این کار امروزم که از دیشب سرودنش را آغاز کرده بودم را با افتخار تقدیم میکنم!!
پرچم ایران!!
این پرچم من نیست که خون میچکد از آن
کز دیدنش این دیده بگردیده هراسان
با بودنش آن خاطرهی شوم دگربار
وحشت بنشاند به تن و روح جوانان
زآن روز که خون بود و جنون بود و تباهی
زآن لحظه که آمد به وطن یاور شیطان
شد چیره به ما ظلمت این ننگ چو نیرنگ
میهن بگرفتند، ز ما، بس عجب آسان!
آن پرچم زیبای سه رنگی که ز تاریخ
گوید ز شجاعت به من از فر نیاکان
از دانش و از صلح بگوید که نشانش
خورشید بود، شیر بود، از پس دوران
از جنگ بگوید که شود به جنگ ظلمت
با نور که تا روز شود شام حقیران
دانش بدمد از پس آن شیر که شمشیر
بر دست گرفته به رخ دشمن انسان
پاینده و جاوید بماند همه نیکی
هرچند که در دورهی ما غأیب و پنهان
اما نکشد عمر سیاهی به قیامت
تا هست میان من و تو صحبت ایران!!
مجید رحیمی ۱۵ جون ۲۰۱۴ مونیخ
No comments:
Post a Comment