Thursday, December 29, 2011

!! آقا مجتبی ی کرهٔ ی شمالی به قدرت رسید تا هم سرنوشت بشار اسد شود




بالاخره دست فرشته ی مرگ دست این حضرت کیم جونگ ایل را از سر مردم بیچاره ی کرهٔ شمالی کوتاه کرد ! این حرف اما به این معنا نیست که ملت کرهٔ ی شمالی امروز آزاد هستند و میتوانند نفس راحتی‌ کشیده و از زندگی‌ خود لذت ببرند ، چرا که آقا مجتبی‌ کرهٔ ی شمالی حی‌ و حاضر با آن ده‌ها کیلو چربی‌ مانند پنگوئن آنجا ایستاده و ژنرال‌های متعددش هم که از نوع وطنی خودمان هستند مانند گروهبان گارسیا در کنارش به همه جای خود فشار می‌‌آورند تا شاید قطره اشکی در این سرما از گونه‌ها جاری شود و عشق و ایمان آنها را به رهبر درگذشته و رهبر فعلی‌ اثبات نماید
نمیدانید این شهوت در قدرت ماندن و در نعمت زیستن و سپس اسیر آن شدن با آدمی‌ چها که نمیکند ،،، به سردار رضائی نگاه کنید یا روح الامینی یا ده‌ها و صدها چون اینان که جوان از دست داده و با علم این که چه کسی‌ این جوانان را اینگونه به خاک و خون کشیده هنوز به دست بوسی و پا بوسی صاحب قدرت میروند و حتی از روح فرزندان خود هم خجالت نمیکشند که پای قاتل آنان را میبوسند!!
اما نگاه کنید به این بیچاره مردم که چگونه در این برف و سرما باید از اداره جات ، مدارس ، کارخانه‌ها و حتی خانه‌های خود بیرون بیایند و با اتوبوس به این مکان آورده شوند و به ایفای نقش بپردازند !! آیا بعد از آن مفتخر به دریافت سیب زمینی‌ میشوند یا ساندیس ؟
اما به گمانم یک لیوان چای گرم بهتر از همه ی این چیزها باشد ،،، می‌دانم که انتظاری بیهوده دارم چرا که نمیتوان از نظام‌هایی‌ چنین یخزده و منجمد توقع گرمی‌ و گرم کردن را داشت ! 
چرا که آنها اگر چیزی را گرم کنند ، کوره ی نفرت و جنگ را گرم میکنند تا با ریختن خون این یا آن انسان که فرقی‌ هم ندارند این یا آن سوی مرز‌های کشورشان باشند ، خودی یا ناخودی باشند ، بی‌ گناه یا با گناه باشند ، دوست یا دشمن باشند ! کاری کنند تا همواره ملت در تشنج و ترس سپری کنند و شکرگزار حضرت رهبر باشند که اصلا اجازه ی زنده بودن را از ایشان دارند و مفتخر هستند در آن سرزمین زیست کنند!
به تصاویر خیره شوید ، همه چیز در چهره ی این مردم می‌بینید جز آنکه خودشان باشند ، کمی‌ غرور سالم انسانی‌ داشته باشند و یا دست کم اگر اشک می‌ریزند از سر عشق به رهبر باشد و نه از وحشت سزای وظیفه ی به انجام نرسانده ،،، آخر میدانید؟ در چنین نظام‌هایی‌ اشک ریختن و گل به سر مالیدن ، ریش کندن و صورت خراشیدن جزو وظایف این بندگان است
نگاه کنید اصلا هیچ فرقی‌ در نوع زور زدن برای گریه کردن مابین آدم معمولی‌ و ژنرال ارتش و یا یک سیاستمدار در این تصاویر نمیبینید ، همه کلیشه‌ای و شابلونی !!   و من حیرانم از این شباهت عجیب میان اسلام ناب محمدی و نظام بی‌ خدا ی کرهٔ ی شمالی یا چین یا روسیه و یا نظام‌هایی‌ از این قبیل !!!
آیا گمان دارید هنوز جهان ما جایی‌ برای چنین نظام‌ها و چنین افکار و افرادی دارد ؟
مجید رحیمی ۲۹ دسامبر ۲۰۱۱ مونیخ

No comments: