Saturday, March 19, 2011

!! امیدوارم سال دیگر بی‌ جمهوری اسلامی شوید


هم میهنان عزیزم ، یاران گرانقدرم و دوستان صمیمی‌‌ام ! از این که نمیتوانم به تک‌ تک‌ شما نازنینان شخصاً نوروز را تبریک و شاد باش بگویم سخت شرمنده هستم ، در گفتگویی که با دوست عزیزی داشتم هنگامی که نوروز را تبریک گفتم وی گفت: بابا هنوز که خیلی‌ مونده تا عید چرا منو گیج میکنی‌ ؟ به او گفتم : این عذاب وجدان از دو - سه هفته‌ای پیش از عید به جان من می‌‌افتد که مبادا عزیزی را از قلم بیندازم و در تبریکات نوروزی فراموشش نمایم ! شاید بعضی‌ از شما عزیزان هم اینگونه باشید و من این احساس را به دو گونه میبینم ۱- احساس مسٔولیت کردن و نوروز را بسیار جدی گرفتن و رسومات را ارج نهادن و بدینگونه در جبهه ی ضد جمهوری اسلامی ایستادن که می‌خواهد نوروز را نابود سازد و از یادها و خاطره‌ها بزداید ۲- خود را خیلی‌ مهم شمردن که البته ضمن آنکه این دومی در هر انسانی‌ هست اما گمان می‌کنم در من آن اوّلی هم نقش مهمی‌ در این
تبریکات نوروزی بازی می‌کند که چنین به تکاپو می‌‌اندازدم ... البته خدا بهتر میداند
.... از شوخی جدی که بگذریم باز میرسیم به نوروز که من آنرا امسال در تبریکات نوروزی‌ام در نشریات اینگونه بیان نمودم و آنرا اینجا تقدیم شما مینمایم و زیباترین نوروز پیش از نابودی نظام جمهوری اسلامی را برایتان آرزومندم و امیدوارم سال دیگر بی‌ جمهوری اسلامی شوید ... دوستدار همیشگیتان مجید رحیمی - شاپور فرخزاد
- - - - -
- - - - -

هم میهنان و هدفان عزیزم سالی‌ که گذشت سالی‌ بود لبریز از امید و تلاش! بسیاری از ما حتی آخرین نیروی خود را صرف آن نمودیم که تا شاید قدمی‌ هرچند کوچک به سوی فردایی روشن و آزاد برداریم ! فردایی که در آن همه آزاد باشند ، فردایی که در آن خودی و غیر خودی نباشد ، فردایی که در آن مسئولین احساس مسٔولیت کنند و مردم صاحبان اصلی‌ این مرز و بوم باشند و هر گاه اراده نمودند بتوانند با رای خود مسئولی را از خدمت معاف سازند ! فردایی که دین ، مذهب ، ایدئولوژی یا وابستگی حزبی و گروهی ارزش یک انسان را مشخص نسازد و قیمت گذاری ننماید !بلکه ارزش انسان در ذات و در موجودیت وی باشد

فردایی که کسی‌ برای با صدای بلند اندیشیدن مجبور نباشد هم سرنوشت نداها

، سهراب‌ها ، و فرزادها ،

ترانه‌ها و هزاران هزار شود!

آیا برای داشتن چنین آرزویی باید حتما آدمی‌ سیاسی بود ؟

! نه ! همین که انسان باشیم و آزاده! میتوانیم چنین آرزویی داشته باشیم


خونه مون داره میسوزه

آخه غیرتت کجاست ؟

خونه ی تو خونه ی من

آخه ایرون مال ماست

تو چطور میشه نبینی

توی کوچه رنگ خون رو

و نپرسی از شعورت

نام بانی‌ جنون رو ؟

برنگردون از حقیقت

سرت رو از سر وحشت

نذار سهراب‌ها بمیرن

یا ترانه‌ها بسوزن

نشو خار و خس دشمن

نفروش خودت رو ارزون

نشو سوزنی که با تو

لب میهن رو بدوزن

پند زرتشت تو گوشاته

خون کاوه تو رگاته

قدرت رستم رو داری

!! پس دل شاهنامه جاته

... آن نوروزی زیباست که ما هم با آن تازه شویم و چگونه پیروز شدن را بیاموزیم

چرا که پیروزی آموختنی است

نوروز تان و تازه شدنتان را شادباش میگویم


No comments: