Sunday, June 30, 2013

تقدیم به همه پناهندگانی که نه در سرزمین بلاخیز خود و نه در سرزمین مثلا دموکراسی سکوت را در برابر بی‌ عدالتی جایز نمی‌بینند و صدای خود را به گوش جهان میرسانند !!
----------------------------------
سربازان دموکراسی !!
ما سربازان دموکراسی    
جمله از دیکتاتوری عاصی‌    
آمدیم سوی شما تا که    
در پناهتان امان گیریم    
با خود اندیشیده بودیم ما     
میرویم نزد هم اندیشان    
آخر از یک جنس و یک فکریم    
جمله انسانیم  ای خویشان !      
آمدیم اینجا ولی‌ سرخورده ایم     
جان خود بر مسلخ نو برده ایم    
از دموکراسی که بیش از دیکتاتور    
ناروایی دیده و آزرده ایم !!!  
عوده ! بیا به سوی دموکراسی   
عوده بیا به سمت انسانیت ! 
( خطاب به کریستین عوده شهردار مونیخ ) 
مجید رحیمی ۳۰ جون ۲۰۱۳ مونیخ 
 از دیشب تا امروز صبح این سروده را همراه با یک ملودی آماده کرده بودم تا حضوراً تقدیم این عزیزان سازم ،،، اما امروز صبح سحر پلیس بساط بچه‌های آزادیخواه را به زور جمع کرده است !! 
ننگ بر مسئولانی که نمیتوانند پاسخ سوال‌های آزادی و آزادی خواهی‌ را به دور از زور و خشونت بدهند !!

به‌‌به‌‌ ! چشم آقای شهردار کریستین عوده روشن که در تلویزیون میفرمودند :
قانون اساسی‌ ما ضامن و مسئول حفظ جان و روح و روان انسان‌های ساکن این سرزمین است !!!...
آقای عوده ! اینجوری ضامن و حافظ هستید ؟؟؟ 
شرم بر شما باد عالیجناب !!

Saturday, June 29, 2013

دوستان به هر طریق که میتوانیم عزیزانمان را در شهر مونیخ که هشتمین روز اعتصاب غذای خود را پشت سر میگذارند یاری دهیم.
شهردار مونیخ به دیدن این جوانان از جان گذشته رفته.
باید به این حرکت افزده گردد تا شاید از ایالت بایرن بتوان فشار بیشتری به دولت آلمان برای پذیرش پناهندگی این عزیزان آورد تا همه ی متقاضیان پناهندگی بتوانند اجازه ی اقامت و کار خود را در این کشور بگیرند !! 
هر کس به اندازه ی توان خود باید کاری کند ! ما همه یک ملت هستیم ... 
چه فقیر و چه میلیاردر !! پس به خود آییم!!!


بوسه‌ای دیگر !
به نرمی جنگ نرمی با تو دارم 
دو سه بوسه ی گرمی‌ با تو دارم   
            
دلم خواهد بگیرم بوسه‌ای باز     
که تا آگه شوم با بوسه زین راز   

که آخر جنگ ما از چه چنین است         
چرا همواره بوسه در کمین است ؟  
     
چه نیرویی در این لبها نهفته       
که آتش میزند بر جنگ خفته ؟     
  
چرا پر‌پر زنم هر دم ز یادت    
چگونه بنده گشته دل ز عادت ؟  
         
نمی‌خواهد چرا توبه نماید ؟       
حیا را برده از اندیشه شاید!   
     
تو گر شیرینی‌ آن را چشیدی      
بگویم که شتر دیدی ندیدی      
   
چرا که بعد از آن غرقی به دریا        
شوی همپای دل بر گرد دنیا    

اگر حتی هزاران بوسه گیری        
برای بوسه‌ای دیگر بمیری !!  
مجید رحیمی ۲۹ جون ۲۰۱۳ مونیخ 
گوینده و بشنونده خویشم !
آنکه آمد با کلیدی تا که بگشاید دری     
تا که بر این تیرگی آرد زمان بهتری    
داده بر آنکس که خود بوده مسبب، رای خود       
گفته با او چون نگینی  که بر این تاج سری   
        
آنکه خود از جنس شب بود و سپیدی مینمود      
شاهد و همپای این قافله بوده پشت دود       
آمده تا آتش از خانه برون سازد کنون      
یکشبه خود را ز آن آتش پرستی‌ها زدود   
     
ملت از بیچارگی بس شاد گردید از خبر    
خواست تا باور نماید که بدی کرده سفر    
لیک میجنبد عبای ناجی ما گوشه اش      
میزند بیرون گهی دمب خروس گوید : حذر ! 
   
ما که از دمب خروس دارد تنمان جای نیش     
چون ببینیم اینچنین وحشت رسد همپای جیش       
هرچه میگوئیم کسی‌ را نیست گوشی بهر آن         
پس بگیریم پس هر آنچه گفته ایم با گوش خویش !! 
مجید رحیمی ۲۹ جون ۲۰۱۳ مونیخ 

Thursday, June 27, 2013

شيوا محبوبى
سخنگوى كميته مبارزه براى آزادى زندانيا سياسى: 
به ياد افشين اسانلو!


زمانى كه خبر در گذشت افشين اسانلو , كارگر زندانى در زندان رجايى شهر به دستم رسيد, ناباورانه مرتبا اسم افشين را نگاه ميكردم تا مطمئن بشوم درست اسمش را خوانده ام. مرتبا به ياد سطور نامه اش ميا فتادم چرا كه با افشين اولين بار از طريق نامه اش آشنا شدم.
در تاريخ هفتم آگوست ٢٠١٢ بود كه همبنديش از زندان رجايى شهر به من تلفن كرد و گفت افشين اسانلو نامه اي نوشته است و ميخواهد ما ,كميته مبارزه براى آزادى زندانيان سياسي, اين نامه را به اتحاديه ها و سازمانهاى جهانى برسانيم. همبندى افشين نامه را با دلسوزى و صبر و حوصله از پشت تلفن ميخواند تا من بتوانم صدايش را ضبط كنم. هرگز عكسى از افشين را نديده بودم اما وقتى به نامه گوش ميدادم تلاش ميكردم افشين را مجسم كنم. افشين در نامه در مورد شكنجه هايي كه در مدت بازداشتش تحمل كرده بود صحبت ميكرد از زدن كابل به كف پاهايش , وادار كردنش به دويدن با همان پاهاي زخمى و كابل خورده , بازجوييهاي طولانى مدت به مدت هفده – هجده ساعته, فحشهاي ركيك و ضرب و شتم , شكسته شدن چند تا از دنده ها و همينطور دندانهايش و اينكه حتى اين جنايتكاران اجازه نداه بودند در طول پنج ماه اول به مادر سالخورده اش زنگ بزند. در اين نامه افشين در مورد اينكه دو پسر دارد صحبت ميكرد و شرايط كاريش را توضيح ميداد.
در سكوت نشسته بودم و به كلمه كلمه نامه افشين كه در حال ضبط شدن بود گوش ميدادم, بغض گلويم را گرفته بود و مرتبا سعى ميكردم افشين را مجسم كنم كه چگونه در گوشه زندان نشسته و با هزار اميد اين نامه را نوشته تا مردم داستانش را بخوانند و صداى حق طلبيش را بشنوند. به نامه انسانى گوش ميدادم كه تنها به دليل اينكه يك كارگر معترض بود و حقش را ميخواست وحشيانه مورد شكنجه قرار گرفته بود. همسرش و دو پسرش و مادرش را مجسم ميكردم و اينكه در طول اين مدت در چه رنجى بسر برده اند. در عين حال به جسارت افشين فكر ميكردم كه چگونه با شجاعت اين نامه را نوشته است تا نه تنها صداي خود را منعكس كند بلكه صداى كارگران زندانى و رنجهايشان باشد. به نامه اش گوش ميدادم و احساسى آميخته از غم و خشم و در عين حال افتخار و خوشحالى سراسر وجودم را فراگرفته بود . از اين خوشحال بودم كه رژيم با تمام سبعيتش هنوز نتوانسه بود صداى اين زندانيان را خاموش و اميدشان را از بين ببرد, احساس افتخار ميكردم كه دارم سطور اين نامه را با تمام وجودم ضبط ميكنم و مسول رساندن صداى حق طلبى افشين و خانواده اش به دنيا هستم.
بعد از اينكه همبنديش خواندن نامه را تمام كرد از او تشكر كردم و گفتم به افشين بگو كه قول ميدهيم اين نامه را ترجمه و به تمام سازمانها و اتحاديه ها بفرستيم. نامه افشين را دهها بار خواندم كه مطمئن بشوم رنجهايش و پيامش كلمه به كلمه ترجمه و پخش و به تمام اتحاديه هاي دنيا ارسال شود.
افشين مانند دهها زندانى ديگر در زندان رجايى شهر تحت سختترين شرايط بود و هيچگونه امكانات پزشكى و درمانى نداشت. رژيم جنايتكار اسلامى عمدا با محروم كردن اين زندانيان از دارو و درمان سعى در حذف فيزيكى اين زندانيان داشته و دارد. رژيم جرات اعدام كردن زندانيان سياسي را ندارد اما از طريق قتلهاى خاموش قصد از بين بردن اين زندانيان را دارد.
با قلبى مملو از غم از صميم قلب به خانواده و دوستان افشين , همبنديهايش در زندان رجايى شهر تسليت ميگويم و در آغوششان ميگيرم. افشين اسانلو از ميان ما رفت اما صدايش, رنجهايش , شكنجه هايى كه شده بود , اميدها و آرزوها, صداى اعتراض و شجاعتش به گوش ميليونها نفر در سطح جهان رسيد, رژيم افشين را كشت اما صدا و پيامش همچنان در ذهن ميلونها نفر زنده است و اين صدا و پيام را رژيم جنايتكار اسلامى هرگز نميتواند از بين ببرند. ما نميگذاريم صداى افشين اسانلو خاموش شود.   

Sunday, June 23, 2013

استاتوسی از «کریس د برگ» خواننده محبوب ایرلندی در روز ۳۰ خرداد که کمتر دیده شد ...
امروز روز یاد آوری ندا آقا سلطان است. او در تهران، هنگامی که در تظاهرات برای اعتراض به تقلب در انتخابات ۸۸ شرکت کرده بود ، به قتل رسید. مردم آزاده دنیا برای احترام به آزادی برپا ایستید.
کریس دی‌برگ
پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۲
Today we remember Neda Agha Soltan, murdered in Tehran as she attended a rally objecting to the fraudulent election of Ahmandinejad...."People of the world, stand up for Freedom

Chris De Burgh
Thursday, 20 june, 2013

کریس د برگ چند ماه پس از کشته شدن ندا، آهنگPeople of the world را به یاد او ساخت. 

Let there be joy where there was sorrow
Let there be hope where there was none
And even as your life-blood flowed away

Neda, your heart is living on

این رقم حقیقی‌ آرایی است که این نظام آورده است!!
اگر قدرت فریب آنان را هم از این رقم جدا نکنیم و ملتی که با هر دلیلی‌ با عدم رضایت به پای صندوق رای رفته و به یکی‌ از کاندیداهای ریاست جمهوری رای داده صددرصد طرفدار نظام هم حساب کنیم تازه جمع آن از یک سوم پنجاه میلیون کسانی‌ که واجد شرایط رای دادن بودند هم کمتر است !! 
پس این خبر را به گوش همگان برسانیم که طبق آمار خودشان تعداد رای دهندگان این رقم بوده است ....
                    ***            ***              ***
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، مصطفی محمدنجار وزیر کشور، جدیدترین نتایج آراء شمارش شده را به شرح زیر اعلام کرد:
کل آراء ماخوذه: ۱۶،۷۱۶،۹۴۷
آراء صحیح: ۱۶،۱۶۶،۳۹۲
حسن روحانی: ۸،۴۳۹،۵۳۰
محمدباقر قالیباف: ۲،۵۶۰،۳۸۳
محسن رضایی: ۲،۱۰۱،۳۳۰
سعید جلیلی: ۱،۸۹۰،۴۶۲
علی‌اکبر ولایتی: ۹۷۷،۷۶۵
سید محمد غرضی: ۱۹۶،۹۲۲ 

Saturday, June 22, 2013

چون نمیتونه بیاد به شهر عشق  
گاهی‌ من میرم برای دیدنش   
 نه واسه هم آغوشی روحمون   
بلکه تنها واسه گرمای تنش...
خب عژیژ تو که دیگه دستت باژه و میتونی جنس بهترش رو اشتفاده کنی‌ چرا تریاک صنعتی ارژون میگیری که اینجور هپل و هپولت کنه که مجبور بشی‌ به شندلی خالی‌ هم عرژ ادب کنی‌ !؟ 
داداش !!
ژون امام عژیژت منبعد از این شفارش لول شلطنتی بده ... این تن بمیره آخه خیلی‌ شه کردی ....
گفت بلایی شرت می‌آرم که به شندلی خالی‌ بگی‌:
مقام معژم رهبری !! 

