زنگ آخر !!
خسته ز دیدار تو ، لشکر تو هنگ تو
ای که به عالم زند موج فنا رنگ تو
سال دراز آمده ، عمر دو صد بیش تو
خون جوانان چرا میچکد از چنگ تو ؟
فرصت دیدار شد ، بین تو با اهرمن
آیینه لازم بود ، به آخرین زنگ تو
مرید و مؤمن تو را، دور فتاده از دل
دگر کسی نرقصد به شوق آهنگ تو
خیز و به ره پای نه ، رو به شبانگاه خود
نوشته نامت ببین ، چگونه بر سنگ تو !
پیرزن مؤمنی که داده فرزند را
به سینه گوید به تو : ننگ به نیرنگ تو
یار تو گر بودهام ، به روزگار فریب
کنون منم دشمنت ، به جبهه ی جنگ تو !
دشمن انسان تویی ، ای ماردوش دوران
به خون خود بشویم، از این وطن ننگ تو !!..
مجید رحیمی ۱۵ ژانویه ۲۰۱۲ مونیخ
No comments:
Post a Comment