بریزد بر سرت دیوارت امشب!!
چه کیفی میکنی ای آیت الله
ز کار دلقک دربارت امشب
چونان قرص روان گردان شود او
به حال مفلس و بیمارت امشب
بخنداند تو را اما بخندد
به ریش و ریشه ات بی آنکه دانی
چرا که بیشتر از او نیای تو
به هنگامی که گردد یارت امشب
شنیدهای ز این جمله که گوید ؟
بگو یار تو کیست ، تا که گویم
که هستی خود ز شخصیت و عیار !
تو را گویم من از عیارت امشب
شنیدهای ز نام سیرجانی ؟
که از ضحاک دارد داستانی
سعیدی را تو کشتی تا نگوید
کسی چون من سخن از مارت امشب
به روی هر دو شانه مار داری
که باید بهر آن دو مغز تازه
ز سهراب و ندا و از ترانه
مهیا گردد از بازارت امشب
و اما خنده بازار تو اکنون
بلرزاند ستون کاخ خون را
که تا با آه مادرهای میهن
بریزد بر سرت دیوارت امشب !!
مجید رحیمی ۱۲ مارچ ۲۰۱۳ مونیخ
No comments:
Post a Comment