حکومت منحله ی جمهوری البته مقدّس اسلامی حاکم بر میهنمان ایران با رهبری عالیقدر و فیلسوف در امر جنایت و کشتار میرود تا به دست یک مشت ضدّ انقلاب با عدهای بسیار کم از آدمهای منحرف و به خطا رفته که شاید تعدادشان چیزی حدود ۷۰ میلیون باشد ، به قبرستان تاریخ برده و در چالهای دفن گردد ! البته این خاکسپاری با مراسمی با شکوه هم چون خود انقلاب اسلامی که با شکوه تمام به قدرت رسید و همواره در اوج شکوهمندی زیست کرد تا جان دیگران را بگیرد انجام خواهد گرفت ! و این عدهای۷۰ میلیونی بسیار ناچیز در این مراسم با شکوه فریاد خواهند زد:
جمهوری اسلامی یک بار واسه همیشه
میمیره و تا ابد دیگه زنده نمیشه!
... و اینچنین این نظام البته مقدّس در آرامگاه رهبر کبیر خود به خاک سپرده میگردد و آن مکان به عنوان موزه ی جنایات این نظام مورد حمایت الله و امام زمان برای آیندگان به جا خواهد ماند تا دیگر آنها این عسلی را که ما خوردیم نخورند !!! البته این عسل را به ما خوراندند !!.... اما بزرگان قوم هم در این عسل خورانی باشکوه به دشمنان کمکهای شایانی نمودند که دشمن هم بعد از بقدرت رسیدن آن بزرگان را نمودند کوچک و نابود و فراری و آواره و بیچاره و بدبخت و ضدّ انقلاب و الی ماشالا .... اما در این میان این نسل ما بود که سوخت ، بیچاره شد ، و هر روز آرزوی مرگ کرد ! تا آنکه فهمید با مردن کاری از پیش نمیرود !! باید بود و باید تغییر داد و باید جنگید و باید آگاهانه و جانانه جنگید و اگر در این راه کشته شود نیز آزاد و آزاده خواهد بود !! و اینچنین نداها ، سهرابها ، شیرینها و فرزادها پا به میدان گذاشته و به زیباییهای ابدیت پیوستند و شرافت این عده ی ناچیز۷۰ میلیونی را به جهان و آیندگان نشان دادند که ما قوم عبد و عبید و بنده نیستیم !! حال هریک از ما باید از خود بپرسد که آیا او بنده است یا آزاده ؟ و اگر آزاده است چه کاری برای آزادگی خود نموده است ؟
قسمتی از دردهای دل مجید رحیمی با خودش در آینه
No comments:
Post a Comment