
بودند !!... و حال سناریوی ربوده شدن شهرام امیری و سپس بعد از چند ما
بیرون آمدن این فیلم از طرف این آقازاده ... البته برای فهم این سناریو
باید به زمان ربوده شدن این آقا برگردیم و از خود بپرسیم که آیا این لپ
تاپ مورد نظر در سفر به عربستان ( البته برای زیارت) همراه ایشان بوده است ؟
و اگر آری ! چرا ؟؟؟ و اگر هم نبوده و به نوعی دیگر به دست آمریکاییها
افتاده که بیشتر به این سناریو نزدیکتر میشویم که ربوده شدن کذایی آقای
شهرام امیری برای همین مهم بوده است که بعد از چند ماه فیلم ایشان از
آریزونا و آن هم از مخوی گاه سیا بیرون بیاید !! گویی زندانبانان ماموران
جمهوری اسلامی بوده‌ اند و توانسته اند این فیلم را به خارج برسانند !!...

در ایران و در زندانهای جمهوری اسلامی که بسیاری از زندانبانان مخالف این
نظام هستند ولی‌ مجبورند برای حقوق ناچیز ماهیانه تن به این شغل بدهند
ولی‌ دلشان با زندانیان است باز هم سخت بتوان چیزی را نوشته و از زندان
خارج نمود !! حال چگونه است که آقای شهرام امیری از مخفی‌ گاه سیا نه یک
نامه که یک فیلم را به دست ماموران جمهوری اسلامی می‌رساند ؟؟؟ در صورتی
که از قدیمترین ایام شنیده ایم که آمریکاییان به هنگام ربودن شخصی‌ دارای
اطلاعات و تخصص به بهترین وجه وی را در رفاه قرار میدهند و حتی خانواده ی
وی را نیز به هر طریق به آمریکا میرسانند تا آن فرد متخصص بدون هیچ
دغدغه‌ ای به کار خود ادامه دهد و در حقیقت شیفته ی آمریکا شود ! یکی‌ از
این نمونه ها "برنر فون بران" است که اولین سازنده ی راکت در دستگاه هیتلر بود
و راکت‌های وی قلب لندن را نشانه می‌گرفتند! اما آمریکاییها نه تنها وی را
به پای میز محاکمه نکشیدند که بهترین امکانات را برایش فراهم کردند تا
بتواند بنیان آپولو‌های بعدی که عازم ماه شدند را پی‌ ریزد !! حال این
آقای شهرام امیری میگوید که وی را شکنجه کرده اند ! تا او تن به اعتراف
بدهد ولی‌ او نه تنها تن به اعتراف نداده که حتی این فیلم را هم تهیه کرده و
به دست جمهوری اسلامی رسانده !! حقیقتاً که تمامش فیلم است !!! جمهوری
البته مقدس اسلامی از این سناریو‌ها بسیار در آستین دارد .... بالاخره
رژیم هر چه باشد رژیم جمبل و جادوست دیگر !! البته با حمایت امام زمان و
شخص شخیص الله !!...
به این نظام بگویید مشتش در برابر همه باز شده است و
حنایش حتی برای مریدانش در پاکستان و چچن هم رنگی‌ ندارد چه رسد برای
ما ایرانیانی که از این نظام بیزاریم و سر نگونی آن را خواهانیم
... به این نظام بگویید: این سناریوها نجات بخش شما نمیتوانند باشند ... شما به رفتن محکوم
هستید و حکم این رفتن را هم خودتان صادر کردید! درست با همین سناروها !!
شرمتان باد

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/06/100608_l03_shahram_amiri_kidnap.shtml

Saturday, June 5, 2010

!!عمر این انقلاب دراز باد که با یک ""هیچ"" آغاز گشت


امروز سالروز مرگ کسی‌ بود که آمده بود تا انسانها را از بردگی برهاند
آمده بود تا جایگاه انسان را با جایگاه خدا عوض کند ! آمده بود تا پول نفت و آب و برق و تلفن را مجانی‌ نماید ... اما زمانی‌ که می‌‌آمد مادر بزرگ من که هرگز وی را در چادر نماز ندیده بودم برخاست و قامت نماز گرفت ... پدر روی به وی گفت : مادر! با وقوع انقلاب تصمیم داری انقلابی شوی ؟!... مادر بزرگ پاسخ داد: به درگاه خدا دعا می‌کنم تا هواپیمایش سقوط کند پدر گفت: آنگاه بت میشود !! و باز مادر بزرگ پاسخ داد: بگذار بت شود و من خود با پای پیاده به زیارتش خواهم رفت !! اما نیاید و میهنمان را ویرانه نسازد !!... امروز که ۳۱ سال از آن دوران می‌گذرد من از خود می‌پرسم: چگونه است که مادر بزرگ پیر من این نکته را دید و فهمید اما روشنفکران و رهبران اجتماع این مهم را ندیدند و به پابوسی وی رفتند ؟!.. یا آنکه دیدند ولی‌ نخواستند چشم‌ها را بگشایند و حقیقت را نظاره کنند و آنرا به میلیونها انسانی‌ که از پی‌ آنها روان شده بودند بگویند!!... آیت الله خمینی آمد و بقدرت رسید و اولین تحفه ی وی صادق خلخالی گربه کش بود!!... و حال در بیست و یکمین سالروز مرگ آیت الله خمینی جانشین وی آیت الله خامنه‌ای نخست وزیر خود در دوران ریاست جمهوری و رئیس مجلس سابق و نیز رئیس مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام را به اعدام تهدید نمود و اینچنین کینه ی سالیان دراز خود را برون ریخت و خود را ارضا نمود ! چرا که این حرف سالها بود که در درونش میجوشید و این اعمال بر هیچ کس پوشیده نیست که رژیم سخت در گردابی افتاده است و این حرکات و این سخن‌ها نشان از ضعف حکومت گران و نیز آگاهی‌ خودشان از این گرداب است ... سخنان خامنه‌ای برای هیچ کس شکی باقی‌ نگذاشت که راه نجاتی برای نظام باقی‌ نمانده بجز راه خشونت که آنهم باید شامل حال بخشی از خود نظام گردد !! آخر معروف است که گرگ‌ها در گرسنگی و سرما و یخبندان به گرد هم حلقه میزنند و به چشمان هم خیره میشوند تا هر آن یک که از سر ضعف چشم فرو بست پاره پاره‌اش کنند !! حال خود ببینید فرق حکومت جمهوری اسلامی ایران با نظام گرگ‌ها را !! عمر این انقلاب دراز باد!! که فرصتی برای خالی‌ نمودن عقدها و تنفرها شده است ... آخر امروز فقط عقده ای‌ها در راس قدرت هستند .... البته اینان همیشه در حرم قدرت بودند ولی در میانشان بودند کسانی‌ که باور به نیکی‌ داشتنداما ندانسته به سوی شیطان می‌رفتند و امروز آن عده نیز از جمع این جماعت شیطانی خارج شده اند!...
این تنفر با شخص خمینی وارد این سرزمین شد و با این پس مانده‌ها به پایان خواهد رسید...
باید بنیان همگیشان را از ریشه بر کنیم و میهن را از این شوم بختی برهانیم