Tuesday, May 17, 2011



بحث شیرین فریب دادن و فریب خوردن


در رابطه با صحبتهای سید محمد خاتمی و بازگشت وی به زیر قبای رهبر

و ناله‌های

فریب خوردگان


اصلا نه انتقادی میتوان به سید محمد خاتمی داشت و نه حتی انتقادی به نظام جمهوری اسلامی ! به گمان من هر دوی اینها بسیار هم صادق بوده و روک حرفهایشان را گفته و میگویند ... خاتمی از اولین روز این نظام را بهترین و دمکرات‌ترین نظام در جهان معرفی‌ کرده و افتخارش را بندگی ولایت فقیه دانسته است


نظام جمهوری اسلامی هم که به همین ترتیب هم اهداف خود که رسیدن به حکومت جهانی‌ می‌باشد بیان کرده و هم راه و طریق رسیدن به این هدف که همانا راه شمشیر می‌‌باشد را اعلان نموده

است حالا دیگر من نمیدانم این زار زدن‌ها و ضجه سر دادن‌ها برای چیست ؟


چه کسی‌ به شما دروغ گفته و شما را فریب داده است که شما اینگونه به زمین و زمان نفرین می‌کنید که فریب خورده اید ؟


مگر در بیشتر مواقع این گونه فریب دادن‌ها و فریب خوردنها با کمک شخص فریب خورنده انجام نمیگیرد ؟

شما میخواستید فریب بخورید و فریب خوردید ! و به حرف حضرت مولوی هم توجه نکردید که فرمود : آنچه را چشم دید دل‌ خواست ، و آنچه را دل‌ خواست چشم دید !! دل‌ شما می‌خواست آنچه را که دید ببیند و گوش شما آنچه را که می‌خواست شنید


اما اینکه باز خود شما به ناله و زاری و ضجه افتاده اید و سرنوشت دو طفلان حسین را سرنوشت خود میخوانید دیگر از مرز طنز گذشته و به هجو رسیده است

در حقیقت این شما بودید که ملت را فریب دادید و نه نظام و نه خاتمی !! چرا که شما خود را به ملت به عنوان روشنفکر و مبارز معرفی‌ نموده بودید و ملت هم تا حد زیادی این ادعا را پذیرفته و از سر ناچاری از پی‌ تان روان گردید! اما پیوسته دیده و می‌بیند که همین شمایی‌ که امروز ضجه از دست بی‌ وفایی خاتمی و شقاوت نظام جمهوری اسلامی سر می‌دهید و همین علاقه‌ای که به فریب خوردن و فریب دادن دارید از پی‌ نظام روان گردیده و التماس نمودید تا فریبتان دهد ! تا شما هم ملت را فریب دهید ! آیا شما نمیبایست به عنوان روشنفکر و مبارز دست کم یکبار دست این به قول شما فریبکاران را بخوانید و ملت را از فریب خوردن برحذر دارید ؟


آیا شما به این بازی پر لذت فریب خوردن و فریب دادن عادت نکرده اید ؟


احمد احرار سردبیر کیهان لندن مینویسد: من کارم را با تهیه ی خبر در دادگاه‌ها شروع کردم و ادامه میدهد : در یک دادگاهی سه مرد و یک زن را به جرم خلاف قانون و کارهای خرید و فروش قاچاق دستگیر کرده و به پای میز محاکمه کشانده بودند ، زن که می‌خواست خود را از این مهلکه برهاند و ترّحم قاضی را بدست آورد گفت: آقای قاضی ! بخدا من بی‌ گناه هستم ، این حسن آقا یک سال تمام من را فریب داد و بعد از آن مرا به دست این اصغر آقا سپرد و او هم مرا یک سال فریب داد و بعد از آن مرا به دست این جواد آقا سپرد و ایشون هم مرا یک سال ... قاضی گفت : صبر کن ! صبر کن ! خانم !! در این سه سال شما نتونستید ده دقیقه تومونتون رو بالا بکشید و یک آژان صدا بزنید ؟

عیب نه از خاتمی است و نه از نظام البته مقدس جمهوری اسلامی ! عیب تنها از همین فریب خوردگان ابدی و فریب دهندگان همیشگی‌ است !! اما ملت کجای کار ایستاده است ؟

مجید رحیمی - مونیخ


No comments: