Friday, June 10, 2011

http://parsdailynews.com/84705.htm


  وای چه میشد اگر این
 الماسها مصنوعی نبودند !؟

همه میدانیم که سخترین شئی جهان را فقط با الماس میتوان تراش داد و برید ! و باز میدانیم که خود الماس سخترین شئی جهان است ! یعنی‌ الماس را فقط با الماس میتوان برید

این مقدمه را در حافظه داشته باشید تا در طول این مطلب باز به آن برگردیم چرا که باید این جمله را به عنوان آغاز مطلب بیاورم که : هر شخصی‌ یا هر نظامی هنگامی که پا به هستی‌ میگذارد مانند عدد یک است که با رفتار و عملکرد خود در طول سالها از سوی مردم صفر‌هایی‌ بر جلوی آن یک قرار داده میشود و آن یک به ده ، صد ، هزار و الی‌ آخر می‌رسد که از اعتبار آن شخص یا آن نظام در میان مردم سخن میگوید ! حال هنگامی که عمل اشتباهی‌ از سوی آن شخص یا آن نظام صورت می‌گیرد ، طبیعی است که از اعتبار آن در میان مردم کاسته میگردد ، اما بعضی‌ مواقع مردم دیگر از آن صفر‌ها چیزی کم نمیکنند و به یکباره آن " یک " را از پشت آن صفرها برمیدارند


سردار سیدی که چه بسا سرها بر دارها کشانده تا به این پست و مقام رسید است با مشتی الماس که خون نداها و ترانه‌ها و هاله‌ها بر آنها نمایان است ، راه افتاده و به درون جبهه ی مخالفان نظام آنهم در خارج از کشور میاید ! الماس‌ها میان این مخالفان پخش میگردد تا خرج مبارزه‌های اتلی و تتلی آنها گردد ... و چنین نیز میشود ... سردار به یک پدیده ، یک ناجی و یک مبارز خستگی‌ ناپذیر تبدیل میگردد و آقایانی که خود به خطا از مردم صفر‌هایی‌ را به وام گرفته بودند به این سردار میبخشند تا او هم رقمی‌ شود و در میان مخالفان اعتباری کسب نماید


سردار سید محمد رضا مدحی که خود باید مدح دیگران نماید، آنچنان مورد ستایش و مدح این و آن شخص سیاسی کار قرار می‌گیرد که خودش هم فراموش می‌کند که نامش مدحی است ! این سردار در حقیقت فرزند یک مهاجر از شهر کوفه است که به ایران آمده‌اند و در طول این ۳۲ سال در نظام ولایی به چنین جایگاهی دست یافته است ، همه میدانیم که برای رسیدن به این پست و مقام تنها در این نظام البته مقدس جمهوری اسلامی یک چیز مهم است ! و آن هم وفاداری شخص به نظام و امام و ولایت فقیه است !


او میاید ، اگرچه با حمایت سازمان امنیت رژیم ، اما یک تنه یک گله از سیاسی کاران ما را فریب داده و هر شب را با یکی‌ از آنان میگذراند و پس از دادن وعده و وعید نوزادی از امید در شکمشان کار میگذارد و میرود !...
جالب اما در این قسمت از ماجرا‌ است که این عزیزان سیاسی کار ، پس از آنکه دانستند فریب خوردند و یا به تمام آنچه که می‌خواستند نرسیدند و طناب سید کوتاهتر از آرزوهای آنان بود ! بر صفحه ی تلویزیونها ظاهر میشوند و میخواهند آن فریب را به آغوش مردم سر دهند و علاوه بر حفظ جایگاه خود این اندیشه را به ذهن دیگران وارد سازند که در حقیقت ما از ضرر بیش از حد جلو گرفتیم و نگذاشتیم که دست نظام بیش از این به مبارزات ملت ایران خدشه وارد سازد !... و اینچنین این فریب خوردگان قصد آن میکنند تا علاوه بر فریب مردم آنها را وامدار خود سازند و این منت بر مردم بگذارند که شما بی‌ ما چه میکردید ؟ پس شکرگزار باشید که ما با شماییم.


این طریق از ماستمالی زاتسیون که سالهای متمادی کاربرد داشت و همان شد که نظامی ننگین بتواند ۳۲ سال بر میهن و ملت ما حکومت کند و با تمام شهرتی که در کار جنایت دارد هنوز توانایی سروسامان دادن به چنین کارهایی را داشته باشد ، از ۲ سال پیشتر اما دیگر آن کاربرد را ندارد چرا که صبح شده است و مردم بیدار شده اند و دست شما را از پشت پرده ی صداقت می‌بینند که در حال پختن آش نیرنگ است


موضوع جالبتر اما اینجاست که بعد از برملا شدن دست سید مدحی و رفتن وی به تهران و مصاحبه با رسانه‌‌های داخلی‌ آنهم چند روز مانده به سالگرد حرکت بزرگ ملت ایران که تمام این کارها هم برای بازداشتن این حرکت صورت گرفته است ، این سیاسی کاران همیشه در صحنه با رویی از نوع احمدی نژادی بر صفحه ی تلویزیونها ظاهر میشوند و میگویند : ما از اول به این سید شک کرده بودیم و الماس‌ها هم تقلبی بودند ! بی‌ آنکه این سوال را پاسخ دهند : اگر شک نکرده بودید و آن الماسها هم تقلبی نبودند چه میشد ؟


خوانندگان عزیز به این مهم توجه کنند که : نظام برای بریدن الماس از الماس استفاده می‌کند ، اما هنگامی که کار تمام میشود و سید با موفقیت به پایگاه خود بازمیگردد ، سیاسی کاران و مثلا الماس‌های اوپوزیسیون خود اعلام مینمایند که الماسهای سیدهم تقلبی بودند ! یعنی‌ نظام توانسته با الماس‌های تقلبی الماس‌های حقیقی‌ را ببرد ؟ یا آنکه هر دو الماس تقلبی بودند و هستند ؟


بگذارید مطلب را با این بیت به پایان ببرم : نقاب از چهره می‌افتد ... چه در بستر چه در میدان


و من با تعجب از خود میپرسم : پاسخ مادران و پدران فرزادها ، کیانوش‌ها و سهرابها و هزاران هزار چون اینان را چگونه خواهید داد ؟ یک بار دیگر به آن الماس‌ها دقت کنید آیا دو قطره از خون ترانه را بر روی آن الماس‌ها نمیبینید ؟
شاید اشتباه کردید و آنها تقلبی نیستند و حقیقی‌ هستند ، و خود شما تقلبی هستید !! نگاهی‌ به آینه این پرسش را به شما پاسخ خواهد داد!


مجید رحیمی ۱۰جون۲۰۱۱- مونیخ

No comments: