Thursday, April 14, 2011



طهران چگونه تهران شد ؟article picture
بی‌ شک هنگامی که آغا محمد خان قاجار در عید نوروز سال ۱۱۷۳ که همراه با تاجگذاری قصبه ی طهران را هم به عنوان پایتخت انتخاب میکرد ، هیچ نه از گذشته ی این مکان باخبر بود و نه میتوانست تصور نماید که این بیست و دوّمین پایتخت ایران چه سرنوشتی در پیش رو دارد

پیش از آن همین آغا محمد خان هنگام رفتن به شیراز برای کشتن لطفعلی خان زند که به تازگی جانشین پدر شده بود در نزدیکیهای تهران یعنی‌ کرج امروزی اطراق کرده و شب را همراه با سپاه خود گذرانده و آب و هوای این منطقه را بسیار پسندیده بود ، پس یکی‌ از برادران خود را در تهران گماشت و به طرف شیراز به راه افتاد ! اما گوئی این آب و هوای تهران آدمیان را دگرگون میسازد ، چرا که آغا محمد خان با بازگشتش به تهران تازه متوجه شد که برادرش در غیاب وی خود را سلطان خوانده و برادر خواجه و بد شمایل خود را به هیچ انکاشته است ! آغا محمد خان با کشتن برادر بر تخت نشست و اینچنین تاریخ ایران را برای نزدیک به دو قرن رقم زد ، البته سلسه ی قاجار با هفت پادشاه خوشبختانه فقط ۱۳۱ سال یعنی‌ از سال ۱۱۷۳ تا ۱۳۰۴ بر این مرز و بوم حکومت کردند و هیچیک از آنها هم دارلخلافه یا پایتخت را از تهران به جای دیگری انتقال نداد

اما وجود این سلسه آنهم درست در دوران شکوفایی صنعتی و مدرنیزه شدن جهان برای ایران و به ویژه برای تهران مانند سنگ بزرگی‌ بر میانه ی یک رود بود که به سختی اجازه ی تغییر و تحول را صادر مینمود ، تهران در این ۱۳۱ سال توانسته بود با همیاری امیرکبیر روی سازندگی و تمدن را به خود ببیند و دارای ساختمان‌های جدید و با شکوه گردد ، که آنهم با برکناری وی از مقام صدارت و سپس قتل او متوقف گشت و شهر در بافت روستایی خود همچنان اسیر بود تا آنکه روزگار دگرگون گشت و آخرین شاه این سلسه یعنی‌ احمد شاه قاجار نیز توسط شورای ملی‌ به تاریخ سپرده گردید و سپس همان مجلس رضا میرپنج که در مقام سردار سپه خدمتها به این ملت و این کشور کرده بود را به عنوان پادشاه برگزید و تازه در این دوران زندگی‌ نوین تهران آغاز گشت و گوئی آن سنگ بزرگ از میان این رود برداشته شده و رود به حرکت درآمده تا زلالی خود را بدست آورد

البته این سازندگی از سال ۱۳۰۰ در تهران آغاز شده بود ، اما آنهم به همت همین رضا میر پنج یا سردار سپه بود که اکنون با تمام توان به عنوان شخص اول مملکت میرفت تا آبادانی را به سرعت به این شهر و این کشور دعوت نماید ! چرا که آبادانی بی‌ امنیت هیچ معنائی ندارد و این امنیت را هم وی در مقام میر پنجی و سپس سردار سپهی‌به انجام رسانده بود

پایتخت ایران که تا آن‌زمان از طریق دوازده دروازه با دنیای خارج در ارتباط بود بزودی با وسعت گرفتن شهر از مرز‌های این دروازه‌ها گذشت و ساختمان‌های مدرن ولی‌ به سبک ایران پیش از اسلام یکی‌ پس از دیگری چهره ی شهر را دگرگون ساخت

بانک ملی‌ ، ساختمان امنیه ، ساختمان تلگراف و تلفن ، دانشکده نظامی و غیره ... بناهایی بودند که مفهوم شهر را به این پایتخت دهکده صفت هدیه مینمودند ، اما این ۱۶ سال دوران سلطنت رضا شاه به ساختن این چند ساختمان بسنده نکرد ، وی راه آهن سرتاسری از جنوب تا شمال را با کمک آلمانیها ایجاد نمود و ایران را به یک اردوگاه کار مبدل ساخت و چون میدید نیمی از جمعیت ایران گرفتار روبنده و چادر هستند و اینچنین نمیتوانند پا به پای مردان خویش در سازندگی سرزمین و زادگاه خود همراه باشند پس با فرمانی شجاعانه که بیشتر به مانند یک سیلی‌ بر صورت آخوند متحجر بود زنان کشور را از این چادر دست و پا گیر آزاد ساخت و در حقیقت آبادانی را نخست به باور مردم و سپس به کشور و پایتخت هدیه نمود و این روند تا سال ۱۳۲۰ ادامه یافت

