Friday, January 17, 2014

گفتار پاسخ گونه‌ای به ابراهیم نبوی!
فراموش کردن یک فاجعه یعنی‌
زمینه سازی برای فاجعه‌ی بعدی!
هنرمند گرامی‌ جناب ابراهیم نبوی، 
در مشق دموکراسی که هر یک از ما در طول این سال‌ها بویژه در خارج از کشور نموده و آموختنی‌هایی‌ را فراگرفته ایم، میدانیم که هر انسانی‌ آزاد در بیان عقاید خود است! 
تاکید می‌کنم که ("میدانیم" که هر انسانی‌ آزاد در بیان عقاید خود است!) اما بین دانستن و فهمیدن دیواری هست بس بلند که هر کس را توان عبور از آن نیست!
                     ***          ***           ***        
با آمدن آقای حسن روحانی و آوردن رنگی دست کم به ظاهر نو! بسیاری از هم میهنان خواستند تا این امید نیم بند را در دل‌ خود بکارند که " انشا‌الله گربه است" و وضعیت رو به بهبود است! اما هم شما و هم من و هم دیگرانی که سالهاست نظاره گر رفتار این نظام در طول بیش از سه دهه هستیم و بیش از آن قربانی آن، نیک‌ میدانیم که نه رنگی‌ تغییر کرده است و نه قرار است که رنگی‌ تغییر نماید! فقط استراتژی زنده ماندن نظام این رنگ را که در انباری خود داشته انتخاب کرده است، و فراموش نکنیم که پیش از این هم همین رنگ را در زمان آقای محمد خاتمی استفاده کرده بود! که البته چون زیر آن ضد زنگ نخورده بود، دولت آقای خاتمی و اصلاحات ایشان شروع به زنگ زدن کرد که این زنگ آن هشت سال گوش فلک را هم کر نمود، چه برسد گوش آن کسانی‌ که شیفته‌ی آن هشت سال بودند و هستند!!

اما پیش آن هشت سال و باز پیشتر از آن دو هشت سال و در تمام طول این سالها یک رنگ هرگز از انواع رنگهای این نظام دور نبوده است و آن هم رنگ سرخ است! رنگ سرخی که در حقیقت خون فرزندان این مرز و بوم بوده است!!
رنگ سرخی که اگر بر آسفالت خیابانها و بر کف سیاهچال‌ها ریخته نمی‌شد شاید اکنون نه شما اینجا بودید و نه من! 
و این حرف به این معناست که شما و من و بسیاری دیگران تا زمانی‌ که نفس میکشند حق ندارند این جنایات را از یاد ببرند و بیش از آن هیچ حقی‌ در سعی‌ در پاک کردن یا کم رنگ نمودن خون این عزیزان ندارند! 
حتی اگر آزادی بیان هم وجود داشته باشد و حتی اگر دموکراسی هم حاکم باشد!
چرا که آزادی بیان این حق را به شما میدهد که از خود بگویید و از خود ببخشید و نه از جیب دیگران!
البته میدانیم که تقریبا هیچ خانواده‌ای در ایران نیست که به طریقی در این نظام فردی از بستگان خود را از دست نداده باشد! من اما نمیدانم که آیا شما هم شخصاً کسی‌ از نزدیکان خود را در این نظام یا همان زمانی‌ که سعی‌ در فراموش کردن آن دارید و می‌خواهید که کسی‌ هم آن زمان یعنی‌ زمان امام بزرگوارتان و آن دهه ی خونین را بیاد نیاورد، از دست داده اید یا نه!

در هر دو حالت خوب هست که توجهی به جملات بعدی این گفتار بنمایید که: دوست گرامی‌! 
اگر هم شما کسی‌ از نزدیکانتان را در این نظام یا در آن دهه از دست ندادید حق گفتن این جمله را ندارید! چرا که این توهین است به خانواده‌های بیشماری که در انتظار کشیده شدن آمران و عاملان این جنایات به دادگاه هستند! که البته بسیاری از آنها هنوز بر اریکه ی قدرت سوارند و در حال انجام همان جنایات! 
و اگر شما یا خانواده‌ی شما هم جزو خانواده‌های قربانی داده هستند! باز حق گفتن چنین سخنی را ندارید چرا که به مادر و پدر یا برادر و خواهر آن فرد از دست رفته اجحاف می‌کنید و برای جا کردن خود در دل‌ جنایتکارانی که امروز هنوز بر قدرت هستند از جیب این عزیزان میبخشید! 
اینجا دیگر نمیتوان آن را آزادی یا دموکراسی یا حتی آزادی بیان نامید! 
و صدای آمریکا هم در این میان همدست شماست که اجازه‌ی پخش این گفتاری را از فرستنده‌ی خود میدهد اما دیگرانی که گفتاری دگر دارند را به گفتگو دعوت نمینماید!!

در مورد فرار ایرانیان از زادگاه خود و آمار %۵ شما که فرمودید فقط این درصد از ملت سیاسی هستند! که نمیدانم از کجا این آمار را آوردید، باید حضورتان عرض کنم که امروز در ایران هیچ کس نیست که سیاسی نیاندیشد! 
حتی آنکه سکوت می‌کند! 
و حتی آنکه نمی‌خواهد از همسایه خبر داشته باشد! 
این %۵ شما حتی در مورد آن بخش هم صحیح نیست که بگویید این مقدار از مردم سیاسی نمیاندیشند!
چه رسد که بگویید این تعداد سیاسی می‌‌اندیشند!
جناب نبوی گرامی‌! 
مطلب را با این جمله به پایان میبرم و قضاوت را به خوانندگان این مقاله و این پاسخ وامیگزارم!
شما با این گفتارتان زمینه را برای بوجود آمدن یک دهه ی هفتاد دیگر و یک جنایت دیگر آماده میسازید!... 
مگر نشینده اید این جمله ی معروف را؟ 
فراموش کردن یک فاجعه یعنی‌ زمینه سازی برای فاجعه‌ی بعدی!... 

این را هم اضافه کنم که شاید روزی بتوان حتی این جنایات را بخشید یا تخفیف در مجازات آمران و عاملان آن داد! اما فراموشی ! هرگز و هرگز!... 
مباد آن روزی که باز خون این جوانان و نسل‌های آینده که هنوز پا به هستی‌ ننهاده اند بر کف آسفالت خیابانها یا سیاهچال‌ها ریخته گردد!  
و کسی‌ چون شما فقط به خاطر اینکه غربت را تاب نمی‌‌آورد این اجازه را حتی یکسویه به جنایتکاران بدهد! 
حتی زبانی و حتی به تعارف یا تقییه یا مصلحت!،،،
هرگز و هرگز!   
مجید رحیمی ۱۷ ژانویه ۲۰۱۴ مونیخ  

No comments: