یلدا!
شب یلدا، شب یلدا میعاد عشّاق شده
قلب عاشق واسه معشوق
از دیدنش داغ شده
بلندترین شب زمستونه
عاشق تا صبح ترانه میخونه
شب سیاه و سرد و بارونه
روی ذغال سیاهیش میمونه
وقتی که عاشق با عشقش باشه
ترسی نداره از این شب تار
سردی و وحشت معنی نداره
وقتی که خورشید باشه تو افکار
بلندترین شب زمستونه
عاشق تا صبح ترانه میخونه
شب سیاه و سرد و بارونه
روی ذغال سیاهیش میمونه ....
مجید رحیمی ۱۹۹۴ فرانکفورت
No comments:
Post a Comment