Monday, March 18, 2013

آرزوی نوروزی من که شاید آرزوی شما هم باشد ! 
اما اگر حتی آرزو هم که نباشد یقیناً یک وظیفه است !
هم میهنان ، یاران ، هم سنگران و هم رزمان گرامم ! 
باز سالی‌ پر از تلاش و هیاهو گذشت و باز نوروزی دیگر از راه رسید . در این یک سال بسیاری از ما بسیار تلاش کردیم که ضربه‌ای هرچند کاریتر بر پایه‌های نظامی بزنیم که میهن ما را میدان تاخت و تاز امیال غیر انسانی‌ خود کرده است و تمامی‌ سرمایه‌ها و فرصت‌های این سرزمین را فقط برای رسیدن به آرزوهای خود که همانا نابودی ایران ، فرهنگ ایرانی‌ و اندیشه ی ایرانی‌ و جهان آزاد است نابود مینماید ! 
این مبارزه چیزی نیست که دلبخواه باشد که بتوان گفت فلانی مبارز است و یا فلانی بی‌ طرف !... 
زشترین واژه‌ای که از روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ شنیدم همین واژه ی بی‌ طرف بوده است ! بی‌ طرف میان کی‌ و چی‌؟ 
آن ارتشی که در آن روز سیاه و ننگین خود را بیطرف اعلان نمود هرگز از خود نپرسید که این بیطرف بین چه چیز و چه کس خواهد بود ؟ 
و اگر قرار نیست که از دولت شاپور بختیار حمایت شود چرا تا برقراری یک دولت استوار و ایرانی‌ آن ارتش در صحنه نماند تا قدرت سیاسی به دست این کسانی‌ نیفتد که در طول تاریخ به شواهد کارنامه ی خودشان همواره فقط بر این سرزمین و این مردم و این فرهنگ ضربه‌های جبران ناپذیر وارد کرده‌اند ؟!

نمیخواهم امروز ارتشی‌ها دیروز را نکوهش کنم ، چرا که میدانم بسیاری از آنان چون همین امروز آنچنان مهر میهن و این مردم را در سینه دارند که روزگارشان از دیدن چنین روزهایی غرق به خون بوده و هست !... 
اما می‌خواهم با یادآوری این حادثهٔ ی شوم به امروز خودمان نهیب بزنم که تا با این واژه ی خود فریب تلاش را از خود دریغ نسازیم و خود را در کنج تاریکی‌ اسیر نگردانیم و از سر وحشت بر خلاف ظاهر که خود را بیطرف مینامیم در دل‌ آرزو نماییم که روزگار بهتر گردد و میهن آزاد شود !... 
به این خاطر اینها را میگویم که درست توی هم میهن که راننده ی تاکسی هستی‌ یا پزشک در ایران یا در یکی‌ از کشورهای خارج ، آموزگار در مدارس و یا رستوران دار و یا دارای هر شغل دیگری که هستی‌! 
آگاه باشی‌ و بدانی که تو خود نیز مهره‌ای برای محکم کردن چرخ عظیم این میهن و این سرزمین هستی‌ و چون در کار نباشی‌ و چون به وظیفه ی خود جامه ی عمل نپوشانی و این جمله را مدام تکرار کنی‌ که : آنقدر دیگران تلاش میکنند که به تلاش اندک ما نیازی نیست !! 
و یا جمله ی زشتر : 
مگر این همه رفتند و مردند توانستند کاری از پیش ببرند که ما بتوانیم؟ 
و یا جمله ی زشتر از آن: هر آنچه قدرت‌های بزرگ بخواهند همان میشود و هر کس در این مملکت خر شود ما خر سوار هستیم !!
 و یا این جمله که به نظر من در این زمان استفاده از آن اصلا مجرمانه است که : ما از سیاست چیزی نمی‌فهمیم ! 
 این جملات درست همان جملاتی هستند که دشمن مایل به شنیدنشان است و تو در حقیقت درست آن کاری را انجام میدهی‌ که دشمن سرزمین تو می‌خواهد ! 
و اگر آن دیگرانی که در تلاش هستند و حتی جان خویش را فدا کردند که تو امروز اینگونه می‌پرسی‌ این همه رفتند و مردند به کجا رسیدند که من برسم ؟ 
درست به همین دلیل بود که تو به وظیفه‌ای که میبایست عمل نکردی و سنگر را خالی‌ گذاشتی‌ !

باز تکرار می‌کنم که این نکوهش نیست ! بلکه یک یادآوری است ... 
یک یادآوری ۳۵ ساله که تا بدانیم و به یاد آوریم که چگونه نسل پیشین ما با در خانه ماندن و به خیابان نیامدن میدان را به دست کسانی‌ سپردند که سرنوشت را به اینجا کشاندند که اکنون شاهد آن هستیم ... ما همیشه مسئول کاری که انجام میدهیم نیستیم ! بلکه مسئول کاری که باید انجام دهیم ولی‌ انجامش نمیدهیم هم هستیم !!

و حال امروز ما اینجاییم ، هنوز زنده هستیم و هنوز در میان خود بسیاری افراد را داریم که شجاعانه فریاد بر میکشند و از سپیده و روشنی میخوانند ! 
پس باید وحشت این شب ۳۵ ساله را از دل خود بیرون سازیم و به خود نشان دهیم که در طرف روشنی ایستاده ایم ... قدم نخست آن است که بی‌ هیچ خشونتی به هوادارن این نظامی که هم میهنان ما را در داخل و خارج میکشد و سرمایه‌های میهن ما را خرج تروریست‌های جهانی‌ می‌کند و ملت را در فقر و گرسنگی با نیرنگ و دروغ نگاه میدارد نشان دهیم که راهمان از آنها جداست و ما موافق این کارشان نیستیم !! 
با تحویل‌شان نگرفتن ... 
با گفتن جملات ساده و 
با نشان دادن مهر خود به دیگران و خنثی بودن با اینان ... 
یا اگر در خارج از کشور هستیم مستقیم تر نظر خود را به ایادی این نظام بگوییم ... 
اگر دارای رستورانی هستیم هوادارن و سفارتی‌ها را به رستوران خود راه ندهیم ... 
و یا به صاحب رستوران نهیب بزنیم که اگر اینها به این رستوران رفت و آمد کنند ما رستوران شما را بایکوت می‌کنیم !!
حرکت‌های مردمی انجام دهیم و رسوایشان کنیم ، 
به همه بگوییم که این شخص در جشن‌های سفارت شرکت می‌کند و برای خوردن چلو قیمه‌های سفارت که با خون نداها و اشکان‌ها طبخ شده دستمال به دست دارد ! 
تا همه‌گان بدانند که با چه کس یا کسانی‌ در ارتباط هستند ... 
آنها را از خود دور سازیم و ایزوله‌شان نماییم !!

از گفتن حقایق دریغ نکنیم و نسبت به اتفاقت درون ایران بی‌ تفاوت نباشیم که این بی‌ تفاوتی درست مرگ ماست !! 
نگوئیم این اتفاقت در همه جای جهان رخ میدهد ! چرا که اگر در دیگر نقاط جهان چنین اتفاقی‌ هم می‌‌افتد در حقیقت از کنترل خارج شده است چرا که دولتمردان و مسئولین آن کشورها به حد تلاش کرده و آخرین نیروی خود را برای رخ ندادن آن اتفاق بکار گرفته اند و حتی بعد از هر حادثه بازنگری میشود که آیا میشد جلوی آن حادثهٔ را گرفت یا نه !؟ و اگر نه از این حادثهٔ چه آموختیم که تا جلوی حوادث مشابه را بگیریم ؟...
 آیا در کشور ما هم چنین میشود ؟... 
پس باید این مهم را بدانیم که اگر فقط ذره‌ای این مسئولین نامسئول به فکر انجام وظایف خود میبودند بی‌ شک هرگز وسعت حادثه تا این جا نمی‌رسید !!
در یک جمله هم میهن ! 
شرافت ما در گرو نوع زندگی‌ ماست ... 
پزشک یا هنرمند یا بازرگان یا هر شغل بالا یا پایینی که داری فقط راهی‌ برای معاش توست ! اما شخصیت حقیقی‌ تو در پس اندیشه و بازگویی آن اندیشه نهفته است ... 
حتما نباید آدمی‌ برای هدفی‌ بمیرد که تا جاودان شود ! ما میتوانیم به خوبی و در ناز و نعمت و با شادی و تندرستی زندگی‌ کنیم و از زندگی‌ خود لذت ببریم ولی‌ در پس افکار زیبای خود جاودانه باشیم چرا که افکار خود را چنان تربیت کرده ایم که برای خود و میهن و هم نوع خود ارزش قائل هستیم و این ارزش را به صاحبش میرسانیم ! 
آن هم با عمل خود و با گفتار خود و راهی‌ که بر آن قدم می‌نهیم !!

به رسم همیشه هر کس در آغاز سال تصمیمی برای سال جدید می‌گیرد ، چه خوب است که این تصمیم ما باشد ... 
از هر آن کس که به دشمنان این سرزمین به هر طریق یاری میرساند دوری نماییم و به وی بفهمانیم که چرا این دوری اتفاق افتاده است ... 
و چون دیدیم که راه خود را تغییر داد با مهر به آغوش بگیریمش و از او یک سرباز روشنی و حقیقت بسازیم !! 
اما پیش از همه باید از خود یک سرباز سپاه روشنی و راستی‌ و مهر به درستی‌ بسازیم !!
هیچ شکی ندارم که در پس این اندیشه 
نوروزی بسیار زیبا و شاد همگام با هم میهنان و هم فرهنگانمان خواهیم داشت  
پس فقط به جای آرزوهای زیبا با اندیشه ای زیبا  قدم‌های زیبا برداریم تا این آرزو به حقیقت بپیوندد و از لباس آرزو خارج گردد!

پیروزی آموختنی ست 
 آن را از نوروز بیاموزیم !...   
با مهر به همگان 
مجید رحیمی ( شاپور فرخزاد ) ۲۷ اسفند ۱۳۹۱- ۱۸ مارچ ۲۰۱۳مونیخ

No comments: