Tuesday, January 11, 2011

!!چون ندیدند حقیقت ره‌ افسانه زدند


!!شرم بایست کرد

به این چهره خوب نگاه کنید !! چه می‌بینید ؟ کلئوپاترا ؟ کاترینای مخوف ؟ یا یک مادری
در هم شکسته که تمام توان خود را برای سرپا نگه داشتن خود به یاری گرفته است تا شاید اگر مادران داغداری که در ایران چشم به او دارند امید خود را به فردایی بهتر از دست ندهند و خون فرزندان قهرمان خود را هدر رفته نپندارند ؟... بسیار سعی‌ کردم تا بتوانم در پشت این چهره شخصی‌ را که بعضی‌‌ها از سر نادانی و شارلاتانی معرفی‌ میکنند ببینم ، نتوانستم !! او یک مادر است ! مادری که دو فرزند از دست داده است و پیش از آن در دوران جوانی شوی خود را و پیش از همه ی اینها دنیایش را که ملکه بود و میلیونها تن از هم میهنانش او را دوست داشتند و مقدمش را گرامی‌ میداشتند !! و چه بسا که بسیاری از همین کسانی‌ که امروز از سر نادانی‌ یا شارلاتانیزم او را قاتل فرزند خود معرفی‌ میکنند نیز بلندتر از همه فریاد می‌زدند :شهبانوی عزیز ما پاینده باد !!!... لیلا و علیرضا تصمیم گرفتند دیگر در این جهان نباشند ! و ما به عنوان یک انسان موظف هستیم به این تصمیم آنها احترام بگذاریم چرا که این حق هر انسانی‌ است که سرنوشت بودن یا نبودن خود را بدست گیرد !!.... شاید در میان این خانواده‌ چنانچه بعضیها میگویند و به بعضی‌ نوشته‌ها استناد میکنند رابطه ی خوبی وجود نداشته باشد !... اما سوال اینجاست که مگر در کدام خانواده‌ امروز روابط چون گذشته صمیمی‌ است که در این خانواده باشد ؟ مگر این خانواده‌ از اجتماع ایرانی‌ جداست ؟ یا فرهنگ جدا از فرهنگ دیگر خانواده‌‌ها دارد ؟ چرا می‌خواهیم این خانواده را تافته ی جدا بافته و بدتر از آن افرادی مخوف و خونخوار معرفی‌ نماییم که برای قدرت حاضرند حتی دست به قتل برادر و خواهر خود نیز بزنند ؟ بی‌ آنکه از خود بپرسیم: برای کدام قدرت ؟ و برای کدام منصب ؟!!! ..... مگر الان ملت پشت در خانه علیرضا ایستاده بودند تا وی را بر تخت پادشاهی بنشانند و یا قرار است رضا پهلوی بزودی به قدرت برسد که از وحشت نرسیدن مجبور شوند یکی‌ از خاندان خود را سر به نیست کنند ؟؟... آخر این جفنگیات را چگونه شما سر هم مینمایید ؟ اگر دید سیاسی و تاریخی‌ ندارید ! دست کم احساس انسانی‌ خود را بگذارید تا برایتان از عاطفه و احساس مادر - فرزندی و از دردی که در این چهره خانه کرده بگوید !.. و برای همین هم حافظ گفته است : چون ندیدند حقیقت ره‌ افسانه زدند!!....من حتی خجالت میکشم به گفته‌های شما بیندیشم ... چرا که بسیار بدور از انسانیت و اندیشه و منطق سخن گفته اید .... شرم بایست کرد ... مجید رحیمی ۲۰۱۱/۰۱/۱۱ مونیخ

No comments: