Saturday, April 9, 2011



جنایت ! از تهران
تا اشرف !!

پتر شل لاتور ژورنالیست شرق شناس و اسلام شناس آلمانی‌ یکی‌ از خبرنگارانی بود که با هواپیمای حامل خمینی از پاریس به تهران رفت و همو بود که در یک گفتگوی دو نفره میگفت: خمینی یک بسته ی زرد رنگ در پاریس به دست من رساند تا در تهران آن را به وی بازگردانم ! و ادامه داد: بعد‌ها متوجه شدم که خمینی وحشت آن داشت که با ورودش به تهران بازداشت گردد پس به همین جهت گمان میکرد با من که خبرنگار آلمانی‌ هستم کاری نخواهند داشت و من خواهم توانست آن بسته که تئوری ولایت فقیه است را به دست یارانش برسانم !! همین آقای شل لاتور بعد از حمله ی آمریکا به عراق کتابی‌ نوشت به ترجمه ی این بنده بنام : " ابوالهول با پاهای سفالی " روزی که برای معرفی‌ کتاب خود به شهر ما آمده بود این فرصت را در اختیار این بنده قرار داد تا گفتگویی نسبتا طولانی با هم داشته باشیم تا بتوانم پرسشهای خود را با وی مطرح سازم ، وی اما در برابر سوالی که پرسیده بودم ادامه ی حضور آمریکا در عراق را چگونه می‌بینید ؟ گفت: آمریکایی‌‌ها با ورودشان به عراق دو راه در پیش رو داشتند ! یک : کشور عراق را به دست جمهوری اسلامی بسپارند و بپذیرند که تا این کشور از آن حکومت تهران گردد !... یا اسیر یک جنگ خانه به خانه و تن به تن گردند !!! اما بلافاصله ادامه داد : امروز وجود هر دو را شاهدیم !!..... حال با این دانسته سری به عراق و به ویژه به شهر یا قرارگاه اشرف بزنیم ، جایی‌ که چند هزار تن از انسانهای ایرانی‌ ساکن هستند ، ایرانیانی که شاید مانند من و شما نمی‌‌اندیشند ! اما به آنچه می‌‌اندیشند سخت ایمان دارند و همین ایمان به هدف آنان را ارزشمند میسازد !! هریک از من میتوانیم و این حق را هم داریم که مخالف سیاسی آنان باشیم و مورد انتقادشان قرار دهیم ! اما آنان امروز اسیر جنایات افرادی شده اند که حال دیگر نه غیر مستقیم چون پیشترها که بسیار هم مستقیم از دولت و نظام ایران فرمان و حقوق دریافت میدارند تا حافظ منافع آنان در عراق باشند !
-----
یکی‌ از آرزوهای دیرین رژیم جمهوری البته مقدّس اسلامی همین نابودی قرارگاه اشرف در عراق می‌باشد ، قرارگاهی که روزگاری ساکنانش دارای انواع سلاح‌ها بودند و به دعوت رئیس نظام سابق این کشور به این سرزمین دعوت شده و مورد حمایت وی قرار گرفته بودند ! اما با ورود آمریکاییها به این کشور و خلع سلاح کردن آنها قرار بر آن گذاشتند تا مسئولیت حفاظت از جان ساکنان این شهر را خود سربازان آمریکایی‌ بر عهده بگیرند ! اما امروز میبینیم که برای چندمین بار سربازان امام زمان عراقی به این انسانهای بی‌ سلاح و بی‌ پناه حمله میکنند و چنین به خاک و خونشان میکشند و آمریکاییها فقط نظاره گر هستند و دیگر هیچ ! در طول این سالها بسیار بار کتابهایی در باره ی اشرف نوشته و به دست چاپ سپرده شده است که همه ی ما کم و بیش آنها را خوانده ایم و حتی لب بر دندان گزیده ایم ! اما اگر حتی همه ی این مواردی که در آن کتابها نوشته شده صحیح باشند ! آیا اینها همه فقط و فقط به ملت ایران ربط پیدا نمیکند که در فردای آزاد این سرزمین با بررسی و تحقیق بی‌طرفانه این سازمان یا بعضی‌ از افراد آنرا ببخشد و یا به پای میز محاکمه بکشند ؟
و یا خالی‌ از حقیقت بودن آن به اثبات برسد؟

آیا چون ما با این افراد اختلاف سیاسی داریم و میبینیم که آنان چنین به خاک و خون کشیده میشوند و آمریکایی‌‌ها هم به وظایف و قول و قرار خود عمل نمیکنند ، ما باید دست‌ها را از سر شوق به هم بساییم و در دلمان قند آب کنیم ؟ و سپس نام خود را انسان و آزادیخواه بگذاریم ؟

عکسی از شاهزاده رضا پهلوی مشاهده کردم که از شنیدن و دیدن این خبر و این تصاویر نتوانسته احساسات انسان دوستانه و میهن دوستانه ی خود را کنترل کند و دیدگانش نمناک شده بودند !! آیا ما هم آنقدر احساس انسانیت در دل‌ و جانمان خانه دارد که با دیدن این صحنه‌ها برای دقایقی سیاست را به کناری بنهیم و فقط از زاویه ی انسانی‌ به قضیه نگاه کنیم و فریاد بر آوریم : بنی آدم اعضای یک پیکرند ؟

دیدن این صحنه‌ها آنقدر درد به جان آدمی‌ مینشاند که حقیقتا نمیتوان به جز به همدردی نمودن با این هم نوع و هم میهنان اندیشید و باز نمیتوان ضجه را در خود خفه
کرد و هیچ ناله‌ای برون نداد!
اما آن کسانی‌ که چنین فرمانهایی صادر کرده و آن کسانی‌ که مامور انجام این جنایت بودند هر دو به زودی به پای میز محاکمه کشیده خواهند شد !! البته این جمله به این معنا نیست که ما این کار را خواهیم کرد ! یا حتی به دست انسانی‌ این مهم صورت خواهد گرفت ! نه !! بلکه این قانون طبیعت است که چنین شیاطینی در لباس انسان پیش از گذشتن از این جهان باید که حساب پس داده و به پای میز محاکمه کشیده شوند ! این سخن را نه از دید مذهبی‌ بلکه از دید طبیعی بنگریم . چراکه در هر انسانی‌ هم نطفه ی بدی و هم خوبی کار گذاشته شده است و طبیعت این اختیار را هم به ما داده است تا خود راه خود را انتخاب کرده و تصمیم بگیریم که به کدامیک از این دو عنصر می‌خواهیم خوراک بدهیم و آن دیگری را تا حد ممکن کوچک و ناتوان نگه داریم ! اما هیچیک از این دو عنصر هرگز در ما نخواهند مرد و نابود گشت ! حتی اگر به قول ویلهم نیچه فیلسوف بزرگ آلمانی‌ ما جزو یکی‌ از دو گروهی باشیم که آرزوی مرگ خدا را دارند ! این دو گروه که متشکل میگردد از افراد بد و خوب معتقدند که اگر خدا بمیرد ، بدان میتوانند بی‌ توجه به آن ذره وحشتی که از جهنم دارند بدی را به نهایت برسانند !! و خوبان برای این آرزوی مرگ خدا را دارند که میترسند این خوب بودن و خوبی کردنشان از وحشت جهنم باشد و نه برای خود خوبی !

حال مائی که در پس دیوار سیاست و اختلاف عقیده پنهان شده ایم و نابودی مخالف خود را به دست هر کس و به هر صورتی میپسندیم و شعار " دشمن دشمن من دوست من است" را ملکه ی ذهن خود قرار داده ایم! خوب است که این را بدانیم : اگر چنین هستیم و اگر چنین می‌‌اندیشیم اصلا نمیتوانیم نام خود را انسان بگذاریم !! چه رسد که بخواهیم کار سیاسی هم انجام دهیم و از به خوشبختی‌ رساندن این ملت سخن بگوییم ! چرا که به قول سهراب سپهری بزرگ : اگر ما غم به سرخی نشستن یک سیب را درک نکنیم چگونه میتوانیم از آزادی یک انسان سخن بگوییم ؟
همین جنایات در تهران هم میشود ، یعنی‌ این تصاویر از اشرف عکس برگردان تهران است ... آنهایی که از دیدن این صحنه‌ها شادمان شدند بدانند که این امتحان خوبی بود برای آنها تا متوجه شوند که در انسانیتشان شک است !!

مجید رحیمی - نه آپریل ۲۰۱۱ مونیخ

http://parsdailynews.com/81669.htm

No comments: