جدیدترین سرودهام در باره ی:
معاون وزیر آموزش و پرورش ابراهیم سحرخیز در واکنش به جان باختن ۲۶ دانش آموز که به اجبار به سرمرزهای ایران و محل جنگ برده شده بودند که میبایست تمام مسئولیت آن با این وزارت خانه باشد!..
اما او گفت :
حادثه است ، پیش میآید !
--------------------
سوی مسلخ میکشانید این جوانان را به زور
داده اید بر این جنایت نام راهیان نور !
--------------------
ای سحرخیز ای معاون، ای که حرفت سنگ و شن
بهتر از هر کس تو دانی ، نرخ گفتارت پهن
گشتهای غرق حماقت ، غرق کوری و کری
کودکان سرزمینم را به مسلخ میبری !
نالههای مادران را اینچنین پاسخ دهی ؟
پس تو مسئول حقیری بیش نیستی، ابلهی
در چنین وضعییتی هر آنکه باشد جای تو
مینهد سر بر زمین ، ای حیف گندم حیف جو
البته در این نظام آمده از اهرمن
کس نمیدارد توقع از تو بهتر زین سخن
از چه می نازی به جنگی که حقارت بوده است؟
بعد از آزادی خرمشهر اسارت بوده است
از چه ذهن این جوانان پر نمایی از فریب ؟
راستی را کردهای آخر چرا با خود غریب ؟
من ز نسلی بوده در جنگم که شاهد بوده است
در ره آزادی میهن مجاهد بوده است
فارغ از هر مذهب و هر دین، تنها بهر خاک
سینه ی دشمن در آن دو سال اول داده چاک
ای شمایی که به میهن با نقاب میهنی
جنگ را فرسوده اید ، با رهبر اهریمنی
رهبری که سر کشیده جام زهر کار خود
عاقبت زآن کینه و اندیشه ی بیمار خود
افتخار این عمل را بهر ما روشن کنید
خدمتی والا به این مردم و این میهن کنید
جای آنکه این جوانان را سپاری دست مرگ
برنشان در مدرسهها راستیها را به برگ
اینزمان بشنو که میآید سحر، نسل جوان !
بهر آزادی بخیزد ، با جواز هر زمان
آن زمان این جمله ات را مادری گوید به تو
حادثهای پیش آمد ! از پی رهبر بدو !
مجید رحیمی ۲۱ اکتبر ۲۰۱۲ مونیخ
No comments:
Post a Comment