با شنیدن خبر سفر جاودانی استاد بزرگ و بی‌ بدیل تار ایران جلیل شهناز غمی در دلم خانه کرد که این عزیزان یکایک میروند و دوران سبب ساز نشد تا اینان بتوانند جانشینی بپرورانند تا پس از آنها این چوب دست را به دستی‌ و نسلی دیگر برساند و تداوم راه گردند ! 
تن و روان عزیزانی چون استاد حسین علیزاده در تندرستی باد که بعد از شادروان شهناز کسانی‌ چون او هستند که این بار را به دوش میکشند ... 
این تصویر که استاد شجریان دست استاد شهناز را میبوسد و این بوسه نه از برای قدرت که از برای عشق است و آزادانه و از جان و دل اینگونه یک استاد بی‌ بدیل از استاد بی‌ بدلی دیگری قدردانی می‌کند و خوب آموزی مینماید که تا صدای مولوی در جهان طنین بیشتری بیندازد که میگوید : 
از پای بگسل هر زنجیر بجز زنجیر عشق را !!   
مجید رحیمی ۲۱ جون ۲۰۱۳ مونیخ 

Sunday, June 16, 2013

               ای جوانان آگاه و شاد امروز !!
جوانان شاد باشید که من امشب    
ز شادی شما شادان ترینم      
نمیدانم ولی‌ این را بدانم     
که در جمع شما نادان ترینم     
شما‌ها گرچه کم دیده ز دنیا     
ولی‌ در وقت خود داناترینید      
ورای هر سیاست دان آگه         
در این ره‌ بهترین بهترینید     
چرا که هرچه میگویید به پایش     
ز جان و آبرو و زندگانی‌       
بپردازید و باور کرده خود را       
که عالم عاشق است بر این جوانی   
اگر رفتید و از سایه پریدید     
به پیروزی رسید بی‌ شک و تردید      
ولی‌ آگاه باشید تا که دشمن    
نگیرد با سیاهی از شما دید !   
مجید رحیمی ۱۶ جون ۲۰۱۳ مونیخ 


                    تعویض یک تدارکاتچی!!

حسن آقا که هیچ کاره حسن بود      
رئیس دولت ایران شد امشب       
به جمع بدتر از خود گشته وارد      
به پشت صورتی پنهان شد امشب            
به مردم گفته از قانون و از حق     
که تا مردم بگردد طالب او       
نمی‌داند همه دانند کین حرف           
نباشد حرف او یا قالب او         
کلامی‌ که بریزد از دهانش      
ز بیت رهبری آید یکایک    
به هر یک نقش خود را وانهاده        
که از صندوق برون آید همین یک       
چرا که این یکی‌ عمامه دارد    
و این خود قدرت روحانی اوست          
چه کس این را نمی‌داند که او هم ؟     
تدارکاتچی باشد به آن دوست !!   
مجید رحیمی ۱۶ جون ۲۰۱۳ مونیخ 

                       روحانی انتخاب شد !
و این انتخاب به هیچ وجه بین بد و بدتر نبود !! 
بلکه بین بدترین و افتضاح بود !!! 
اما سوالی که ذهن مرا قلقلک میدهد این است که آیا ملت ما هنوز آنقدر مذهبیست که تنها آخوند و عمامه بسر این جمع  هشت نفره را انتخاب می‌کند ؟ 
یا آنکه آنهایی که مثلا عمامه به سر نداشتند هزار بار فسیل تر از این عمامه بسر بودند که ملت با خود اندیشید : بابا خدا پدر این عمامه به سر را بیآمرزد و در آخرین لحظات رفت و رای داد؟
آیا این یک عمل حساب شده بود که نظام و مسئولین این نظام می‌خواستند در این برهه از زمان کاری بکنند که به جهان بگویند : ببینید ! ملت چگونه به آخوند ایمان دارد که در میان این همه کت و شلواری به تنها آخوند جمع رای میدهد !! 
در مارمولک بودن دست اندر کاران این نظام هیچ شکی‌ نداریم ! اما اینکه جهان و بویژه غرب دوست دارد اینقدر احمق باشد مرا سخت متعجب میسازد ! 
مگر آنکه بگوییم این حماقت ظاهری غرب برایش نان و آب آور است !!! 
پس ننگ بر هر دوشان که این میان بازنده فقط ملت ایران و نسل‌های آینده این سرزمین است .... 
 پس حالا تک‌ تک‌ ما باید از خود بپرسیم : نقش ما در این میان چیست ؟ و ما چکاره حسن هستیم ؟ 
آیا ما هم همراه با سران این نظام خود را هیچ میخوانیم و نبرد رفتن به سوی روشنی و آزادی را وامینهیم ؟
 یا آنکه هر یک به مسئولیت انسانی‌ و ملی‌ خود بیشتر ایمان می‌‌آوریم و بیش از گذشته در راه آن قدم بر می‌داریم ؟ ... این سخنان فقط حکم سؤال را دارند و نه بیشتر چرا که هر کس مسول افکار و عمل خود است و بس !!
مجید رحیمی ۱۶ جون ۲۰۱۳ مونیخ 

Saturday, June 15, 2013

بهار آزادیه - جای ندا خالیه !!  


                     آتش مزن بر خانه ات !!
رای تو ای هم میهنم 
بر امتداد زندگی‌ 
چون زندگی‌ نادیده‌ای 
گردد به کام بندگی 
یعنی‌ که آتش میزنی 
فردای خود را زین عمل 
وقتی‌ به نادانی‌ شوی 
یک سوی این جنگ جمل 
جنگ خودی با ناخودی 
در این میان بیگانه‌ای 
هرچند ، صاحب خانه‌ای 
در فکر این کاشانه‌ای 
اما زمانه اینچنین 
فرمان براند هر کران 
صاحب سخن گردد خموش 
در زیر دست نوکران !! 
وقتی‌ که قدرت میدهی‌ 
با رای خود بر این کسان 
یعنی‌ که میهن میدهی‌ 
با دست خود بر ناکسان. 
مجید رحیمی ۱۵ جون ۲۰۱۳ مونیخ 

Friday, June 14, 2013

‌ای کسانی‌ که امروز به محل‌هایی‌ که نظام منحله ی جمهوری اسلامی ، ملت و آزادی را به تمسخر و مسلخ میکشد ، رفتید و رای دیدید یا ندادید !!
پاسخ اینان را چگونه خواهید داد؟ 
آیا می‌خواهید برایشان از مزه ی ساندیس بگویید ؟
یا از مزه ی سیب زمینی پخته با نمک؟

                                             پاسخ رهبر به وزیر کشور !!
وزیر کشور ایران گفته است که نتیجه این انتخابات با دقت و شفافیتی بیشتر از گذشته اعلام می‌شود!!
                          **************  
خدا کنه اینبار امام زمان پیشاپیش نتیجه ی انتصابات رو به امام خامنه‌ای نگه تا وزارت کشور و ستاد انتسابات بتونه کارش رو بکنه ! 
آخه یعنی‌ چی‌ ؟ بعضی‌ از این رهبرهای بی‌ سر و پا می‌‌آن دهنشون رو باز میکنن و نتیجه رو میگن! آخه شما بگید با اینجور رهبرها باید چه کرد ؟ 
آخه مرد یه قفل دهان گفتن ، یه خودداریی گفتند ! یه ستاد افتضاحاتی نه ببخشید ستاد انتصاباتی گفتن ... آخه خجالت نکشیدی بار پیش مثل این فاطمه کماندوها بدو بدو اومدی و دهنت رو باز کردی و همه رو لوو دادی ؟ 
البته ما هم از این فاطمه کماندوها اینجا تو شهرمون هم داریم که دست کمی‌ از خودت نداره ...  آقا امام خوب تخم و ترکه ت رو همه جا پخش کردیها !!! 
حالا اگه راست میگی‌ بگو کی‌ تدارکاتچی میشه ؟ 

Sunday, June 9, 2013

جشن سنگسار !!
توجه ! 
متأسفانه مجبور بودیم از تصاویر بسیار روح خراشی در این کلیپ استفاده کنیم ! 
تقاضا داریم از تماشای کودکان و افرادی که بیماری قلبی دارند پیشگیری نمایید ! 

در كفن پيچيده
در زمين نيمه كوفته
با چشمانى بسته با قلبى پر طپش
آنجا هياهوست 
آنجا غوغاست
مردم آنجايند! 
مردم ميبينند
مردم ميبينند

آنجا كوهى از سنگهاى ريز و درشت است
آنجا عشق محكوم به سنگسار است 
آنجا اوج شهوت ... شيطان است
و عمق حقارت انسان !!

عده اى سنگ بدست چشم بفرمان دوخته
عده اى خونابه در دل ... ملتهب
ناگهان پيرزنى فغان كند: فرزند من!
مادرت ايكاش ميبود جاى تو
* " و سپس بگرفت " سنگى از زمين
رو به ماموران شب
هر كدامتان كه بى گناهتريد
از سخن وا ماند و ديد 
كودكش در زير خروارها سنگ
گوئى سالهاست 
خفته در خون بى گناهى ملت خويش !!
*اشاره به عمل عيسى مسيح است كه ٢٠٠٠ سال پيش از اين سنگى را بسوى مردمى خشمگين كه قصد سنگسار زنى را داشتند گرفت و به آنان گفت:بيگناه ترينتان حق پرتاب نخستين سنگ را دارد!
گويى وجدان مردم آن روزگار بيدارتر بوده است!
زيرا مردم به خانه هاشان بازگشتند!!
مجید رحیمی ۶ فوریه ۱۹۹۹ لندن
                           آخرین گفتار ما را حس کنید 
مرحمت فرموده ما را مس کنید   !! 
آن زمانی‌ که ز چاله‌ای ملیح     
 برده پای ملتی در قعر چاه    
تا نگردیم با خبر زین افتضاح    
کرده‌ای چشم همه خیره به ماه   
    
موی خود دادی نشان ، لای کتاب        
گفتی‌ از مرگ و ز حوری و بهشت       
هر دو پایت را به کفشی کرده و     
رنگ دین پاشیده‌ای بر کار زشت     
    
گفته بودی که شرافت میدهی‌      
بر همه جا و مقام آدمی‌   
رایگان سازی تو پول برق و آب          
درب منزل پول نفتمان همی‌!
          
گفته بودی ملت مس گونه را       
من بسازم چون طلا با دین خود            
کس نمیدانست که لذت میبری        
چون ز خود بیرون بریزی کین خود 
     
حالیا بگذشته سالی‌ ، سی‌ و اند  
زد به صحرا مؤمن از کار تو سر   
کی‌ تو پرسیدی خرت از ما به چند ؟     
رفته تا جایی‌ که وامانده دگر      

 گرچه بیداریم و صبح است و همه 
هم پشیمانیم و هم بر روی لب     
 جمله نفرینت کنیم همراه تو
هم چپ و هم راست و هم اصلاح طلب      

خواهشی داریم و خواهیم که شما    
آخرین گفتار ما را حس کنید      
از طلا بودن پشیمان گشته ایم     
مرحمت فرموده ما را مس کنید!! 
مجید رحیمی ۹ جون ۲۰۱۳ مونیخ  

Saturday, June 8, 2013

با روحیه ی هشت کاندیدای ریاست جمهوری آشنا شویم!
۱- جليلی: نسبتا باهوش، مضطرب، عصبی، تحريك پذير، متعصب
۲- قاليباف: باهوش، متكبر، آب زيركاه، مرموز، دورو، سلطه گرا، منفعت طلب، پنهانكار
۳- حداد عادل: شوت، اصولگرای كلاسيك و كمی فسيل، شخصيت ناپخته
۴- روحانی: سلطه گرا، باهوش، پرحافظه، نسبتاً عصبی، منفعت طلب
۵- عارف: سربزير و آرام، منطقی، تسلط نسبتاً خوب، ولی‌ فرصت طلب و کم مایه
۶- غرضی: سوپرشوت، منفعت طلب ولی بدون هوش كافی
۷- ولايتی: محتاط، هوش ميانه، ناوارد،
۸- رضايی: هوش ميانه، احساس حقارت نسبی، ناوارد، غيرسياس،
 تمامیشان اما برای رسیدن به این جایگاه توانستند یوغ بندگی دستگاه رهبری را به گردن بیندازند که این خود یعنی‌ از مردم فاصله گرفتن !... 
پس اینها رئیس جمهوری رهبری هستند و نه از مردم !
  

Friday, June 7, 2013

 "گلزار خاوران "
فراموش کردن یک فاجعه یعنی‌
زمینه سازی برای فاجعه ی بعدی! 
-----------------------------------------------
پارلمان کانادا "در بزرگداشت یاد آنهایی که در گورستان دسته‌جمعی خاوران و دیگر گورهای دسته جمعی ایران به خاک سپرده شده‌اند، روز اول سپتامبر را روز همبستگی با زندانیان سیاسی ایران اعلام می‌کند." 
-----------------------------------------------
پذيرش قطعنامه ی 598 سازمان ملل و اجبار به نوشيدن آن جام زهر معروف، توسط رهبر انقلاب،نظام جمهوری اسلامی كه در زندانهای خود هزاران جوان دليرومخالف خود را به بند كشيده بود، به امرآيت الله خمينی دست به كشتاری عظيم زد كه امروز از آن به عنوان نسل كشی وجنايت عليه بشريت نام برده ميشود!
پيكر اين قربانيان،در خفا و درنيمه های شب،به گودال هايی دراطراف شهر تهران حمل، و دفن گرديدند. يكی از اين گودالها كه به صورت اتفاقی كشف گرديده است ، در"گلزار خاوران " قرار دارد كه در طول اين سالها بازماندگان اين قربانيان با گذاشتن گلی بر گور اين عزيزان مرهمی بر سينه ی خود می گذاشتند امروزخاوران را نابود ساختند، تا آثار جرم از ميان برود...! 
اما با سينه های داغ ديده و سوزان چه ميكنند ؟؟؟
*********************
جرمت صداقت ای دلير
حاشا ! كه تنها مانده ای
جانت گرفتند و تو در
روح زمان،جا ما نده ای
گور تو پنهان شد كه ما
شايد فراموشت كنيم..!
بنگر چگونه در سخن،
هُرم نفس ها ما نده ای
صد تير بر جان و سرت
آن پاره پاره پيكرت
در چاله ای پوشانده شد
اما كه پيدا مانده ای
تاثير جام زهر او
فرمان آن ديوانه خو
پايان غوغا كی شود؟
پژواك غوغا مانده ای
در گور سرد خا وران
چشم به عالم بسته ای
ای خا ر چشم حاكمان
حقا كه بينا مانده ای
بر ضد قانون بشر
عمری به يغما رفته ای
نامت نميدانم ولی،
جانا چه خوانا مانده ای
داغی! كه بنشسته به دل
كابوس خواب ظلمتی
جانت گرفتند و كنون
پاينده، پويا مانده ای
اين بودنت گويد به شب :
" ای دشمن اين سرزمين
تا مهر ايران در دل ا ست
در كار خود وا مانده ای"!!!
مجيد رحيمى 
مونيخ ٣٠دى٨٧ - ١٩ ژانويه ٢٠٠٩
  

Thursday, June 6, 2013

           آخرین سخن با 
یکی‌ از بد نام‌ ترین مردان 
تاریخ ایران!!
نامه‌ای سرگشاده به جناب آقای احمدی نژاد رئیس دولت جمهوری اسلامی ایران !
اکنون که میرود تا آخرین هفته‌ها و روز‌های شما در این پست به پایان برسد ، و آنکه در این ماه‌های آخر خود بیش از همه متوجه شده اید که این نظام و دستگاه رهبری و بیت او نه تنها از پست و مقام خود و نه تنها از مردم و اعتماد آنها که از خود شما هم سؤاستفاده کرده، و امروز که میرود تا این روز‌های آخر شما به عنوان ریاست جمهوری به پایان برسد عملا شما را مانند قوطی کوکاکولا یا بهتر بگویم ساندیس پس از مصرف مچاله کرده و به دور انداخته اند!

شما هنوز قانونا رئیس جمهوری هستید !
اگرچه با تقلب! اما هنوز بر این مصدر تکیه زده و هنوز میتوانید بسیار کارها انجام دهید تا علاوه با جبران بخشی از خساراتی که به ملت وارد آوردید نامی‌ نسبتا نیک‌ از خود به جای بگذارید!

تا پیش از بازداشت شش ساعته ی شما که توسط دستگاه رهبری صورت گرفت و تا حدی میتوان حدس زد که چه حرف‌هایی‌ بین شما ردّ و بدل شده است ، بسیاری ایمان داشتند که شجاعت و یکدندگی شما در باورتان رخنه ناپذیر است و قیمت آنچه را که باور دارید با کمال میل و تمام و کمال می‌پردازید ! و این درست آن نقطه ی برجسته ی شما نسبت به آقای محمد خاتمی ریس جمهوری پیش از شما بود!

شما اما بعد از آن ماجرا‌ چنان سکوت کردید که گویا اصلا وجود خارجی‌ نداشته و ندارید ! حتی با به ردّ صلاحیت آقای مشایی هم نه اعتراضی درست و حسابی‌ کردید و نه به تهدید‌هایتان عمل!
حال اگر شما برخیزید و همپای ملت در برابر این کسانی‌ که بیش از همه از خود شما سواستفاده کردند و شما را به عنوان بدنام‌ترین انسان ایرانی‌ به تاریخ سپردند و شما هم خواسته یا نخواسته همراهشان بودید ، فریاد برآورید و نرخ این فریاد را هم تا هر کجا که باشد بپردازید ،ملت آماده است تا شما را ببخشد و گناه کرده ی شما را نادیده بگیرد!

ملت ایران که در طول این ۳۴ سال بسیار مورد سواستفاده قرار گرفته و همینطور مورد آزار ، شکنجه ، تجاوز ، غارت ، اعدام و مهاجرت ناخواسته و بسیاری موارد زشت دیگر که مسئول همه ی آنها این نظام جمهوری اسلامی بوده است! اما به خاطر این مبارزات خود بر صفحه ی تاریخ یک نام نیک‌ از خود باقی‌ گذاشته و خواهد گذاشت! و این درست همان چیزی است که شما فاقد آن هستید ! یعنی‌ این نظام از شما هم برای مقاصد خود سود جسته و از شما استفاده ی ابزاری کرده و حالا که شما را به دور می‌‌اندازد ! شما زشت نامترین مرد تاریخ ایران خواهید بود !
پس اگر می‌خواهید این نام را تغییر دهید برخیزید تا فرصت هست!
برخیزید و همگام با ملت بر سر این نظام فریاد بر آورید!
شما میتوانید!  
اگر بخواهید آقای احمدی نژاد میتوانید به سپاه نیکی‌ بپیوندید! 
با تمام کارهای زشتی که مرتکب شده اید!
شما میتوانید ... 
فقط فراموش نکنید که دیگر فرصتی نخواهد بود ....
به صدای سعدی نازنین گوش فرا دهید که طنین می‌‌اندازد و میگوید:‌
ای که دستت می‌رسد کاری بکن   
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار!!
مجید رحیمی ۶ جون ۲۰۱۳ برابر با ۱۷ خرداد ۱۳۹۲ مونیخ

Wednesday, June 5, 2013

فیلم کامل ترور در برلین معروف به میکونوس 
دیدنش رو به همه پیشنهاد می‌کنم!

Tuesday, June 4, 2013

برگرد برگرد که گند زدیم !


آیت الله خامنه‌ای : 
من به هیچکس نظر ندارم ، بجز به اون‌کسی که نظر دارم! 
حالا اگر این دشمنان قسم خورده و قسم نخورده ی ما در داخل و خارج مرد هستند، بیایند و بگویند که من به کی‌ نظر دارم! 
من بارها گفته‌ام که یک رای بیشتر ندارم! 
ولی‌ به حول قوه ی الهی رای یک ملت هفتاد میلیونی هم در همین یک رای نهفته است!!
و این از برکات این انقلاب است ...

Monday, June 3, 2013

                        به مناسبت تولد روح الله موسوی خمینی 
معروف به جلاد جماران !
خمینی تخم لقی در جهان کاشت       
به سینه عالمی از کینه انباشت     
به خون زندگی‌ همواره تشنه      
جهان را مسلخ هر آدم انکاشت         
برای کشتن آمد ، کشت بسیار     
که تا آبی دهد بر مذهب خود    
چنان میکشت لاکردار که انگار   
جواز کشتن از شخص خدا داشت        
کنون خود مرد و رفت و شد فراموش    
ولی‌ این جانشینش بدتر از او      
تو گوئی آن اجازه را شبانه    
ز جیب رهبرش دزدانه برداشت       
ولی‌ آن شب چه زیبا بود گر وی         
جواز کشتن و دزدی و نیرنگ               
به جای جیب در زیر تشکچه         
و یا در صندوق خود کار میذاشت !!  
 مجید رحیمی ۳ جون ۲۰۱۳ مونیخ 
این دو تصویر رو خوب نگاه کنید ! 

تصویر اول که دو جوان در حال حمل یک مامور زخمی پلیس هستند من رو یاد سال ۱۳۸۸ ایران و آزاد انسانهای ایرانی‌ میندازه که آزادی رو برای همه حتی برای اون بسیجی‌ میخواستند !! 




اما تصویر دومی که پلیس داره ماسک خودش رو میزنه به صورت این خانم رو نمیشناسم! 
یعنی‌ هنوز چنین چیزی از طرف پاسداران یا بسیجی ها ندیدم ! و کلی‌ برای این موضوع غصه میخورم !!
اما هر دوی اینها نشون میده که دیکتاتور بین ملت هیچ جایی‌ نداره ! حتی اگر مثل صدام همیشه با %۹۹ آرا انتخاب بشه!
مجید رحیمی ۳ جون ۲۰۱۳ مونیخ

 سرود  ای ایران به هیچ وجه اجرا نمیگردد !...
یک خاطره از روی صحنه در لندن !
جهان شمولی و بد فهمیدن آن !
چند سال پیشتر در شهر لندن بعد از اجرای برنامه، کسی‌ خود را به پشت صحنه رسانید و پس از معرفی‌ خود از من و گروه موسیقی دعوت نمود تا در یکی‌ از جلسات سیاسی آنها برنامه ی موسیقی اجرا نماییم، از این گونه دعوت‌ها چندین بار چرا در اروپا یا کانادا و آمریکا از من شده بود و من هم با کمال میل آن دعوت را  پذیرفته و به شرکت در مراسم آنها برنامه ی موسیقی اجرا کرده بودم و بسیار از بودن در آن مراسم شاد و خرسند نیز بودم!
برایم هم هیچ فرقی‌ نمیکرد که آن گرود جامعه ی بهائیان باشد یا گروه‌های چپ یا راست! همین که از طرف جمهوری اسلامی نباشند به نظر من مخالف آن هستند چرا که نظام جمهوری اسلامی به هیچ وجه مایل نیست که دیگی‌ که برای او نجوشد اصلا بجوشد!
پس من هم با این منطق در همه ی گروه‌ها شرکت می‌کنم و تا جایی‌ که روندشان مخالف روند مردم و ایرانیت نباشد مخلصشان هم هستم!
در این برنامه که تنی چند از سرشناسان چپ هم حضور داشتند ما به روی صحنه دعوت شدیم، پیش از آن یعنی‌ به هنگام تمرین، یکی‌ از مسئولین سالن به ما امر و نهی کرده بود که دو آهنگ یکی‌ سرود  ای ایران و دیگری ترانه ی خلیج فارس (که ابی آنرا اجرا کرده است) به هیچ وجه اجرا نمیگردد!...
با آنکه هم من و هم بچه‌های گروه شک زده شده بودیم اما من شرط آن مسئول را پذیرفته بودم که با دور شدن او مورد اعتراض همکارانم قرار گرفتم ، اما به آنها چیزی از قصد خود نگفتم ...
بچه‌های نوازنده با دلخوری همراه من به روی صحنه آمدند و من پس از گفتن خیر و مقدم در همان آغاز جلسه از مردم جویا شدم که آیا اجازه میدهند نخست سرود ملی‌ و میهنی خود را اجرا نماییم؟... از همان بالای صحنه دیدم که همان مسئول دستش را به اعتراض بلند کرد اما چون با تشویق مردم روبرو گشت خفه خون گرفته و بر جای خود تمرگید ... بی‌ آنکه نامش را ببرم گفتم: ما گمان میکردیم شما که مسئول هستید جدا حس مسئولیت هم دارید!
اما امروز دانستیم که بسیارند مسئولان بی‌ مسئولیت! کسی‌ که نتواند به زادگاه خود ، حال هر کجا که می‌خواهد باشد عشق بورزد! چگونه میتوان از او انتظار داشت که دیگر نقاط جهان را دوست بدارد و اصلا بداند دوست داشتن یعنی‌ چه؟
زادگاه من مادر من است! نه ! مادر مادر من است! از آن هم فراتر مادر بودن یک ملت است، مادر یک فرهنگ و یک زبان ( با زیر مجموعه زبان‌های محلی ) میهن یعنی‌ خانه ! حتی اگر هرگز آن را نبینی و ناتوانی در خاکش زیست کنی‌!
این تفکر ویرانگری که بعضی‌ از این افراد اسیر ایدئولژی‌های رنگارنگ آن را به عنوان مذهب ( از ادیان جهانی‌ بگیر تا ایدلژی‌های چپ و راست و زکت‌های مختلف که خود را جهان شمول میخوانند ) در ذهن خود جای میدهند، نخستین کاری که با روح و روان آنها می‌کند این است که دیواری عظیم میان عشق و دوست داشتن با روح آنها بنا میسازد.
جهان شمول بودن بسیار زیبا است ، مانند هواپیمایی که به همه جای جهان پرواز می‌کند و از هر قوم و ملت و زبانی که بر آن سوار شوند با مهربانی پزیریی نموده و وی را به سلامت به مقصد رسانده و از همراه بودن با خود از تک‌ تک‌‌شان سپاسگزاری مینماید!
اما این هواپیما متعلق به یک شرکت است و آن شرکت هم متعلق به یک کشوری میباشد ! که در مقابل آن کشور و قوانین آن کشور مسئولیت دارد!
به نظر من این کسانی‌ که جهان شمولی را درک نکرده اند و نمیدانند وطن دوستی یعنی‌ چه و جهان شمولی به چه چیز میگویند ! و هرگز نیاموختند که میتوان یک وطن دوست جهان شمول بود! و به همه جای این سیاره و همه ی انسان‌ها مهر ورزید، ضمن تعلق خاطر به یک جا که خاکش زادگاه توست و رابطه ی روحانی با روح و تن تو دارد! به گمان من مانند شهابی سرگردان در بی‌نهایت ذهن خود میچرخند و میچرخند ...
من خود را یک ایرانی‌ می‌دانم که جهان را دوست دارم و سعادت جهانیان را آرزومندم و هر قدمی‌ که بتوانم در این راه بردارم از انجامش دریغ نخواهم کرد ! اما میهنم را عاشقانه دوست میدارم و هر آن حاضرم برای بهتر بودنش و به سوی مهر و آزادی راندنش جان خود را فدا سازم !!
حال هر اسمی که می‌خواهید روی من بگذارید ! من این حرف را از پس تجربه ی ۲۷ سال آوارگی در جهان میگویم ... ضمن آنکه در طول مدتی‌ که در این نظام مسخره جمهوری اسلامی زیست کردم بدترین سالهای عمر خود را سپری نمودم !! اما آن را هرگز با پاکی و مهر و فرهنگ میهنم آغشته نمیسازم و همسایه نمیدانم ! چرا که مهر بسیار خالص تر و والاتر از این پارازیت‌هایی‌ است که در همه جای جهان بوجود آمده و پیش هم خواهد آمد ... اینها همه نابود شدنی هستند و تنها چیزی که باقی‌ میماند مهر است و دوست داشتن ... من خاک میهنم را دوست میدارم و هر آن کسی‌ که خاک میهنش را دوست دارد نیز دوست میدارم !!!!
مجید رحیمی ۱ جون ۲۰۱۳ مونیخ
گاهی‌ فکر می‌کنم چه زیبا میشد اگر کیهان و اطلاعات زمان پیش از انقلاب تیتر می‌زدند:
شاهنشاه آریامهر فرمان دادند:
دیگر کسی‌ حق ندارد دست مرا ببوسد!
و این عمل فقط زمانی‌ نکوهیده است که آقایان در برابر بانوان آن را انجام دهند!
روانش شاد، شاید اگر انقلاب نمی‌شد و مردم در بزنگاه از حرارت احساساتشون کمی‌ کمتر میکردند و یک شانس دیگه به اون و خودشون میدادن، امروز دیگه این قصه‌ها به تاریخ سپرده شده بود ... 
وقتی‌ به گذشته نگاه می‌کنم میبینم جای خیلی‌ افسوس‌ها وجود دارن!! 
اما به حال و آینده که نگاه می‌کنم تنم می‌لرزه !!! 
مجید رحیمی ۳ جون ۲۰۱۳ مونیخ  

Sunday, June 2, 2013

درود بر این جوانان آزاده ی‌ ترک که به حکومت مذهبی‌ کشورشان اجازه نمیدهند تا از میهن لایک‌‌شان کشور مذهبی‌ چون ایران ساخته شود ... و حکومت نوع پوشیدنی و نوشیدن‌شان را مشخص سازد!! 
باشد که همگام با ملت بزرگ ترک ملت بزرگ ایران نیز دوباره به پا خیزد و میهن از چنگ این دایناسورهای اسلامی برهاند! 
 از آزادیخواهان در هر کجای جهان حمایت کنیم تا به هنگامش آنها نیز از حرکت‌های آزادی خواهانه ی ما دفاع کنند....
این ملت آزاده ی ترک با شرافت    
حقا که بوقتش شرفش به جوشش آید      
جان بر کفّ خود چو پرچمی به سر بگیرد           
در یاری باور وطن به کوشش آید        
صد چو اردوغان هم که بیاید نتواند      
از ابهت آن پدر ترک بکاهد         
یا آنکه به لائیک دهد جلوه ی مذهب      
تا آنکه چگونه مردمی به پوشش آید !!
مجید رحیمی ۲ جون ۲۰۱۳ مونیخ  
آیا با دستکاری هلیکوپتر احمدی نژاد می‌خواهند زهر چشم از وی بگیرند ؟


آیا احمدی نژاد نخواهد توانست جان سالم از این
 ماجرا‌ بدر ببرد !
اینگونه که به نظر می‌رسد:
بعد از بازداشت شش ساعته ی ریاست جمهوری توسط بخش ویژه ی سپاه که در چند هفته پیشتر انجام گرفت آقای محمود احمدی نژاد آنچنان سکوت اختیار کرد که حتی در زمان ردّ صلاحیت شدن اسفندیار رحیم مشایی به جز چند جمله ی بسیار خنثی دیگر هیچ سخنی  از وی شنیده نشد … و دیگر هیچ خبری از آن هارت و پورت‌های یکی‌ دو ماه پیشتر نیست که او در هر سخنرانی‌ وعده‌هایش را میداد و با جملات خواهم گفت … خواهم گفت خود! دیگران را به افشاگری تهدید میکرد.
اما گویا برای جناح تمامیت خواه نظام، تنها سکوت این رئیس جمهوری به ظاهر شجاع کافی‌ نیست و آنها در صدد انتقام از وی نیز هستند ، با آنکه سخت احتمال آن میرود که در آن شش ساعت بازداشت این مهم را به وی تفهیم کرده باشند که اگر سکوت را تا پایان دوره ی ریاست جمهوری ات رعایت نمایی ، بعد از آن خواهی‌ توانست همراه با خانواده و ایل و تبارت در آرامش به زندگی‌ ادامه دهی‌ ! غیر از آن در بهترین حالتش هم سرنوشت سعید امامی ( اسلامی ) خواهی‌ شد و با همسر و دختر و خواهرت نیز آن خواهد شد که با همسر سعید امامی گردید !!…
نشانه‌های این نوع گفتار از فردای روز بازداشت وی هویدا بود و در زمان ردّ صلاحیت رحیم مشایی به اوج خود رسید و حالا گویا نظام برای محکم کردن عهد و پیمان یا به قول معروف زهر چشم گرفتن از این هزاره ی سومهلیکوپتر وی را دست کاری می‌کند تا فقط این پیام را به او بدهد که اگر میخواستیم!!  کار را به پایان می‌بردیم !
پس عهدی که با هم بستیم را فراموش نکن !!
نظام ، نظام مافیایی سخت بیمار است که فقط در دو صورت خواهد شکست و نابود گشت ! نخست اینکه چنان در خود درگیر باشد و آنچنان به جنگ درون قدرت گرفتار گردد که مانند نظام عثمانی در خود فرو ریزد و با کوچکترین ضربه‌ای از سوی کسی‌ مانند کمال مصطفی پاشا ( آتا ترک ) به نابودی محکوم گردد !
و یا مانند رایش سوم آیت الله هیتلر با حمله ی دولت‌های خارجی‌ همراه با نابودی بخشی از میهن رایش نظام جمهوری اسلامی هم به تاریخ سپرده گردد !!
البته زمانی‌ این امید در بسیاری بود که گورباچف ایران یعنی‌ دکتر محمد خاتمی نظام را به سوی یک اصلاح کلی‌ خواهد برد و همه ی شهروندان را با هر عقیده و نظری که دارند به نوعی راضی‌ نگه خواهد داشت !
که دیدیم و میبینیم آن ایده و آن اندیشه در نطفه خفه شد و دیگر حتی آرامگاه اصلاح طلبی هم معلوم نیست در کجا قرار دارد که تا کسان معدودی که هنوز در آن حال و هوا هستند بتوانند گاهی‌ به آنجا رفته و بست بنشینند یا قفل و دخیل بر آن ببندند !
و اما وظیفه ی ما مردم چیست ؟
در حقیقت نقش اصلی‌ بر عهده ی ماست ، و این ما هستیم که میتوانیم و باید بتوانیم وظیفه ی شهروندی خود را در برابر میهن و هم میهن و تاریخ و باورهای فردی و همگانی به انجام برسانیم و از به سوراخ پناه بردن خود را بازداریم !
اما از آنجایی‌ که شوربختانه باور بخود تا حدی نسبتا زیاد در ما بی‌ هوش شده است ، این است که به توانایی خود کمتر باورمندیم !
البته اگر کمی‌ بیشتر به خود باور می‌داشتیم و این خود باوری را با خود پرستی‌ یکی‌ نمیدانستیم ، میتوانستیم در یک اتحاد همگانی که محور اصلی‌ آن نه ایدئولوژی‌های گوناگون که فقط و فقط میهن و آزادی مردم در آن شرط باشد به یکدیگر بپیوندیم و اینچنین یک باور همگانی در مردم بوجود بیاوریم
تا مردم علاوه بر رهایی از این سرگردانی سیاسی و این اسارت در چه کنم چه کنم ؟ خود را در جمع یکدیگر چنان نیرومند بیابند که این باور دگرگونی را هر یک به دیگری هدیه دهد و اینچنین خواهیم دید که چگونه به سرعت از سپاه نظام حاکم بر کشور کم میگردد و افراد آن فوج فوج به سمت آزادی خواهان و ملت خواهند آمد و سران نظام مجبور به تن در دادن به خواسته‌های به حق مردم میگردند !
این مورد سوم گویا برای ملت ما سخت تر از آن دو مورد دیگر است !
و این جای افسوس دارد …
چراکه بخش بزرگی‌ از سرنوشت هر ملتی در دستان خود اوست !!
مجید رحیمی ۲ جون ۲۰۱۳ مونیخ