آن رخ زیبای خود!
باورم هرگز نکردی و ندانستم چرا
تا که اکنون پرده افتاد و شدم پیدای خود
عاشقی در کار ما بود و کنون دانم که تو
عاشق و شیدا بوُدی یارا ولی شیدای خود
هرچه را گفتم شنیدی و نکردی باورش
زانکه خود در من بدیدی و مرا در جای خود
چون به هنگام سخن دیدم که سرگرم خودی
دانم اکنون که بوُدی در جنگ ِ با آوای خود
گر دلت را بر رٔخت سازی نمایان بهتر است
تا که پنهانش کنی پشت ِ رخ زیبای خود
حالیا از بندگی ِ عشق تو گشتم جدا
میروم تا آنکه باشم بعد از این آقای خود!
مجید رحیمی ۹ دسامبر ۲۰۱۳ مونیخ
باورم هرگز نکردی و ندانستم چرا
تا که اکنون پرده افتاد و شدم پیدای خود
عاشقی در کار ما بود و کنون دانم که تو
عاشق و شیدا بوُدی یارا ولی شیدای خود
هرچه را گفتم شنیدی و نکردی باورش
زانکه خود در من بدیدی و مرا در جای خود
چون به هنگام سخن دیدم که سرگرم خودی
دانم اکنون که بوُدی در جنگ ِ با آوای خود
گر دلت را بر رٔخت سازی نمایان بهتر است
تا که پنهانش کنی پشت ِ رخ زیبای خود
حالیا از بندگی ِ عشق تو گشتم جدا
میروم تا آنکه باشم بعد از این آقای خود!
مجید رحیمی ۹ دسامبر ۲۰۱۳ مونیخ
No comments:
Post a Comment