Tuesday, January 29, 2013


مصطفی پورمحمدی٬ رئیس سازمان بازرسی کل کشور در ایران :
 اگر گرانی‌هایی که در ایران است در اروپا بود٬ مردم این قاره٬ شهر‌ها را به هم می‌ریختند و به آشوب می‌کشیدند.
سخنرانی آقای پورمحمدی در روز سه شنبه دهم بهمن (۲۶ژانویه) در قزوین انجام شده و خبرگزاری فارس آن را منتشر کرده است!!
پس از داشتن چنین مردمی به خود ببالید و خجالت بکشید از این رفتار زشتی که با این ملت داشتید و دارید !!!! 
شما لیاقت حکومت بر این مردم را ندارید .... آیا این تا کنون به خود شما ثابت نشده است ؟! 
یا آنکه این سخن شما همین معنا را به همراه دارد ؟


 امروز ۲۹ ژانویه روز جهانی‌ ضد جنایتی دولتی به نام اعدام است !!
یاران این حداقل کاریست که میشه انجام داد و صدای به خون خفته ی ملت ایران را پژواک داد ... 
این مهم وظیفه ی ماست ......
به امید روزی که فقط خود اعدام اعدام گردد و نه هیچ موجود زنده‌ای .... این شعر را تقدیم می‌کنم به همه ی آن کسانی‌ که با تمام وجود مخالف " اعدام " هستند و بر ضدّ آن برخاسته و در جنگ اند !!

 روز اعدام اعدام  !!

بیست و نه ژانویه روز اعدام اعدام
یعنی‌ که روز ننگی بر این نظام بدنام
نظامی که میکشد مانند آب خوردن
نظامی که میشود هم سرنوشت صدام

در این روز دگرگون، یاران خموش نباشید
زندگی‌ را بخوانید در کوچه‌ها و بر بام
فریاد ما سلاحیست به روی شب پرستان
که وحشتی نشاند بر آمران احکام

باید بداند عالم جنایت است اعدام
رنگ قانون گرفته به چهره این قتل و عام
هر جای این دهکده در هر کتاب قانون
چنین حکمی ببینم بگذارمش زیر پام

یعنی‌ سپیده آمد تا که خبر آورد
بیدار گر بمانی بگریزد ت ظلم و شام
وحشیگری ظالم از حجب بیجای ماست
 برخیز و حق ستان شو با سنگ و چوب و دشنام!!

مجید رحیمی ۲۶ ژانویه ۲۰۱۱ ساعت ۲۳ مونیخ

Monday, January 28, 2013


                          امشب ماه کامل تو آسمون دیده میشه ... 
از پنجره ی روبرو به روشنی نورش و به زیبائیش خیره میشم .... 
غرق رویا ....  میرم به دوران نوجوانی که مینشستم و ساعت‌ها به ماه خیره می‌شدم و تو رویام میدیدم که چجوری دست تو دست عشقم دارم بطرفش قدم برمیدارم ... اما ناگهان یه تیکه ابر سیاه صورت ماه رو میپوشونه  و من دوباره به خودم میام و از خودم میپرسم : کی‌ می‌خوای از رویا بیرون بیای و پا به شهر واقعیت بذاری ؟
میبینم که اون رویاها فقط رویا بود ...  
رویا زیباست ... اما واقعیت لازم  !!! 

Sunday, January 27, 2013


همراه تو ...
به جنگ غصه ی هموزن آهن      
دل از جنس شیشه میبرم من     
نیم غافل ز نقش این دو اما     
کنار تو ز آهن برترم من     
زلالی دلم را دوست دارم    
اگرچه زآن همی‌ دیده ترم من     
ولی‌ چون نقش تو آید به چشمم      
ز شور و شادمانی دفترم من      
نهیبم میزند وحشت ز رفتن    
نمیداند ز شوقت پرپرم من   
بگوید باز گوید وین نداند      
نمیدارم دگر گوش و کرم من        
چنان آبم نموده نقش چشمت       
که دیگر زآنچه بودم دیگرم من     
اگرچه اول راهم نگارا !      
ولی‌ همراه تو تا آخرم من !!  
مجید رحیمی ۲۳ ژانویه ۲۰۱۳ مونیخ 
                  سخنی چند در باره ی شورای ملی‌ ایران ! 
با احترام به شاهزاده رضا پهلوی و راه مبارزه ی بیش از سه دهه ی ایشان ... امیدوارم به این مهم کمی‌ بیشتر دقت کنند که : 
اگر حتی یکی‌ دوسال هم بیشتر وقت لازم باشد تا این آلترناتیو بوجود آید به مراتب بهتر از آن است که کس یا کسانی‌ در بدنه ی این شورا قرار بگیرند که همانها در بزنگاه باعث به خطا رفتن این شورا شوند !!! 
چرا که دشمن ملت ایران تنها نظام جمهوری اسلامی نیست ! 
دشمن در میان ما و با ماست اما به شکل دوست و مبارز ... که از دشمن راستگو هزار بار خطرناک تر است ... و من شوربختانه وجود چنین کسانی‌ را از هم اکنون در این شورا حس می‌کنم !
------------------------------
این‌روزها میبینیم و می‌شنویم که اپوزیتسیون در حال جمع شدن به گرد خود است تا آلترناتیو نظام کنونی حاکم بر سرزمینمان گردد ، 
چه بهتر از این ؟ چیزی که بیش از سه دهه در انتظارش بودیم و هستیم و برای رسیدنش چه از خود گذشتن‌ها و جانفشانی‌ها که نکردیم ... 
این سخن را از زبان ملت ایران گفتم چراکه این جان فشانیها و از خود گذشتگی‌ها را فقط ملت انجام داد ... 
ملتی که در بند است ... 
ملتی که هم اکنون در زندان‌های مخوف این نظام در حال شکنجه شدن و جان دادن است ... 
ملتی که در کوچه‌ها و خیابانهای ایران در سینه فقط یک آرزو دارد  ... داشتن آزادی و رفاه و سربلندی میهن و هم میهن خود !! 
این آرزوی هر شخصی‌ در جهان است که می‌خواهد کشور و سرزمین خود را در رفاه ببیند و این آرزویی بس زیبا و انسانی‌ و شدنیست ... چنانچه میبین که بسیاری کشورهای جهان به این آرزو رسیده اند و این دیگر برایشان یک حقیقت است و نه آرزو ...
شورای ملی‌ در حال شکوفا شدن است و میبینیم که در این سه روزه تمامی‌ تلویزیون‌های لوس آنجلسی به گرد هم آمده و در حال جمع کردن کمک‌های مالی برای این شورا هستند ... 
و شاهزاده رضا پهلوی هم پشتبان این شوراست .... 
این همان چیزیست که همواره از رضا پهلوی انتظارش میرفت که تا برخیزد و کوشاتر از همیشه به جمع آوری اپوزیتسیون به گرد هم تلاش نماید تا یک آلترناتیو برای این نظام در بیرون از ایران که موقعیت آن بیشتر است بوجود آید ، تا دولتها و کشورهای جهان بدانند که بعد از این با چه کسی‌ باید وارد گفتگو و معامله شوند ...
شورا را میبینم ، منشور آنرا می‌خوانم ، بسیاری قسمت‌های آن را با دل و جان می‌پسندم و آن قسمت‌های دیگرش که کمتر می‌پسندم را هم به صیقل در آینده میسپارم ، می‌خواهم همراه این کشتی‌ باشم و در به مقصد رسیدن یا غرق شدن آن همراه باشم ، اما دلم رضا نمیدهد ... 
نمیتوانم خود را راضی‌ به این کار کنم چرا که از خود میپرسم :
مگر میشود کسانی‌ که همه ی زندگی‌ خود را برای مبارزه گذاشته اند و هر کس به نوعی چه در داخل و چه در خارج از کشور در زمانی‌ که خیلی‌‌ها مایل به لاس زدن با نظام بودند اینها به عنوان مبارز می‌بایست در ته صف قرار داشته باشند و صدایشان خاموش باشد و حالا که مد مبارزه بوجود آمده و بسیاری از همانهایی که با نظام لاس می‌زدند و مبالغ این لاس زدن‌ها را دریافت میکردند امروز در صف اول مبارزه بایستند و
باز مبارزان باید در ته صف قرار بگیرند ؟؟؟؟          
بالاخره یک زمان عدالت هم باید استوار باشد  ، و اگر اکنون که می‌خواهیم پایه‌های این خانه را بنا بگذاریم عدالت برقرار نشود ، پس کی‌ قرار است که این کار انجام شود ؟
مگر در همین خارج از کشور چند نفر یا چند صد نفر بودند که مدام صدایشان را بر ضد این نظام آدمخوار بلند میکردند ؟...  
چرا بعضی‌ از این تلویزیون‌های خارج از کشور که اکنون در صف اول ایستاده اند از آن مبارزان حمایت نکردند و اکنون سنگ مبارزه را چنان به سینه میکوبند که گوئی اینها خود اصلا مقوله ی مبارزه را بوجود آورده اند !!... 
اصلا نگاه کنیم کدامیک از این مبارزان به این شورا دعوت شده اند ؟     میگویند ما دعوت نمی‌کنیم ! اما این حرف راست نیست !... چرا که بسیاری از کسانی‌ که در جلوی دوربین تلویزیون آمدند به صراحت از مجری برای دعوت‌شان به این شورا و این برنامه تشکر کردند !...   
ما می‌خواهیم راست بشنویم ... حتی راست نازیبا ... حتی راست اشتباه ... و حتی راستی‌ که به ضرر ملت است !!!  
ما از دروغ و نیرگ به ستوه آمده ایم ... 
می‌خواهیم اگر هم به آتش وارد میشویم دانسته باشد ... 
می‌خواهیم اگر به خطا هم میرویم دانسته برویم .... 
پس به ما راست بگویید ....
چرا از مبارزان دعوت به عمل نیاوردید ؟    
اصلا معیار شما در انتخاب افراد این شورا چه چیزی هست ؟    
میدانیم که فقط چند صد مبارز اکتیو در خارج از کشور هستند که شناخته شده و پر تلاشند ، چرا از این افراد از طریق نامه یا ایمیل دعوت به همکاری با شورا نشد ؟ 
و اگر این کار انجام گرفته کی‌ و از چه کسانی‌ این دعوت صورت گرفته است ؟
قصد به زیر سؤال بردن آزادی افراد را ندارم و هر کسی‌ را همانگونه که هست میپذیرم اما تا جایی‌ که نخواهد یک شبه‌‌ تغییر مسیر داده و بلافاصله در مسیر جدید هم از پیشکسوتان پیشی‌ گیرد و در جلو صف بایستد !
چرا که میبینیم کسانی‌ را که تا امروز هرگز نام مبارزه یا آلترناتیو جمهوری اسلامی را به زبان نیاورده اند و هرگز آنرا به رسمیت نشناخته اند و حتی بر عکس سعی‌ در خاموش نگه داشتن آنها کرده‌اند!حالا بر تصویر تلویزیون‌ها ظاهر میشوند و سنگ این شورا را بر سینه میکوبند و خود را به عنوان مبارز دو آتیشه و حتی به عنوان پدر مبارزه با جمهوری اسلامی معرفی‌ نمایند؟   
واقعا این اجحاف به مبارزان را چرا باید در این ساختمان در حال ساخت مشاهده نماییم ؟ 
و اینچنین چگونه میتوانیم به آزادی هر ایرانی‌ و حقانیت هر شخص با در نظر گرفتن عمکرد و کارنامه ی وی جا و مقام او را مشخص نماییم ؟ وقتی‌ که میبینیم به قول سعدی نازنین : 
هر عیب که سلطان بپسندد هنر است !
اگر این سخنان امروز از قلم من تراوش میکنند ، منی که خود به عنوان نخستین کس سرود " سبز برانداز " را ساخته و اجرا نموده و یا سرود " بزرگترین هدفم نابودی توست " را به این نظام ننگین جمهوری اسلامی هدیه کردم ، و یا به عنوان کوچکترین فرد در این کاروان مبارزه در طول بیش از بیست و پنج سال گذشته در صحنه‌های مختلف فعال بودم ، نه به این خاطر است که نمیتوانم خود را راضی‌ به حمایت از این شورا بنمایم ، بلکه به این خاطر است که این چیزها را میبینم و نمیخواهم در ساختن ساختمانی که حتی شک به فرو ریختن آن بر سر نسل‌های آینده میرود شریک باشم .
منی که عضویت در چنین شورایی را آرزوی همیشگی‌ خود دانسته ...  امروز با دیده ی شک به این شورا می‌نگرم ... البته داشتن دید شک به هر چیز همیشه بد نیست ، و من هم امیدوارم سخت در اشتباه باشم ، اما دوستانی که مدام به من نهیب میزنند که چرا از این شورا دفاع نمیکنی‌ باید این حرفها را هم بشنوند و کمی‌ به آنها بیندیشند ... 
چرا که شاعر فرمود : 
خشت اول گر نهد معمار کج  
تا به تهران میرود شورا کج !!.... 
باز هم میگویم : امیدوارم این احساس اشتباهی‌ باشد که در دل من خانه کرده است ... چرا که من فقط بخشی از سخنانم را اینجا با صدای بلند اندیشیدم !!
پاینده باد مبارزه ی صادقانه و آزادی بخش ملت ایران برای همه ی اقشار این مردم و نابود باد هر گروه و دسته‌ای که می‌خواهد روند این مبارزه را به ایست قلبی بکشاند!!...    
مجید رحیمی ۲۷ ژانویه ۲۰۱۳ مونیخ   
با هم به سرود بزرگترین هدفم نابودی توست گوش فرا میدهیم 

Thursday, January 24, 2013

   ماهنامه چراغ  
من برای جنگ با تاریکی‌ شمشیر نمیکشم ! بلکه چراغ می‌‌افروزم !!!
خدمت همه ی سروران و دوستان عزیزم، 
چه آنها که سادات دیدار حضوری‌شان را داشته‌ام و چه آنهایی که شادی دیدارشان و آشنایی حضوری با آنان را در دل دارم ... با یک خبر تازه خدمت می‌رسم و آن هم این است که تا پیش از نوروز ماهنامه چراغ متولد میشود ...
سخت در تلاشیم تا این ماهنامه آنی‌ شود که شما می‌پسندید ....
 به یاری تک‌ تک‌ شما دوستان خوبم نیازمندم ... نیازی که اگر نباشد دیگر چیزی به نام هم میهن و ملت نمیتواند وجود خارجی‌ داشته باشد!
کسانی‌ که این بنده را از نزدیک و دور می‌شناسند ، میدانند که سالهاست که در این وادی قدم برمیدارم چه آن زمان که با فصلنامه ی ادبی‌ کاوه در شهر مونیخ که به همت شادروان دکتر محمد عاصمی انتشار میافت همکاری داشتم و چه بعد از آن در همکاری با کیهان و نیمروز و دیگر نشریات چاپ اروپا و آمریکا در تلاش بودم و باز چه بعد از آن که برای نخستین بار در مطبوعات فارسی‌ نام پر مسما و زیبای آشنا را بر ماهنامه ی   چاپ مونیخ انتخاب کردیم که اکنون یعنی‌ بعد  از به تاریخ پیوستن آن ماهنامه دو نشریه با این نام در اروپا و آمریکا به چاپ میرسند ...
و اکنون  " چراغ " که در این دوران تاریک احتیاج آن سخت محسوس است ... این ماهنامه اجتماعی ، ادبی‌ و فرهنگی‌ ، سیاسی و تاریخی‌ خواهد بود که نوشتار بزرگانی که حرفی‌ برای گفتن دارند را در خود جای خواهد داد ....
شما عزیزان ، دوستان و سروران ارجمندم ، هر کمکی‌ با هر مبلغی که بتوانید به این نوزاد تازه متولد شده بنمایید این مهم را ثابت کرده اید که مهم مبلغ نیست ! بلکه آن انرژی مثبت و نیروی زیبای حس یک ملت بودم و هم زبان و هم فرهنگ بودن را  از قلب میهن دوست و خواهان فرهنگ خود ساطع می‌کنید که تا این اموج به قلب دیگری برسد که تا اینچنین همه با هم احساس نماییم که یک ملت و هم قبله و هم قبیله‌ هستیم!!
 قبیله‌‌ای که به دنبال رهایی میهن از این شب سیاه است ... به دنبال آزادی و ارزش انسان است ... به دنبال روشنگری و با صدای بلند اندیشیدن است ...
دوستان این ماهنامه را دست تنها نگذارید که بی‌ شما توان رفتنش برای من و دوستانم برای دراز مدت میسر نخواهد بود .... جمله ی بالا را که از زرتشت نازنین است تکرار می‌کنم و شما را به اندیشه و احساس قلب خود میسپارم ....
من برای جنگ با تاریکی‌ شمشیر نمیکشم ! بلکه چراغ می‌‌افروزم !!!
دوستدار و مخلص همه ی شما مجید رحیمی ...
آدرس میل ماهنامه ی چراغ را نیز در پایین مینویسم تا خبرهای همیاری و زیبای خود را به دست من و همکارانم برسانید ....
با مهر به تک‌ تک‌ شما نازنین نان
cheraghmagazin@gmail.com

Tuesday, January 22, 2013


احمدی نژاد :
به جهنم که غرب از ما نفت نمیخرد ... به درک سیاه .... حالا که اینجور شد ما هم اصلا به غرب نفت نمیفروشیم ... اصلا نه تنها به غرب که به همه کسانی‌ که نمی‌خواهند از ما نفت بخرند یک قطره هم نفت نخواهیم فروخت ...
 اصلا اونقدر بهشون نفت نمیفروشیم که نفت دونمون سوراخ بشه !!!!

Monday, January 21, 2013

 امروز میلاد ندا آقا سلطان است ...
دختری که با مرگش زندگی‌ را به ملتی هدیه داد ...
این کلیپ را هدیه می‌کنم به روح بزرگش ....
ندا جان با میلادت خوش درخشیدی و این عمر کوتاه خود را به ابدیت کشاندی !!!
------------------
این ترانه سرود و این کلیپ را برای " هشت مارس " که روز زن هست، آماده کرده بودم ... 
اما مگر تا آزادی زن هر روز هشت مارس نیست ؟!...  
ای مردان آزاده! 
در آزادی زنان خانواده ، کوی ، محله ، شهر و کشور خود کوشا باشید
که بی‌ آزادی زن اصلا آزادی مفهوم ندارد !! 
مجید رحیمی ۲۱ ژانویه ۲۰۱۳ مونیخ

Sunday, January 20, 2013

جای پای خورشید...

شعر و صدا : مجید رحیمی 

آهنگ و تنظیم آهنگ : بابک امینی


کهکشان عشق ما...
از آلبوم (اولین شاخه گل) با ملودی زیبایی از استاد ناصر چشم آذر

Friday, January 18, 2013

 ستاره ی آسمان هنر موسیقی ایران همایون خرم خاموش شد ...
 او ستاره‌ای بود که نزدیک به هفت دهه در آسمان هنر کشورمان درخشید
و آثارش همواره و هنوز بر سر زبانهاست که میخوانیم  :
(امشب در سر شوری دارم) و یا ( تو‌ای پری کجایی ) و نیز ده‌ها نوای دل‌انگیز و جاودانه ی دیگری از وی به جا مانده است که او را بیش از دیگر ستارگان این سرزمین درخشش میبخشد و جاودانه میسازد ...
نام مهندس همایون خرم چون دیگر بزرگان این سرزمین به دفتر کهنسال فرهنگ کشورمان سپرده شد ، اگرچه او دیگر به صورت فیزیکی‌ در میان ما نیست اما یادش همواره در دل‌ها و نوایش در گوش جانهاست ...
سفرش را بی‌ خطر آرزومندم...   
مجید رحیمی ۱۸ ژانویه ۲۰۱۳ مونیخ 

Thursday, January 17, 2013

راز دوستی...   
آهنگ و تنظیم : محمد شمس 
شعر و دکلمه : مجید رحیمی  

Tuesday, January 15, 2013

 به شادروان دکتر محمد عاصمی 
سردبیر فرهنگنامه ی کاوه - مونیخ

Saturday, January 12, 2013


 ‌کمال این است و بس!!
ای که با عرش خدا خواهی‌ بگردی همتراز        
همترازی بی‌ خدا یابی‌ کمال این است و بس      
زآنکه گر خالص بگردی از خدا و اهرمن      
اوج گیرد درصد نابی کمال این است و بس    
چون طلا را با طلا باید محک زد ، نازنین      
بر خودت بنگر ببین " بابی " کمال این است و بس     
وحشت از گرداب داری و نمی‌دانی دمی       
نازنینا خود تو گردابی کمال این است و بس          
پس بگردان حال خود را رو به سوی روشنی       
گر تو روگردان ز خوابی، کمال این است و بس !! 
مجید رحیمی ۱۲ ژانویه ۲۰۱۳ مونیخ
  

یادت رفته از جبهه فرار می‌کردی؟

پاسخ یک سپاهی قدیمی به سعید قاسمی،
سردار میراث‌خوار جنگ و حامی رئیس دولت کودتا:
یادت رفته از جبهه فرار می‌کردی؟ 

یادت رفته همت درباره‌ات چه گفت؟
این نوشته، درد دل‌ یکی از نیروهای قدیمی سپاه پاسداران درباره حرفهای امروز سعید قاسمی است که برای انتشار به «موج سبز آزادی» سپرده شده و نویسنده از ما خواسته که آن را بدون ذکر نام نویسنده منتشر کنیم. (عکس مقابل متعلق به سعید قاسمی است.) اهمیت این نوشته از آنجاست که آقای به اصطلاح سردار سعید قاسمی، با این سابقه تیره و نفرت‌انگیز، در این سال‌ها آنقدر پیش تاخته که با پشتوانه مالی نهادهای خاص و لجستیک تبلیغاتی و تشکیلاتی آنها، خود را از رهبران حزب الله ایران می‌داند و جریان استشهادیون جهان اسلام و نیروهای جهادی دانشجویان و قوای محمد رسول‌الله و مزخرفاتی از این قبیل را راه انداخته که جز بی‌آبرویی در جهان، چیزی برای ایران به ارمغان نیاورده است. بخوانید و بدانید که این سردار میراث‌خوار جنگ، که امروز هم حامی سرسخت احمدی‌نژاد است، واقعا کیست:
اول می‌خواهم چند مطلب را از روزهای اول تشکیل سپاه را به تو گوشزد کنم، روزهایی که به یاد بیاوری کی بودی و چی شدی؟ پسر، آیا روزهای اعزام به کرمانشاه را فراموش کردی که برای اعزام نشدن التماس می‌کردی؟ که پدر پیر دارم و چه و چه. آیا باز در کرمانشاه، یعنی منطقه هفت، شهید امانی را فریب داده و به سراغ شهید بروجردی فرمانده منطقه نرفتید که: اجازه دهید من برگردم ؟باز شروع کردی: پدرم مریض است و باید در تهران باشم. شهید بروجردی در حضور تو از شهید امانی سوال می‌کند که این برادر راست می‌گوید، و امانی می‌گوید تا آنجایی که که من می‌دانم این‌گونه نیست؛ که بروجردی از تو می‌پرسد: برای چی عضو سپاه شدی؟ و خودت می‌گفتی: خیلی شرمنده شدم.
روزی که ما را با علی صدقیان به ایلام اعزام می‌کردند، شهید بروجردی سخنرانی کرد و اشاره به دروغ تو کرد؛ البته بدون ذکر اسمت. همه ما می‌دانستیم تو را می‌گوید، ولی به رویت نیاوردیم. ولی تو باز دروغ گفتن را رها نکردی. حاج علی صدیقان هنوز زنده است. در جمع همه گفت: به همه شما در این گردان علی اکبر اعتماد دارم، به جز سعید، چون به بروجردی دروغ گفت. امیدوارم فراموش نکرده باشی که می‌گفتی: امانی من را ضایع کرد، و تا شهادت امانی با او حرف نمی‌زدی. مهمتر از آن، شبی که در منطقه عمومی ایلام (بانی شیطان) در شب عملیات گم شدی! همان شب امانی با تعدادی از بچه ها شهید شدند و جالب‌تر اینکه در همان جا صدیقان به تو گفت: برو که اگر بمانی، نیاز نیست عراقی‌ها تو را بزنند، این بچه‌ها می‌کشندت. بعد فرار کردی به سوی تهران. از همانجا، همه ما که تو را می‌شناختیم، با تو قطع ارتباط کردیم، ولی باز تو در لشگر 27 حضرت رسول پیدایت شد. گروهی جمع کرده بودی و از رشادتت در کردستان و مهران و ... می‌گفتی. می‌توانی بگویی چطور همه ماها دست و پا و بدن لت و پار داریم، ولی تو افتخار خالی‌بندی حتی ترکش کوچکی در بدن نداری. آری، شنیدم در قرارگاه شیمیایی شدی! پسر کمی حیا، کمی شرم، فقط کمی ...!
پسر روزی که دوباره با امانی‌ها روبه‌رو شدی چه می‌خواهی بگوی؟ آنجا این دروغ ها جواب نمی‌دهد. یک خاطره از شهید همت نقل کنم تا یادت بیاید همت نیازی به دروغ های تو ندارد. در قرارگاه، بنده خدایی با دوربین دنبال کسی می‌گشت تا با او مصاحبه کند. همه بچه‌ها از دوربین فراری بودند. وقتی پرسید من با کی مصا حبه کنم، همه در یک لحظه به اتفاق گفتند: «خالی‌بند ما قاسمیه»! خبرنگار پرسید: کدامیک از این برادرهاست؟ همت گفت: بهترین راه برای یافتن او، این است که هر جا دوربین دیدی، سعید هم آنجاست؛ و چقدر راست می‌گفت، چون بعد از مدتی به شهید اوینی آویزان شدی. به قول بچه‌ها آوینی را با دروغ هایی که بافته بودی، درست به وسط میدان مین بردی. پسر، تو از اطلاعات و عملیات فقط اسم آن را یدک می‌کشیدی. تو کجا میدان مین رفته بودی؟ البته اگر رفته بودی یا شهید می‌شدی که لیاقت آن را نداشتی، و یا مثل خیلی از ما گوشه آسایشگاه بودی. خالی‌بندی کار خوبی نیست. راستی، قضیه لبنان و بوسنی بماند ...
حال چرا ما سکوت را شکستیم؟

چون دروغ های تو دل ما را به درد آورده. ما نمی‌خواهیم از جنگ و شهید در راستای سیاست‌های دروغگویان مانند احمدی (...) مورد سوء استفاده قرار بگیرد. پسر، قاسمی، برو از امام و خانواده‌اش طلب عفو کن، چون امثال شماها کاری می‌کنید که بعد از رحلت پیامبر با خانواده‌اش کردند. مگر گمراهان با همین توجیه کردن‌ها پهلوی بی‌بی فاطمه زهرا را نشکستند و یاران او را تبعید نکردند؟ چرا؟ چون با خلیفه بیعت نکردند. راستی چقدر حرفهای بعضی از شما مشابه همان حرفهای غاثبین است. حالا از قاسمی منحرف نشویم. سردار! البته ماها تو را سردار می‌دانیم؛ چرا که همه ما پاسداران امام و نور چشم مردم هستیم، ولی شما سرداران و خدمتگذاران خلیفه اول. این فرق ماها با شماهاست. مابرای مردم جان دادن را افتخار خود می‌دانیم. شما سرداران آنقدر شجاعت دارید که بچه‌های مردم را، ایرانی‌ها و شیعه‌ها را، شهید می‌کنید. چقدر شجاعت!

Friday, January 11, 2013


کوفی عنان رو به وزیر امور خارجه ی روسیه :
تو و اون رئیست پوتین پدر سگ مسئول مرگ هزاران 
کودک و زن و مرد در سوریه هستید ! شرمتان باد!!

Wednesday, January 9, 2013

 مسافر آسمان!!
 تقدیم به همه ی آن کسانی‌ که هنوز عشق
و ارزش‌های انسانی‌ برایشان پابرجاست
و برای رسیدن به آن در تلاشند .... 
تا آخرین لحظه ی عمر این جهانی‌ خود !!
سحر اینجاست !! 

پس هر کس موظف است خود را و سپس دیگری را به بیداری وا دارد!...
--------------------------
ادعا میکنی‌ میهنت را دوست داری ! 
مدعی دفاع از انسانیت هستی‌ ! 
نام خود را آزاده و امروزی میگذاری و از دموکراسی سخن میگویی!.. 
اما تا می‌خواهم از آن عقاید ، مذهب ، ایدئولوژی و دینی که باعث ویرانی سرزمینم و بیچارگی انسانهای این سرزمین شده است انتقاد کنم ، خشم میکنی‌ و برافروخته نهیبم میزنی که به عقاید من احترام بگذار!.. 
و من با خود می‌‌اندیشم که آیا عقاید تو ویرانی انسانیت و این سرزمین است؟ 
پس اگر چنین است که تو هم با نام دوست و با نام هم میهن دشمن این آب و خاک هستی‌! و در جبهه ی تاریکی ایستاده‌ای .... دانسته یا ندانسته ! 
آیا این فرقی‌ می‌کند برای آن تبری که با دست تو به پایه‌های فرهنگ و تاریخ نیاکانی این سرزمین می‌خورد ؟.. 
آیا کسانی‌ که ندانسته در بزنگاه‌های تاریخی‌ در جبهه ی سیاهی بودند و حتی بعدا نیز از این عملکرد پشیمان شدند توانستند ذره‌ای از ویرانی خود را آباد سازند ؟ 
نه! من به آن عقیده ، مذهب ، ایدئولوژی و دینی که به میهن من و مردم سرزمین من ضربه میزند احترام نمیگذارم! که حتی با آن تا آخرین ثانیه ی زندگی‌ میجنگم و رسوایش می‌کنم تا خفتگانی چون تو بیدار و بیدارتر گردند! 
پس سعی‌ نکن تا مرا هم به خواب بکشانی ... 
بلکه سعی‌ کن خود بیدار شوی و به آنچه که میگویی آگاه گردی! 
سحر اینجاست !! 
مجید رحیمی ۹ ژانویه ۲۰۱۳ مونیخ

آیت الله فرزانه !
رهبر جمهوری اسلامی ایران آیت الله خامنه‌ای ، ولی‌ فقیه و ولی‌ امر مسلمین جهان که البته فرزانه هم هستند!
و فرزانه دختری بود لوند و زیبا در محله ی ما که پیر و جوان عاشق ادا و اطفار و نوع آدامس جویدن وی بودند!
اما او هرگز نخواست که جای ولی‌ امر مسلمین جهان بنشیند‌ یا آیت الله شود!
ولی‌ این ولی‌ ما همیشه می‌خواهد که مانند آن دختر محله ی ما
صدا زده بشود ... فرزانه !...        
این آیت الله فرزانه هر از چند گاهی‌ مانند مدیر حزب‌اللهی دبیرستان ما که ترکه‌های چوب آلبالو را از پشت کمد آهنی بیرون می‌کشید و به جان ما بچه‌ها می‌‌افتاد ، ترکه ی خود را بیرون کشیده و به جان دولتمردان خود می‌‌افتد !!    
این بار اما ایشان به واژه ی انتخابات آزاد حمله ور شده و به هر کس که به انتخابات یک صفت " آزاد " بچسباند چند ترکه از آن چوب‌های آلبالوی در آب خوابانده شده مینوازد تا طرف را شهید زنده بنماید.      
آیت الله فرزانه اما با توپ و تشر از همگان می‌پرسد : کدامیک از انتخابات ما در طول این ۳۴ سال آزاد نبوده است ؟... اما اگر از ایشان بپرسیم که کدامیک آزاد بوده است ؟ ایشان سکوت کرده و هیچ نمیگویند !...
این ولی‌ امر مسلمین جهان که به هنگام متولد شدن هم یک یا علی‌ با صدای بلند گفته که حتی امام جممه ی دوقّوز آباد هم آن را شنیده و چند دهه بعد هنگامی که کارش به رهبر گیر کرده این راز را علنی ساخته تا شاید صله‌ای بگیرد !! اصلا به این نمیندیشد که خود این توپ و تشر زدن‌ها یعنی‌ عدم وجود آزادی !!!
 و این خود نشانگر آن است که ایشان اصلا آزادی را نمی‌شناسد !!
گمان کنم اگر آن دختر محله ی ما فرزانه خانم ولی‌ امر مسلمین جهان شده بود خیلی‌ بهتر آزادی را میشناخت !!
مجید رحیمی ۹ ژانویه ۲۰۱۳ مونیخ

Tuesday, January 8, 2013

عاشق آواره !       
                  (از آلبوم اولین شاخه گل)
             بر اساس داستان زندگی‌ یک دوست !!  
در آپریل سال ۲۰۰۱ در سفری از شهر مونیخ به لندن پایتخت انگلستان، دوستی که همسفر من بود این داستان خود را برایم بازگفت ، تاثیر آن بر من آنقدر بود که در طول راه فقط برای موارد ضروری اتومبیل را متوقف می‌کردم تا مبادا از حال و هوای داستان غم انگیز زندگی‌ او خارج شوم!...
با رسیدن به لندن با تمام خستگی‌ به سرودن این شعر پرداختم و صبح که آن را برایش خواندم ،او غریبانه میگریست ...
گویا با شنیدن داستان زندگی‌ خود به صورت شعر 
تازه به عمق آن پی‌ می‌برد!
-----------------------
وقتی‌ که تنهای تنها میشینم  
صدای دلم میاد که میخونه    
هر کی‌ تو دنیا ندونه دردمو
اونی‌ که منو شکست خوب میدونه  
میدونه ساده بودم تو عاشقی  
زندگیمو پای عشقش میدادم    
میدونه یه روح بودیمو دو تا تن    
جونمو به ناز چشمش میدادم  
منو دوست داشت دستکم تو باورم  
تا یه روزی که برام واکرده مشت  
آبروم روونه شد با اشک چشم    
تا که فهمیدم رقیب عشقمو کشت      
حالا اون بود و یه دنیا گفتنی  
حرفهایی که نمیخواست دل بدونه    
اون میگفتو دل من به حال زار    
می‌کشید خودش رو بیرون از خونه    
اما آوارگی هم چاره نداشت  
وقتی‌ زخم خنجرش تازه میشد  
تا می‌خواستم خودمو پیدا کنم  
شب می‌‌اومد و غم اندازه میشد      
یاد اون میگفت به من از اولش  
تو دلم عشق تو خونه‌ای نداشت    
تو وسیله‌ای بودی ، با تو شدن  
غیر از این برام بهونه‌ای نداشت  
من تو زندون بودم‌ و تو یه کلید  
که منو به یک رهایی می‌کشید  
تو بودی اگر دلم تو زندگی‌
طعم عشق رو با رقیب تو چشید  
حالا که گذشته چند سالی‌ ازش
ولی‌ من هنوز به یادشم همش    
نمی‌میرم واسش و جون نمیدم    
واسه دیدنش دلم نمیره غش  
چون نمیتونه بیاد به شهر عشق    
گاهی‌ من میرم برای دیدنش  
نه واسه هم آغوشی روحمون  
بلکه تنها واسه گرمای تنش !!
مجید رحیمی ۲۱ آپریل ۲۰۰۱ لندن

Saturday, January 5, 2013


قانون خود خداست !
اینهائی که مبارزه ی خودشون رو روی توهین و فحش و ناسزا و یا تهدید به قتل و جنایت و انتقام گیری در بعد از رسیدن به قدرت بنا میکنند ، 
و از مردم انتظار کمک در رسیدن به قدرت رو هم دارند! 
در حقیقت اگر خیلی‌ پیش برند به اونجایی میرسند که مثلا آقای احمدی نژاد یا آقای خامنه‌ای نشسته !... 
البته اگر آقای خمینی یا خامنه‌ای بر این جایگاه نشستند ، بسیاری مردم از شخصیت حقیقی‌ اینها با خبر نبودند و بدرستی اینها رو نمیشناختند ، اما حالا که  هم این تجربه ی سی‌ و سه ساله هست و هم شماها رو میبینیم و میفهمیم که وسعت شخصیتی‌ شما تو کجاست ، یه سؤال پیش میاد که چرا باید خامنه‌ای که الان دستش باز شده و آخرین ماه‌های عمر سیاسی و جنایی خودش رو طی‌ میکنه رو برداریم و شما رو جاشون بنشونیم ؟ 
آیا فکر می‌کنید واقعا حافظه ی تاریخی‌ ملت ایران اینقدر ضعیفه ؟ 
یا فهم ملت تا این حد نمیرسه که اگر فرقی‌ میان مبارز و جنایتکاری که بر قدرت نشسته نباشه به دنبال علت این جابجای نخواهد بود ؟ 
پس سخت در اشتباه هستید ... 
چرا که ملت در صدد فقط یک جابجایی نیست! 
بلکه هدف از این جابجایی رسیدن به یک کشور قانونمند و مردم سالار هست !! 
یعنی‌ شمایی‌ که می‌خواهید در این جایگاه به مردم خدمت کنید باید از همین الان خلوص و ایمان به قانون رو به مردم ثابت کنید ! و برای حفظ این قانون حاضر باشید از همین الان جان خودتون رو فدا کنید !.... 
آیا چنین کسی‌ در این میدان هست ؟  
مجید رحیمی ۵ ژانویه ۲۰۱۳ مونیخ 

Friday, January 4, 2013

اما شکستی!!

چه آسون رفتی‌ و از من گذشتی


به خود دل بستی و خود دل نبستی


تموم ترس ت این بود که مبادا

دلی‌ رو بشکنی ، اما شکستی!


Wednesday, January 2, 2013

تو باعث ویرانی این میهن و خاکی     
خدای زشتی و پلیدی و ناپاکی       
چکیده بر رویت دو قطره خون ترانه      
ای دشمن ایرانیو‌ ای ننگ زمانه     
بزرگترین هدفم نابودی توست    
نابودی نظام جهل و جنونت 
یاران ! امسال را سال یاری رساندن به مبارزان داخل و خارج برای نابودی این نظام جهل و جنون و ضد بشری حاکم بر سرزمینمان نماییم ...
 فراموش نکنیم که ما همه مسئولیت داریم!! 
در برابر مام میهن ، 
در برابر کسانی‌ که برای آزادی این سرزمین جنگیده و جان خویش باخته و کسانی‌ که اکنون در سیاه چالهای این نظام آدمخوار اسیرند ... 
در برابر تاریخ و در برابر آیندگان .... 
و در برابر فرزندان خود ! 
اما بیش از همه و بیش از هر چیز در برابر روح خود ... 
آری یاران ما مسئول هستیم ... 
هر کس به هر اندازه که میتواند نشان دهد که از این آدمخواران وحشتی ندارد ! چرا که نشان دادن وحشت این هیولاها را جری تر مینماید ... برخیزیم  و فریاد بر آوریم و آزادی خود و میهن خود را به گوش جهانیان برسانیم ،،،، 
برخیزیم که پیروزیم !! 
دوم ژانویه ۲۰۱۳ مجید رحیمی - مونیخ