Monday, July 9, 2012

پدر برگرد به خانه که خانه بی‌ تو سرد است .... 
آخر من بی‌ تو چه کنم ؟
پدر را به جوخه ی اعدام میبرند و پسر با تمام توان می‌خواهد ....
با دیدن این تصویر درد تا عمیقترین حفره‌های جانت خانه می‌کند ...
میخواهی‌ فریاد سر دهی‌  اما صدایت هم یاری نمیکند ! 
حقیقتا مفهوم زندگی‌ در یک اجتماع آن هم
 اجتماعی دیندار و معتقد این است ؟ 
دینتان به چیست و اعتقاد تان به کیست ؟ 
من که حیرانم از این همه بی‌ رحمی ..... 
 اما بیشتر حیرانم از آنانی‌ که به دیدن اعدام میروند !!
می‌خواهم از این انسانها بپرسم :
آیا قلبتان و شرافت انسانیتان را هم با خود به میدان اعدام به همراه میبرید؟
 یا در خانه جایش می‌گذارید ؟...... یا آنکه اصلا !!....
کاش سرزمین ما هم مانند سرزمین این بی‌ دینان بود
 که به جای دین به حرمت انسانی‌ ارج مینهند .... کاش !!
مجید رحیمی ۹ جولای ۲۰۱۲ ناکجا آباد

No comments: