دیدم زمستون نمیره رفتم بهار خریدم
دو تا بنفشه یه بغل یاد نگار خریدم
دیدم قناری ندارن، به یاد اون گذشته
منم چشام رو بستم و یه چند تا سار خریدم
چون عکس یار نداشتم، حتی عکس دیارم
تا دیدم عکس دریا رو، دریاکنار خریدم
رفتم به سوی خونه، وطن توی پلاستیک
تو راه انار ساوه ، دیدم انار خریدم
رنگ انار به من گفت: میهن تو خاک و خونه
حالم گرفت و انگار که زهر مار خریدم
رفتم تو خلوت دل، خیره شدم به سنبل
انگار به جای لاله چوبه ی دار خریدم
همیشه دلخوش بودم به جای اصل بدل هست
میهمن رو دادم و یه کوله بار خریدم
راهی دنیا شدم واسه نجات خونه
تو جنگ با زمستون عکس بهار خریدم
اونجا دارن میمیرن جوونا روی آسفالت
واسه فرار از غم من اینجا تار خریدم
شاعر میگه سواران همه گریزان شدند
از کاچوق و پلاستیک دو تا سوار خریدم
خیال کردم اینجوری رفتم به جنگ دشمن
خیال کردم چه جالب چاره ی کار خریدم !!
مجید رحیمی ۱۰ مارچ ۲۰۰۹ مونیخ
دو تا بنفشه یه بغل یاد نگار خریدم
دیدم قناری ندارن، به یاد اون گذشته
منم چشام رو بستم و یه چند تا سار خریدم
چون عکس یار نداشتم، حتی عکس دیارم
تا دیدم عکس دریا رو، دریاکنار خریدم
رفتم به سوی خونه، وطن توی پلاستیک
تو راه انار ساوه ، دیدم انار خریدم
رنگ انار به من گفت: میهن تو خاک و خونه
حالم گرفت و انگار که زهر مار خریدم
رفتم تو خلوت دل، خیره شدم به سنبل
انگار به جای لاله چوبه ی دار خریدم
همیشه دلخوش بودم به جای اصل بدل هست
میهمن رو دادم و یه کوله بار خریدم
راهی دنیا شدم واسه نجات خونه
تو جنگ با زمستون عکس بهار خریدم
اونجا دارن میمیرن جوونا روی آسفالت
واسه فرار از غم من اینجا تار خریدم
شاعر میگه سواران همه گریزان شدند
از کاچوق و پلاستیک دو تا سوار خریدم
خیال کردم اینجوری رفتم به جنگ دشمن
خیال کردم چه جالب چاره ی کار خریدم !!
مجید رحیمی ۱۰ مارچ ۲۰۰۹ مونیخ
No comments:
Post a Comment