!! رهبر میخواهد همه را پولدار کند
از قدیم گفته اند که آخوند جماعت فقط دست بگیر دارد ! یعنی چون این بدبختها همیشه از صدقه گرفتن زیست میکردند و خود تن به کار نمیدادند تا صاحب حقوق و مزایا شوند ، این بود که همواره باید چشم به دست این یا آن فرد مؤمن میدوختند تا شاید وی از سر ترّحم مبلغی برای ادامه ی زندگی به اینان که حکم انگل اجتماع را دارند اما نام خود را روحانی گذاشته اند میبخشید تا نان شبی برای خود تهیه نمایند !! و به همین خاطر هم با استناد به کتاب معروف " تولدی دیگر " اثر زنده یاد دکتر شجاع الدین شفا سادات مثل قارچ از زمین روییدند ! چرا که قوانین شرعی برای " سید " آنقدر پر منفعت شده بود که عنوان " سید " را به هر قیمتی که فروشنده میگفت به فروش میرفت !! و البته این قصه بیشتر در دوران قاجار اتفاق افتاده و آخوندهای درباری از فروش این عناوین به مبلغ هنکفتی دست مییافتند !! نمونه ی این دوران را میتوان از تیتر دکترای شهید عوض علی کردان ( چون بعد از فرود از صندلی ریاست وزارت کشور دچار سکته شد و حال شهید محسوب میگردد ) و یا همین آقای محمدرضا رحیمی ( دکتر ) معاون ریاست جمهوری البته محترم نام برد !! جمله ی دکتر عوضعلی کردان در روز استیضاح وی در مثلا مجلس اسلامی جالب بود که گفت: زمانی که من این تیتر دکترا را میخریدم فروشنده به من نگفت که این تیتر تقلبی است !! و هنگامی که مثلا نمایندگان مجلس از وی خواستند تا نام فروشنده را بگوید! وی پاسخ داد: نمیتوانم آبروی یک مسلمان را ببرم !!.... همین حالت در زمان قاجار بوده است که تیتر سادات به قیمتهای گزاف فروخته میشد و همه در اوج شرافت مسلمانی در کنار هم مسالمت آمیز زیست میکردند و راضی بودند . خصلت گدایی بعضی از سادات و بسیاری از آخوندها تا جایی رسید که هیچ کس به یاد ندارد که آخوندی خصلت بخشندگی داشته بوده باشد !! و حالا سید علی نامی که هم آخوند است و هم سید و هم همه از گذشته ی فقیرانه ی وی که از راه صدقه زیست میکرد میدانند و هم ۳۲ سال است که بر مصدر قدرت است و میلیاردها دلار ثروت اندوخته است و از لطف و تشعشع همین ثروت است که مهاجری نامی در لندن وی را فارغ از خطا ی اقتصادی میخواند و حتی یک نقطه ی خاکستری هم در زندگی اقتصادی این ۳۲ سال وی نمیبیند !! میخواهد مردم را پولدار سازد !! عجب !!! مولوی جلالالدین بلخی میفرماید: پشهای به حضور حضرت نوح که زبان حیوانات را میفهمید رسید و شکایه از دست طوفان نمود ، نوح گفت: یک تنه به قاضی رفتن خطاست بگذار تا من طوفان را هم به اینجا بخوانم و به سخنان وی گوش فرا دهم و سپس میان شما قضاوت نمایم ! پشه فریاد بر آورد کهای وای نه !! بود او نبود من است !!!... و شاید این سید علی خان این داستان را شنیده و فهمیده است که فقر ملت از بود این حضرت است و چون حضرتش نباشد بسیاری از مشکلات که فقر فقط یکی از آنهاست خود به خود حل میگردد ... میگویند : در دهکدهای زیبا و ثروتمند دهقان فقیری خانه داشت ، کدخدای ده به سراغ وی میرود و به او میگوید:مشتی یحیی ! تو فقیرترین دهقان این دهکده هستی و این برای این دهکده خوش آیند نیست ! بگو چه آرزویی داری تا ثروتمندان ده آنرا برای تو فراهم آورند تا تو هم از زندگی آبرومندی برخوردار گردی ! مشتی یحیی گفت: کدخدا من هیچ آرزویی ندارم بجز یک آرزو که شما اموال این مشتی موسی همسایه ی مرا هم بگیری تا او هم چون من شود و این همه بر من فخر
!نفروشد
حال باید به این سید علی خان که میخواهد همه را پولدار سازد و آنهم بعد از ۳۲ سال و آن هم درست زمانی که ترس مردم از شلاق و شکنجه و تجاوز و کشتار ریخته است و همه نابودی این نظام را فریاد میزنند!! گفت : آقا
!!برو درت رو بذار
No comments:
Post a Comment