آغاز جنگ دوم جهانی‌ صدماتی سخت بر این روند آبادانی وارد نمود ، اما با پایان گرفتن این جنگ خانمان سوز و به قدرت رسیدن فرزند وی یعنی‌ محمد رضا دوباره همان روند آبادسازی با سرعتی بیش از پیش ادامه یافت و تهران را کم کم به یک شهر شرقی‌ سمبل تمدن و آبادانی در سرتاسر خاورمیانه تبدیل نمود

اوج سرعت این سازندگی اما در دهه‌های پنجاه و شصت هجری نمایان گشت تا اندازه‌ای که این شهر نه پیش و نه پس از این زمان چنین روند آبادانی بخود ندید ، این شور و هیاهوی سازندگی که از مرزهای ساختن بزرگراه‌ها و خیابانهای پهناور و زیبا تا بنادر و فرودگاه‌ها تا دانشکده‌ها و دانشگاه‌ها و بسیاری دیگر گذشت تا به زمان ساختن برج شهیاد یا به نام امروزی برج آزادی رسید

زیباییها را آموختن از هر کس و هر کشور و ملتی نه تنها زشت نیست که بسیار هم زیباست ! اما زیباتر از آن این است که این سازندگیها بیشتر با اندیشه و دست ایرانیان صورت می‌گرفت ، ایرانیانی که برای آموختن و تحصیل به کشورهای متمدنتر سفر کرده و با بازگشتشان به میهن با شور و هیجانی وصف ناپذیر دست به کار آبادانی میهن خویش می‌گشتند و هر کس از زن و مرد و پیر و جوان و کودک همه در شادی این سازندگی و رسیدن به فردای بهتر غرق بودند ! تا آنکه انقلاب البته مقدّس اسلامی به صحنه ی ظهور رسید و نه تنها سازندگی از حرکت باز ایستاد که زندگی‌ نیز

خوانندگان عزیز!! نخواستم با ذکر تاریخ و اعداد و ارقام و شماره سرتان را بدرد بیاورم چرا که این مطلب فقط یک یادآوری بود ، یادآوری از کسانی‌ که این مملکت و این شهر را براستی به سوی آبادانی و تبدیل شدن به یک شهر با معیار و استاندارد جهانی‌ اما با حفظ شخصیت شرقی‌ سوق دادند ، اما امروز هیچ نامی‌ از آنها برده نمیشود ! فراموش نکنیم که یکی‌ از شهرداران بعد از انقلاب یعنی‌ کرباسچی گفته بود: امیدوارم روزی بتوانیم یکی‌ از خیابانهای این شهر را به یاد نیک پی نامگذاری نماییم ! و مگر این نیست که یک مدیر خوب کارمندان خوبی دارد؟ پس باید آن مدیری که این آقای نیک‌ پی‌ را به این سمت گماشت نیز مورد تقدیر قرار داد ! و آن نظامی را که فرصت پرورش چنین افرادی را در خود میدهد ستود ! نیک‌ پی‌ آخرین شهردار تهران در نظام پیشین بود که بدست همین انقلابیون به جوخه‌های اعدام سپرده شد

فراموش نکنیم حتی بسیاری از پروژه‌های بعد از انقلاب یعنی‌ ساختن خود مترو که بزرگترین پرژه ی بعد انقلاب در تهران بوده است نیز از آن نظام باقیمانده است ! و هنگامی که ما می‌خوانیم از سالی که در مسجد سلیمان ایران اولین چاه نفت زده شد تا سال ۱۳۵۷ بیشترین درامد نفتی‌ دولتهای ایران فقط ۱۰۰ میلیارد دلار بوده است ! در صورتی که از سال ۱۳۵۷ تا امروز ۷۰۰ میلیار دلار !! و هنگامی که عملکرد آن دولتها را با این نظام مقایسه می‌کنیم از خود میپرسیم : براستی این نظام جز ویرانی چه چیز با خود به ارمغان آورده است ؟

و باز فراموش نکنیم که شهردار فعلی‌ تهران یعنی‌ آقای قالیباف خود را رضا شاه حزب الهی معرفی‌ کرده بود !! اما ایشان باید بداند که برای رضا شاه شدن باید از چوب دیگری تراشیده شد

امروز تهران شهریست عقب افتاده با هوایی بسیار ناسالم و مشکلات شهری بی‌ در و پیکر با نزدیک به ۱۳ میلیون انسان که هر روز مجبورند دود اتومبیل‌ها و کارخانه‌های موجود در شهر را استشمام نمایند و هر روز از عمر متوسط ساکنان این شهر کمتر و کمتر میگردد !! امیدوارم مسئولان نامسئول این نظام البته مقدّس پیروز نشوند تا تهران را دوباره به طهران مبدل سازند ! چرا که با پیشبینی‌ دانشمندان تهران آبستن یک زلزله ی بسیار بزرگ است ! و من از خود میپرسم : آیا باید تهران از این هم ویرانتر گردد ؟ آیا این زلزله ۳۲ ساله برای این کشور و شهر کافی‌ نبود که حال یک زلزله ی طبیعی هم ویرانترش سازد ؟

مجید رحیمی ۱۴ ابریل ۲۰۱۱ مونیخ

No comments: