Saturday, January 17, 2015

جایزه‌ی نوبل آنهم از نوع "صلح" آن، 
اتفاقا حق محمود احمدی نژاد است
و نه علی‌ مطهری!
اگر شما آقای زیباکلام این سخن را باور ندارید میتوانید آن را در صفحه‌ی خودتان به رفراندوم بگذارید!!
بخش دوم پاسخی به دکتر صادق زیباکلام در راستای حمایت ایشان از کاندیداتوری دکتر علی‌ مطهری نماینده‌ی مجلس اسلامی در ایران!

آقای زیباکلام در مطلب دیگری خطاب به خوانندگان سایت خود از خطایی که مرتکب شده پوزش می‌خواهد، چرا که ایشان تقاضانامه‌ی خود را به آدرس اشتباه یعنی‌ به جای سوئد به نروژ فرستاده است که به نظر این بنده این کمترین اشتباه است، در حقیقت می‌بایست اشتباه را در جای دیگری جستجو نمود!

ایشان پس از آنکه به اعتراضات گسترده‌ای که به این پیشنهاد یعنی‌ معرفی‌ علی‌ مطهری به عنوان کاندیدای دریافت جایزه‌ی صلح نوبل اشاره میکنند به سراغ این میروند که این آقای علی‌ مطهری هر کاری را که میکنند فقط به خاطر باورهای خود انجام میدهند و نه برای به‌به و چهچه دیگران، و همینطور نه برای نان و پست و مقام!

و باز ایشان در مورد علی‌ مطهری چنین مینویسد، که البته این نوشته‌ی ایشان مغلطه‌ای بیش نیست چرا که ایشان در این نوشته علاوه بر تاکید و حمایت خود از این پیشنهاد کذائی به قول معروف در میانه‌ی دعوا نرخ هم برای خود تعیین میکنند و خود را هم به میانه‌ی میدان آورده و قصد بازشویی خود از القابی که به حق یا ناحق به ایشان داده شده مینمایند! ایشان مینویسد:
از آنجا که طرح مسئله حصر هیچ نفع ظاهری برای آقای مطهری نداشته، پس لابد ایشان به دنبال کسب منافع و به دست آوردن امتیازات دیگری بوده‌اند. مثلاً ایشان با طرح مسئله حصر می‌خواهند مشهور، معروف و محبوب شوند؛ یا می‌خواهند نامزد ریاست جمهوری شوند؛ یا شاید با برخی افراد می‌خواهند تسویه حساب شخصی بنمایند. یا شاید گفته شود که انگیزه‌های ایشان مشابه همان‌هایی هستند که به خود من نسبت داده می‌شود: از جمله اینکه من مأمور نظام هستم، مزدور هستم، سوپاپ اطمینان نظام هستم، یک مهره اطلاعاتی هستم، مواجب می‌گیرم که این نقش را بازی کنم و قس‌علیهذا. در غیر این صورت با این پرسش مواجه هستیم که پس انگیزه آقای مطهری چه می‌تواند باشد؟ اگر ایشان مأمور، مزدور و سوپاپ نیست و اگر ایشان انگیزه‌های شخصی برای این موضع‌گیری‌اش ندارد، در آن صورت چه انگیزه، چه نفعی و چه حاصلی از طرح مسئله حصر می‌تواند داشته باشد؟
ایشان در بخش دیگری ادامه میدهد:
علی مطهری اتفاقاً اگر به دنبال شهرت می‌بود، این قدر عقلش می‌رسید که از حجاب اجباری دفاع نکند و مثل خیلی‌های دیگر از کنار آن با سکوت عبور نماید. علی مطهری یقیناً می‌داند که وقتی پای حجاب اجباری می‌ایستاد، حمایت چه قشر گسترده‌ای از جامعه را از دست می‌دهد. او یقیناً می‌داند که بسیاری که او را به واسطه ایستادگی برای محصورین می‌ستایند، وقتی ایستادگی‌اش را برای حجاب می‌بینند عقب‌گرد کرده و به او پشت می‌کنند؛ اما اینکه هم بر روی حصر می‌ایستد و هم بر روی حجاب اتفاقاً مبین آن است که او نه سیاستمدار است، نه می‌خواهد سر مردم را کلاه بگذارد، نه می‌خواهد رأی جمع کند و نه هیچ انگیزه و هدف دیگری دارد الا اینکه بر روی آنچه که به آن اعتقاد دارد می‌ایستاد. ای کاش امثال علی مطهری‌ها که خیلی به دنبال کف و سوت، حمایت‌های مردم، رأی آن‌ها و تحریک عواطف و احساسات آن‌ها و در یک کلام پوپولیسم نیستند و به جای همه این‌ها بر روی آنچه که درست و حق تشخیص می‌دهند می‌ایستادند در جامعه ما خیلی خیلی زیادتر می‌شد.
و این حرف یعنی‌: هم آقای مطهری و هم آقای زیباکلام هر دو میدانند که با حمایت از حجاب اجباری آنهم با چوب و چماق و زور و شلاق یعنی‌ مخالفت با بخش گسترده‌ای از افراد این مملکت است! اما چون آقای مطهری یک اصول گرای واقعی هستند این است که از این عمل حمایت میکنند! در حقیقت آقای زیباکلام این نکته هم که در چشم اجتماع یا به اعتراف خود ایشان بخش گسترده‌ای از اجتماع منفور است را هم میخواهند مثبت جلوه داده و از برجستگی‌های آقای مطهری معرفی‌ سازند! که چون ایشان به این باور خود سخت معتقد هستند پس باید جایزه‌ی صلح نوبل را دریافت نمایند! آنهم از طریق سفیر کشور نروژ!
اتفاقا اگر قرار باشد در این نظام جهنمی به کسی‌ جایزه‌ی نوبل داده شود آن شخص کسی‌ نیست جز همین محمود خان احمدی نژاد! که به راستی‌ تشت رسوایی کل نظام از پایین تا بالایشان را از بام فرو آورد و به جهانیان نشان داد که چهره‌ی حقیقی‌ این نظام چیست و چگونه باید به چشم آید!! 
اگر شما آقای زیباکلام این سخن را باور ندارید میتوانید آن را در صفحه‌ی خودتان به رفراندوم بگذارید!!
زیباکلام مینویسد:
آقای مطهری نه سیاستمدار است، نه می‌خواهد سر مردم را کلاه بگذارد، نه می‌خواهد رأی جمع کند و نه هیچ انگیزه و هدف دیگری دارد الا اینکه بر روی آنچه که به آن اعتقاد دارد می‌ایستد.
و ما در تاریخ میخوانیم: شاه زین العابدین در میانه‌ی خواندن قرآن شخصاً به سراغ زندانی محکوم به مرگ میرفت و سر او را گوش تا گوش می‌برد، دستان خود را شست و شو داده و سپس به خواندن قرآن ادامه میداد!! شاه زین العابدین هم سخت و شاید خیلی‌ بیش از آقای مطهری به عملی‌ که انجام میداد باور داشت! سوال اینجاست که آیا باورمند بودن به عمل، زشتی آن را بر طرف میسازد؟

فراموش نکنیم که وظیفه‌ی یک نماینده‌ی مجلس همین است که با سیاست سر و کار داشته باشد! و در پی‌ انجام خواسته‌ی مردم باشد، او برای این بر این پست و مقام تکیه زده است و از این موقعیت استفاده میبرد و این حقوق را دریافت میدارد که تا حقوق مردم را نمایندگی کند! و نه خواسته‌ی خود را!! و این کاری که آقای مطهری انجام میدهد و فقط به خواسته‌ی خود توجه دارد یک جرم است!

شما آقای زیباکلام چگونه استاد سیاسی دانشگاه هستید که حتی نمیدانید این جرم یک نماینده‌ی مجلس است و باید به استیضاح کشیده شود؟... یا آنکه میدانید و می‌خواهید مغلطه کنید و از منفی‌‌های ایشان هم نقاطی مثبت بسازید!!

نماینده‌ای که با سیاست کاری نداشته باشد چرا باید در مجلس باشد؟ این حرف شما مانند آن است که بگویید: خلبانی که پرواز می‌کند و روزانه چندین نوبت مردم را به دیگر نقاط می‌رساند، نمی‌خواهد با پرواز و هواپیما سر و کار داشته باشد و از آن چیزی بداند!! این حرف شما خنده‌دار نیست؟

البته نکته‌های بسیاری در این مطلب شما هست که گمان می‌کنم از حوصله‌ی خوانندگان خارج باشد و بنده به همین حد قناعت کرده و قضاوت را به دختران و بانوانی که روزانه مورد توهین و تحقیر و ضرب و شتم برای حجابشان قرار میگیرند، چرا که کسانی‌ چون آقای مطهری به آن باورمند هستند میسپارم!
فقط در پایان میگویم: 
اگر این نکاتی که شما عنوان کردید لایق دریافت جایزه‌ی صلح نوبل باشند، پس تقاضا کنید یک گونی که نه! یک کامیون جایزه‌ی صلح نوبل به مجلس ایران تحویل داده شود تا دل‌ شما هم خنک گردد!!
انجام وظیفه همیشه زیباست و لایق سپاس! 
و اگر آقای مطهری یا هر کس دیگری به وظایف خود عمل میکنند باید مورد سپاس قرار گیرند! اما این کار شما باعث آن میشود که این عمل زیبای آقای مطهری در پشت این هیاهو پنهان شود... شما می‌بایست در حقیقت به پشوانه‌ی این عمل آقای مطهری به تقبیح آن دیگرانی که انجام وظیفه نمیکنند میپرداختید و به تشویق کسانی‌ که به عنوان نماینده در این ساختمان هستند! تا آنها هم بیدار شوند و به انجام وظیفه بپردازند!! 
به چشم من شما همان توجیه کننده‌ای در مقام منتقد هستید!! 
حال چه با مواجب و چه بی‌ مواجب!!

مجید رحیمی ۱۷ ژانویه ۲۰۱۵ مونیخ

Friday, January 16, 2015

پاسخی به دکتر صادق زیبا کلام!



در روزهای اخیر در وسعتی خیره کننده در سایت‌های مجازی دیدیم و خواندیم که آقای صادق زیبا کلام از آقای پیتر تجلر سفیر کشور پادشاهی نروژ تقاضا می‌کند تا وی نام آقای علی‌ مطهری را در لیست کاندیدای دریافت جایزه‌ی صلح نوبل قرار دهد.


البته لازم به گفتن است که باید تعجب کرد که ایشان یعنی‌ آقای زیبا کلام چرا به یکباره از سفیر کشور نروژ تقاضای جایزه‌ی صلح نوبل را ننمود که تا جناب سفیر یک کونی از این جوایز همراه با خود به ایران آورده و به هر یک از سران نظام جمهوری اسلامی به خاطر صلح دوستی و انجام وظایف الهی، عبادی، سیاسی آنها تقدیم نماید؟


آقای زیباکلام دلیل خود را اینگونه آورده است که آقای مطهری اکنون نزدیک به پنج سال است که 
مشارالیه ظرف پنج سال گذشته همواره در جهت دفاع از حقوق مدنی آقایان میرحسین موسوی, حجت‌الاسلام مهدی کروبی و سرکار بانو زهرا رهنورد در تلاش بوده‌اند. این افراد قریب به پنج سال است که بدون محاکمه در حصر بسر می‌برند و آقای مطهری در تلاش بوده‌اند که دست کم وضعیت آنان از نظر قانونی روشن شود. تلاش مستمر در جهت دفاع از حقوق مدنی محصورین به گمان حقیر، آقای علی مطهری را واجد نامزدی دریافت جایزه صلح نوبل می‌نماید.


البته گویا آقای زیباکلام فراموش کرده است که این آقای مطهری و آنهای دیگری که در مجلس اسلامی هستند نمایندگان ملت هستند و نه نمایندگان دوستان و همکاران و همفکران خود!! چرا که اگر ایشان این مورد را فراموش نکرده بود مینوشت: ایشان یعنی‌ آقای مطهری در پنجسال گذشته پیگیر مرگ نداها، سهرابها، ستار بهشتی‌ها و صدها که هزاران انسان بی‌ گناه دیگری بوده است که بدست افراد این نظام یعنی‌ نظامی که همین آقای مطهری مدافع آن است در زندان‌ها و بر آسفالت خیابانها به خاک و خون کشیده شده‌اند!


اما چون در جمهوری اسلامی ملت هیچ نقشی‌ را بازی نمیکند، این است که وظیفه‌ی یک نماینده‌ی مجلس دفاع از همگنان و همکاران سابق خود است و بی‌ عدالتی را فقط در این می‌بیند که مقامی به خود اجازه ندهد تا مقام دیگری را به حبس خانگی مجبور سازد!


البته باز برای آقای زیباکلام این موضوع نیز هیچ اهمیتی ندارد که ماموران نهی از منکر و امر به معروف در خیابانها زنان و دختران را به جرم بدحجابی یا آنچه که خود مینامند با تحقیر و توهین و ضرب و شتم به داخل ونهای همین گشت‌ها انداخته و با خود به ناکجا آباد میبرند! و همین آقای مطهری از آن ماموران در مجلس نهایت حمایت را مینماید!!


و در واقع آن مامور به پشوانه‌ی همین حمایت‌هاست که به خود اینگونه اجازه میدهد تا با انسانها چنین رفتار زشتی را داشته باشد و سپس مورد تشویق قرار گیرد!!


البته پر واضح است که بانو رهنورد و آقایان موسوی و کروبی هر سه نیز دارای حق و حقوقی میباشند و هیچ شخصی‌ به غیر از یک محکمه‌ی صالح اجازه‌ی به حبس کشیدن آنها را ندارد و این کار نظام و رهبر این نظام چون بسیاری دیگر کارهای ایشان غیر قانونی میباشد! اما این کار ایشان نه نخستین است و نه تنها فرمان ضدّ قانون! پس اینجا این سؤال پیش می‌‌آید که آقای مطهری پیش از این پنج سال کجا بودند؟


حال فرض بگیریم که آقای مطهری بر خلاف همکاران خود در مجلس اسلامی از حفظ قانون و تبعیت از آن دفاع کرده و بر ضدّ ظلم سخن گفته است!... اما اینجا هم سؤال دیگری ذهن را مشغول میسازد که: آیا وظیفه‌ی یک نماینده غیر از این است؟


اگر آقای مطهری وظیفه‌ی خود را انجام داده و آن دیگران از انجام وظایف خود سر باز زده‌اند! خوب میبایست آن دیگران را مجازات نمود که به وظایف خود عمل نکرده‌اند و نه آنکه به جای تقبیح کار آن دیگران به یکباره به سراغ جایزه‌ی صلح نوبل رفت و آن را برای کسی‌ تقاضا داد که شاید به راستی‌ نداند صلح را چگونه مینویسند!!


آقای زیباکلام!


حتما به خاطر دارید که این بنده مطلبی در کیهان لندن () در باره‌ی شما داشتم و شما را (توجیه کننده‌ای در مقام منتقد) معرفی‌ نمودم که به هر وسیله فقط میخواهد حرف خود را به کرسی بنشاند، و وسیله برای شما اصلا اهمیت ندارد و هدف راه را در چشمان شما توجیه میسازد.


امروز اما شما را روان پریشی میبینم که خود هم نمیداند چه می‌خواهد و چه میگوید!
چرا که شما همان کسی‌ هستید که در گفتگو با ناصر محمدی و جمشید چالنگی در صدای آمریکا و در برنامه‌ی تفسیر خبر در برابر یک سؤال ساده، به جای گفتن پاسخ، ایشان را مشتی سلطلت طلب معرفی‌ کردید که معلوم الحال نیز هستند!! 
گوئی سلطنت طلب یا فدایی یا کمونیست و مجاهد یا آن دیگران که بالاخره هر کس را میتوان به گروهی وابسته ساخت نه ایرانی‌ هستند و نه حقی‌ از این مملکت دارند!


اما مدتی‌ بعد همین شما هنگامی که کمی‌ از قدرت مهر بنیانگذار نظام پهلوی در دل‌ ملت آگاه گشتید بلافاصله از خدمات رضاشاه گفتید و باز گفتید و باز گفتید...


فراموش نکنیم که شما آقای زیباکلام همان کسی‌ هستید که به فرمان آقای خمینی در جمع اجرا کنندگان انقلاب فرهنگی‌ بودید و خدا میداند که چه ظلم‌ها از قلم شما به هزاران که صدها هزار دانشجویی که با شما و نظام شما همفکر نبودند رفته است!
در یک کلام آقای دکتر صادق زیباکلام بنده شما را روان پریشی میبینم که نه صادقانه سخن میگوید و نه زیبا! و البته مدرک دکترا را بدوش می‌کشد! 
که امیدوارم این مدرک شما از نوع مدرک عوضعلی کردان نباشد!!


اینبار اما اگر خواستید برای کسی‌ تقاضای جایزه‌ی صلح نوبل را بنمایید: 
این تقاضا را برای مادران نداها و سهرابها و ستارها و آن مادری که گفت: 
من از خون فرزندم میگذرم به شرط آنکه نظام زندانیان سیاسی را آزاد کند بنماید!!
وگرنه اگر نماینده‌ی مجلس این حرفها را نزند دیگر چرا در مجلس است و نامش نماینده؟
مجید رحیمی ۱۷ ژانویه ۲۰۱۵ مونیخ

Wednesday, January 7, 2015

اینان فدائیان آزادی بیان هستند...
کسانی‌ که کم یا بیش می‌دانستند که به چنین روزی خواهند رسید... 
و من از خود میپرسم: تا کجا حاضرم جان خود را فدای باور خود نسبت به آزادی و به ویژه آزادی بیان نمایم؟... 
آزادی بیان مادر تمام آزادی‌هاست!! 
مجید رحیمی ۷ ژانویه ۲۰۱۵ مونیخ