Sunday, July 5, 2009

گفت وگو با مردی که دست احمدی نژاد را بوسيد و به پايش افتاد

دوستی میگفت وقتی‌ این متن را خواندم حالت تهوع به من دست داد!!
تا چنین کسانی‌ در اجتماع ما هستند، توقع دارید احمدی‌نژاد ها قدرت رو ول کنند؟!

-چه شد که يکدفعه به دست و پای احمدی نژاد افتادی؟
دوستش دارم. خيلی شهامت دارد. مرد است. دستش را که بوسيدم گفت نکن پسر زشته، گفتم ما زشت نداريم. گفت جان منی، گفتم تو جان منی، تو عشق منی.
-متن نامه يی که به او دادی چه بود؟
من کاشف معدن هستم. در تهران به دنيا آمده ام و در قم بزرگ شده ام. در اراک يک معدن کشف کردم. ذخيره بزرگی از سنگ گرانيت است.مسوولان محلی وقتی متوجه شدند اين ذخيره بزرگی است با وجود اينکه من گواهی کشف دارم اجازه نمی دهند معدنم را استخراج کنم.
-فکر می کنی احمدی نژاد برايت کاری کند؟
او مرد است. وجود دارد. جرات دارد. او قول داده عدالت را اجرا کند. پس بايد عدالت را از همين جا آغاز کند. به حق امام زمان و امام علی اميدوارم احمدی نژاد به حقش در دنيا برسد. يک زمانی من جوان بودم. خوشگل بودم. ايتاليايي ها را سر معدن می آوردم. اما نگذاشتند کار کنم. الان معدن خوابيده.
-از محافظان نترسيدی به سمت احمدی نژاد رفتی؟
بترسم؟، صاحبم يکدفعه زد توی سرم گفت برو. کسی حق ندارد اين جور مواقع جلوی مرا بگيرد. کاش متن نامه را می ديديد.
-مهندس معدنی؟
نه، ديپلم ردی هستم. ولی چون ۱۸ سال در معدن کار کرده ام اوستای اين کارم.
راستی شما نماز می خوانيد.
-من هم مسلمانم.
يادتان باشد نماز اول وقت فراموش نشود.
حضرت سعدی میفرماید : هر عیب که سلطان بپسندد هنر است!!

No comments: