Wednesday, April 6, 2011


رمز پیروزی این جوان چشم بادامی چیست ؟
شانزده ماه پیشتر هنگامی که نام و تصویرش به عنوان وزیر بهداری آلمان به گوش و دید مردم رسید ، بسیاری با یک نگاه آمیخته به شک به آینده ی سیاسی او مینگریستند ، بویژه آنکه یکی‌ دو مشکل بزرگ نیز در رابطه با بیمه‌‌های سلامتی‌ در زمان وی بوجود آمد و بسیار خبرساز شد. فیلیپ روسل که زاده ی ویتنام می‌باشد در سن نه ماهگی در اوایل سال ۱۹۸۰ توسط یک خانواده ی آلمانی‌ به فرزندی پذیرفته و به آلمان آورده شد ، چند سال بعد که پدر و مادر آلمانی‌ او از هم جدا شدند وی نزد پدرش که آموزگار پرواز است ماند و در شهرهای هامبورگ و هانوفر به تحصیل پرداخت و سپس ادامه ی تحصیلات خود را در رشته ی پزشکی‌ ادامه داد ، با ورودش به حزب لیبرال توانست با استفاده از تواناییها و شخصیت آرام و همراه با نزاکت و ادب خویش که بسیار هم خوشرو و خوش برخورد می‌باشد به سرعت پله‌های ترقی‌ را پشت سر بگذارد و شخص مورد علاقه ی رئیس این حزب یعنی‌ گیدو وستروله قرار گیرد.

با پیروزی حزب لیبرالها در سال ۲۰۰۹ و ائتلاف با دو حزب سیاه یعنی‌ احزاب ( سوسیال مسیحی‌ و دمکرات مسیحی‌ ) دولتی به رهبری خانم دکتر انگلیکا مرکل که برای دوّمین بار این پست را تصاحب میکرد تشکیل گردید و طبق روال سنتی باردیگر وزارت پر قدرت امور خارجه و معاونت صدارت اعظمی را از آن رئیس این حزب یعنی‌ دکتر گیدو وستروله ساخت. دکتر وستروله از همان آغاز کار دست به انجام کارهایی زد که نه مورد پسند مردم قرار گرفت و نه احزاب اوپوزیتسیون در برابر آن رفتار و تصمیمات این وزیر خارجه ی جدید سکوت کردند.

البته وی حرکت‌های زیبایی هم انجام داد به عنوان مثل او به عنوان یک همجنس گرا سفر نخست خود به کشورهای مسلمان را از سعودی عربی‌ آغازید و سپس با آقای دکتر احمدی نژاد دست داده و نشست و برخاست هم نموده ! البته تا جایی‌ که ما در تلویزیون دیدیم ! و این کار یعنی‌ برگ برنده را بدست گرفتن تا دیگر کشورهای اسلامی حساب کار خود را بنمایند! عجب این جهان دین و سیاست به هنگام ادغام عجیب و غیر قابل فهم میشوند!!

اما بزرگترین اشتباه سیاسی وستروله را در گفتارش در مورد بیکاران میتوان نام برد ، او در آن گفتار جنجال برانگیز بیکاران را به برف پاروکنی دعوت نمود و به جای آنکه فاصله ی درآمد میان شاغلان و بیکاران را در بالا بردن حقوق کسانی‌ که کار میکنند نمایان سازد ، سعی‌ بر آن نمود تا وضعیت بیکاران را سختر نماید تا آنها مجبور گردند برای خود شغلی‌ دست و پا نمایند و از زیر حمایت مالی دولت خارج شوند.

البته با تمامی‌ مخالفتهایی که مردم و احزاب و حتی دو حزب سیاه که در ائتلاف با حزب لیبرال بودند نموده و بحث‌های بسیاری هم در این باره بوجود آمد ، هیچکدام نتوانست دکتر وستروله را به عقب‌نشینی از سخن خود وادار سازد ! چرا که بسیاری از افراد حزب مطبوعش وی را حمایت و همراهی مینمودند تا آنکه در انتخابات یک هفته پیشتر این حزب زرد رنگ آنچنان سیلی‌ محکمی از مردم خورد که حتی صدای افراد حزب را درآورد تا جایی‌ که از درون حزب بسیاری از اعضا استعفای رئیس خود را خواستار شدند ، و اینچنین گیدو وستروله مجبور شد بعد از ده سال این پست را رها سازد اما همو فلیپ روسل را به عنوان جانشین خود معرفی‌ نمود تا آقای روسل دو پست از سه پست رئیس سابق خود را بر عهده گرفته و علاوه بر معاونت خانم مرکل ریاست این حزب را نیز از آن خود سازد ! اما فعلا پست وزارت امور خارجه هنوز از آن دکتر گیدو وستروله می‌باشد!

این آقای وستروله چندی پیش درست در بحبحه ی درگیریهای خیابانی ملت ایران با نظام جنایتکار جمهوری اسلامی حاکم بر این کشور، بدو بدو روانه ی تهران شد تا دو خبرنگار در بند این جمهوری ننگین را آزاد ساخته وهمراه خود به آلمان آورد ! این کار وی را میتوان از دو زاویه نظاره کرد نخست آنکه میتوان وی را به عنوان یک سیاستمدار مسئول ستود که اینچنین به فکر جان هم میهنان خود است و هر کاری برای آزادی شهروندان آلمانی‌ مینماید ! اما اگر از نگاه یک ایرانی‌ آنهم یک ایرانی‌ مخالف این نظام ننگین حاکم بر سرزمینش بنگریم میتوانیم وی را لعن و نفرین نماییم که مگر جان یک آلمانی‌ بیشتر از جان یک ایرانی‌ ارزش دارد ؟ چرا در برابر این جنایتکاران نمی‌‌ایستید و این ملت را که سربازان گمنام دموکراسی هستند حمایت نمیکنید تا آینده‌ای نزدیک دست این جانیان دراز نگردد و به خود شما هم نرسد ؟

با اوج گرفتن دیوانه بازیهای سرهنگ قذافی و اتحاد کشور‌های عضو سازمان ملل در یک حمله ی نظامی به این کشور برای جلوگیری از کشتار ملت لیبی‌ توسط ارتش قذافی دولت آلمان و شخص وزیر خارجه یعنی‌ همین آقای وستروله از همراهی با کشورهای دیگر در حمله به لیبی‌ سر باز زد و اگرچه که پذیرفت علاوه بر افزودن به سربازان خود در افغانستان و نیز پرداخت %۲۱ از مخارجی که در حمله به لیبی‌ مصروف میگردد اما باز شدیدا مورد انتقاد احزاب اوپوزیسیون در مجلس آلمان قرار گرفت و نیز انتقادهایی نیز از خارج از آلمان متوجه این دولت گردید.

با برکناری وی از ریاست حزب مطبوعش و همچنین از پست معاونت صدارت اعظمی و مشخص شدن جانشین وی دو خبرنگار با تجربه رئیس جدید این حزب را به یک گفتگو دعوت نموده و وی را سوال باران نمودند ، در تمامی‌ پاسخ‌هایی‌ که این جوان ۳۸ ساله به خبرنگاران داد یک پاسخ وی آنچنان به دل‌ و جان من شنونده نشست که دیدم را نسبت بخود بگونه‌ای شگفت انگیز تغییر داد و آن پاسخ در برابر این سوال داده شد که خبرنگار پرسید : رمز موفقیت شما در چیست ؟ پاسخ وی اینگونه بود : آرامش ، احترام به طرف گفتگو و خوشرویی !! و هنگامی که باز خبرنگار از وی پرسید آیا گمان دارید با احترام و خوشرویی میتوان کارهای سخت را به انجام رسانید ؟... او پاسخ داد : با باور به قدمی‌ که برداشته و راهی‌ که رفته میشود میتوان در کمال آرامش و احترام با خوشرویی تمام آنرا با طرف گفتگو در میان گذاشت و به دنبال راه حل مورد توافق طرفین گشت و بهترین راه حل را انتخاب نمود !! و من ایرانی‌ با شنیدن این جملات آنچنان بیتاب گشتم و آرزوی داشتن چنین سیاست مدارانی را در کشورم نمودم که تمام شب این جمله را در خواب و بیداری زمزمه نمودم : آرامش ، احترام ، خوشرویی و صداقت را هم بر آن افزودم و این جمله را آنقدر تکرار کردم تا ملکه ی ذهنم گشت !! و براستی در کدام یک از سیاست مداران کشورمان میتوانیم این صفات را سراغ بگیریم ؟

مجید رحیمی - مونیخ

No comments: