Sunday, January 27, 2013

                  سخنی چند در باره ی شورای ملی‌ ایران ! 
با احترام به شاهزاده رضا پهلوی و راه مبارزه ی بیش از سه دهه ی ایشان ... امیدوارم به این مهم کمی‌ بیشتر دقت کنند که : 
اگر حتی یکی‌ دوسال هم بیشتر وقت لازم باشد تا این آلترناتیو بوجود آید به مراتب بهتر از آن است که کس یا کسانی‌ در بدنه ی این شورا قرار بگیرند که همانها در بزنگاه باعث به خطا رفتن این شورا شوند !!! 
چرا که دشمن ملت ایران تنها نظام جمهوری اسلامی نیست ! 
دشمن در میان ما و با ماست اما به شکل دوست و مبارز ... که از دشمن راستگو هزار بار خطرناک تر است ... و من شوربختانه وجود چنین کسانی‌ را از هم اکنون در این شورا حس می‌کنم !
------------------------------
این‌روزها میبینیم و می‌شنویم که اپوزیتسیون در حال جمع شدن به گرد خود است تا آلترناتیو نظام کنونی حاکم بر سرزمینمان گردد ، 
چه بهتر از این ؟ چیزی که بیش از سه دهه در انتظارش بودیم و هستیم و برای رسیدنش چه از خود گذشتن‌ها و جانفشانی‌ها که نکردیم ... 
این سخن را از زبان ملت ایران گفتم چراکه این جان فشانیها و از خود گذشتگی‌ها را فقط ملت انجام داد ... 
ملتی که در بند است ... 
ملتی که هم اکنون در زندان‌های مخوف این نظام در حال شکنجه شدن و جان دادن است ... 
ملتی که در کوچه‌ها و خیابانهای ایران در سینه فقط یک آرزو دارد  ... داشتن آزادی و رفاه و سربلندی میهن و هم میهن خود !! 
این آرزوی هر شخصی‌ در جهان است که می‌خواهد کشور و سرزمین خود را در رفاه ببیند و این آرزویی بس زیبا و انسانی‌ و شدنیست ... چنانچه میبین که بسیاری کشورهای جهان به این آرزو رسیده اند و این دیگر برایشان یک حقیقت است و نه آرزو ...
شورای ملی‌ در حال شکوفا شدن است و میبینیم که در این سه روزه تمامی‌ تلویزیون‌های لوس آنجلسی به گرد هم آمده و در حال جمع کردن کمک‌های مالی برای این شورا هستند ... 
و شاهزاده رضا پهلوی هم پشتبان این شوراست .... 
این همان چیزیست که همواره از رضا پهلوی انتظارش میرفت که تا برخیزد و کوشاتر از همیشه به جمع آوری اپوزیتسیون به گرد هم تلاش نماید تا یک آلترناتیو برای این نظام در بیرون از ایران که موقعیت آن بیشتر است بوجود آید ، تا دولتها و کشورهای جهان بدانند که بعد از این با چه کسی‌ باید وارد گفتگو و معامله شوند ...
شورا را میبینم ، منشور آنرا می‌خوانم ، بسیاری قسمت‌های آن را با دل و جان می‌پسندم و آن قسمت‌های دیگرش که کمتر می‌پسندم را هم به صیقل در آینده میسپارم ، می‌خواهم همراه این کشتی‌ باشم و در به مقصد رسیدن یا غرق شدن آن همراه باشم ، اما دلم رضا نمیدهد ... 
نمیتوانم خود را راضی‌ به این کار کنم چرا که از خود میپرسم :
مگر میشود کسانی‌ که همه ی زندگی‌ خود را برای مبارزه گذاشته اند و هر کس به نوعی چه در داخل و چه در خارج از کشور در زمانی‌ که خیلی‌‌ها مایل به لاس زدن با نظام بودند اینها به عنوان مبارز می‌بایست در ته صف قرار داشته باشند و صدایشان خاموش باشد و حالا که مد مبارزه بوجود آمده و بسیاری از همانهایی که با نظام لاس می‌زدند و مبالغ این لاس زدن‌ها را دریافت میکردند امروز در صف اول مبارزه بایستند و
باز مبارزان باید در ته صف قرار بگیرند ؟؟؟؟          
بالاخره یک زمان عدالت هم باید استوار باشد  ، و اگر اکنون که می‌خواهیم پایه‌های این خانه را بنا بگذاریم عدالت برقرار نشود ، پس کی‌ قرار است که این کار انجام شود ؟
مگر در همین خارج از کشور چند نفر یا چند صد نفر بودند که مدام صدایشان را بر ضد این نظام آدمخوار بلند میکردند ؟...  
چرا بعضی‌ از این تلویزیون‌های خارج از کشور که اکنون در صف اول ایستاده اند از آن مبارزان حمایت نکردند و اکنون سنگ مبارزه را چنان به سینه میکوبند که گوئی اینها خود اصلا مقوله ی مبارزه را بوجود آورده اند !!... 
اصلا نگاه کنیم کدامیک از این مبارزان به این شورا دعوت شده اند ؟     میگویند ما دعوت نمی‌کنیم ! اما این حرف راست نیست !... چرا که بسیاری از کسانی‌ که در جلوی دوربین تلویزیون آمدند به صراحت از مجری برای دعوت‌شان به این شورا و این برنامه تشکر کردند !...   
ما می‌خواهیم راست بشنویم ... حتی راست نازیبا ... حتی راست اشتباه ... و حتی راستی‌ که به ضرر ملت است !!!  
ما از دروغ و نیرگ به ستوه آمده ایم ... 
می‌خواهیم اگر هم به آتش وارد میشویم دانسته باشد ... 
می‌خواهیم اگر به خطا هم میرویم دانسته برویم .... 
پس به ما راست بگویید ....
چرا از مبارزان دعوت به عمل نیاوردید ؟    
اصلا معیار شما در انتخاب افراد این شورا چه چیزی هست ؟    
میدانیم که فقط چند صد مبارز اکتیو در خارج از کشور هستند که شناخته شده و پر تلاشند ، چرا از این افراد از طریق نامه یا ایمیل دعوت به همکاری با شورا نشد ؟ 
و اگر این کار انجام گرفته کی‌ و از چه کسانی‌ این دعوت صورت گرفته است ؟
قصد به زیر سؤال بردن آزادی افراد را ندارم و هر کسی‌ را همانگونه که هست میپذیرم اما تا جایی‌ که نخواهد یک شبه‌‌ تغییر مسیر داده و بلافاصله در مسیر جدید هم از پیشکسوتان پیشی‌ گیرد و در جلو صف بایستد !
چرا که میبینیم کسانی‌ را که تا امروز هرگز نام مبارزه یا آلترناتیو جمهوری اسلامی را به زبان نیاورده اند و هرگز آنرا به رسمیت نشناخته اند و حتی بر عکس سعی‌ در خاموش نگه داشتن آنها کرده‌اند!حالا بر تصویر تلویزیون‌ها ظاهر میشوند و سنگ این شورا را بر سینه میکوبند و خود را به عنوان مبارز دو آتیشه و حتی به عنوان پدر مبارزه با جمهوری اسلامی معرفی‌ نمایند؟   
واقعا این اجحاف به مبارزان را چرا باید در این ساختمان در حال ساخت مشاهده نماییم ؟ 
و اینچنین چگونه میتوانیم به آزادی هر ایرانی‌ و حقانیت هر شخص با در نظر گرفتن عمکرد و کارنامه ی وی جا و مقام او را مشخص نماییم ؟ وقتی‌ که میبینیم به قول سعدی نازنین : 
هر عیب که سلطان بپسندد هنر است !
اگر این سخنان امروز از قلم من تراوش میکنند ، منی که خود به عنوان نخستین کس سرود " سبز برانداز " را ساخته و اجرا نموده و یا سرود " بزرگترین هدفم نابودی توست " را به این نظام ننگین جمهوری اسلامی هدیه کردم ، و یا به عنوان کوچکترین فرد در این کاروان مبارزه در طول بیش از بیست و پنج سال گذشته در صحنه‌های مختلف فعال بودم ، نه به این خاطر است که نمیتوانم خود را راضی‌ به حمایت از این شورا بنمایم ، بلکه به این خاطر است که این چیزها را میبینم و نمیخواهم در ساختن ساختمانی که حتی شک به فرو ریختن آن بر سر نسل‌های آینده میرود شریک باشم .
منی که عضویت در چنین شورایی را آرزوی همیشگی‌ خود دانسته ...  امروز با دیده ی شک به این شورا می‌نگرم ... البته داشتن دید شک به هر چیز همیشه بد نیست ، و من هم امیدوارم سخت در اشتباه باشم ، اما دوستانی که مدام به من نهیب میزنند که چرا از این شورا دفاع نمیکنی‌ باید این حرفها را هم بشنوند و کمی‌ به آنها بیندیشند ... 
چرا که شاعر فرمود : 
خشت اول گر نهد معمار کج  
تا به تهران میرود شورا کج !!.... 
باز هم میگویم : امیدوارم این احساس اشتباهی‌ باشد که در دل من خانه کرده است ... چرا که من فقط بخشی از سخنانم را اینجا با صدای بلند اندیشیدم !!
پاینده باد مبارزه ی صادقانه و آزادی بخش ملت ایران برای همه ی اقشار این مردم و نابود باد هر گروه و دسته‌ای که می‌خواهد روند این مبارزه را به ایست قلبی بکشاند!!...    
مجید رحیمی ۲۷ ژانویه ۲۰۱۳ مونیخ   
با هم به سرود بزرگترین هدفم نابودی توست گوش فرا میدهیم 

No comments: