Sunday, September 16, 2012

حسین اوبامای مسلمان یا رئیس جمهوری ناتوان؟


چهار سال پیشتر که این آقای حسین باراک اوباما با شعار ما میتوانیم! وارد صحنه ی مبارزات انتخاباتی شد، من با خود می‌‌اندیشیدم این جوان سیاه پوست که حتی تجربه ی گوانور شدن یک استان کوچک و کم اهمیت کشور آمریکا را هم نداشته چگونه می‌خواهد در برابر هیلاری کلینتون که هم سناتور شناخته شده و هم هشت سالی‌ بانوی اول آمریکا بوده است قد اعلم کند و امید به پیروز شدن هم داشته باشد؟
زمان نشان داد که من سخت در اشتباه بودم، چرا که در این جهان و به ویژه در این کشور آمریکا همه چیز امکان پذیر است!... 
در همان زمانهای نبرد کاندیداهای پست ریاست جمهوری چند جمله از چند شهروند آمریکایی‌ در ذهن من جا خوش کرد که هگهگاهی ذهن مرا به خود مشغول میسازند.
جمله‌ی نخست کمی‌ نژادپرستانه است! اما هنگامی که به درون واژه‌ها میرویم به معنا و مفهوم دیگری هم برمیخوریم که آن شهروند آمریکایی گفت: یک سیاه‌پوست چگونه می‌خواهد وارد خانه سفید گردد؟
و جمله‌ی بعدی این بود که شهروند دیگر این کشور به حال اعتراض گفت: فراموش نکنیم که او نامش حسین و یک رگش مسلمان است!
اوباما با یک پیروزی چشمگیر برنده‌ی این انتخابات معرفی‌ شد و حتی در زمان سوگند ریاست جمهوری گویی که می‌خواهد یک دهان کجی به جهان مسیحیت کرده باشد با تن مخصوص خود نام خود را چنین گفت: من، حسین باراک اوباما سوگند یاد می‌کنم...
اوباما همراه با خانواده‌اش وارد کاخ سفید شد و در نخستین بزنگاه کاری خود که همانا کشور فلک زده‌ی ایران است گاف بزرگی‌ داد و متن خود را نه رو به مردم که رو به نظام جمهوری اسلامی بیان نمود! 
و دست دوستی خود را رو به دشمنی دراز کرد که تجربه در تمام سالها چیز دیگری نشان داده است، و این جوان سیاهپوست می‌بایست کمی‌ هم از تجربیات گذشتگان بیاموزد و آنها را بکار بندد! اما چنین نشد.
بزنگاه دیگر این مستر حسین همانا آمدن مردم ایران به خیابانها بود که تا فریاد خود را به گوش جهان برسانند که ما از دست این نظام به فغان آمده‌ایم و دیگر این نظام را نمی‌خواهیم!
اما این آقای اوباما آمد و گفت: ما خود را به مسائل داخلی‌ کشورها دخالت نمیدهیم!.. 
و درست اینجا بود که صدای ملت ایران رو به ایشان اینگونه شد که: اوباما اوباما! با اونایی یا با ما؟
حرکت عظیم ملت ایران توسط نظام منحله‌ی جمهوری اسلامی بعد از این سخنان چنان در هم شکسته شد و جنایات آنچنان به اوج خود رسیدند که جهان حیرتزده فقط شاهد این کشتار و بگیر به بند و حتی تجاوز به دختر و پسر و پیرزن و پیرمرد بود و خبرگزاریها فقط این اخبار را آن هم در سطحی کوچک به جهان مخابره میکردند و دیگر هیچ!!
این خیزش مردم ایران اما برای بسیاری از کشورهای همسایه و عربی‌ نمونه‌ای گردید برای برخاستن و به آزادی رسیدن، و این قصه از تونس آغاز گردید و به مصر و لیبی‌ و یمن رسید که در هر سه مورد آن همین حسین آقا خود را بر خلاف گفته‌اش در مسائل داخلی‌ این کشورها دخالت داد و گفت: مبارک ماست گو! (مبارک باید برود) این جمله شاید فقط به خاطر این بود که مبارک یک میم از بارک بیشتر داشت! 
و اوباما این میم را دوست نمی‌داشت!
کشورهای عربی‌ منطقه اما با دیدن این وضعیت که این حسین آقا با حمایتش از این روند بر آن دامن زده بود قوت قلبی گرفته و یکی‌ پس از دیگری برخاستند تا قصه به سوریه رسید! و این درست زمانی‌ بود که این آقای پرزیدنت هوای دیگری به سرش زده بود و زیاد مایل به حمایت از مردم سوریه نبود ولی‌ کج دار و مریز به آنان کمکی‌ هرچند ناچیز می‌نمود و بشار اسد هم به نقش جدید خود که همانا قصاب دمشق بود سخت ادامه میداد و جهان ناظر این صحنه‌ها! 
و این ماجرا‌ در سوریه به یک سال و نیم رسید و بیش از بیست هزار نفر در این کشور جان دادند و نظام آنها را تروریست معرفی نمود و کسی‌ نپرسید در کشوری اگر بیست هزار تروریست وجود داشته باشند که آن نظام یک‌شبه به نابودی کشیده میشود!! 
تازه این بیست هزار تروریست فقط بخشی از این میلیونها تروریست بودند! چرا که هنوز و هر روز به تعداد کشته شدگان این تروریستها افزوده میگردد و آقای اوباما فقط ناظر هستند و دیگر هیچ!
و حالا این جنجولک جدید که کسی‌ در آمریکا فیلمی ساخته و برداشت خود را از کتابهایی که در باره‌ی اسلام و شخص رسول الله داشته در آن فیلم به نمایش گذاشته است! و جمهوری اسلامی که خوب به ضعف این پرزیدنت حسین آقا واقف شده جهان اسلام را با آن به آشوب کشانده است و دست در دست طالبان و القاعده و آیت الله پوتین چنان پوستی‌ از ایشان و جهان غرب کند که حضرت اوباما وزیر خارجه‌ی خود را مجبور ساخت تا بدو بدو بیاید و این فیلم تا تقبیح نماید و به غلط کردن بیفتد تا مگر حضرت آیت الله خامنه‌ای که اکنون دست بالا را دارد آن چهار تا و نصفی مسلمان تروریست یا ساندیس خور را از حمله به سفارت خانه‌های این کشور بازدارد! 
و این‌چنین دموکراسی در آمریکا و آزادی بیان در این کشور توسط شخص شخیص حضرت حسین اوباما به زیر باسن خانم کلینتون گذاشته میشود تا شاید مردم آمریکا این کار ایشان را یک پیروزی به حساب بیاورد و برای چهار سال دیگر او را در کاخ سفید بر پست حساس خود که همانا حمایت از مسلمین و تروریست‌ها است دوباره انتخاب نمایند!... 
و من آرزومندم که ایشان در این نبرد انتخاباتی پیروز نگردد و سرنوشت مردم آمریکا و مردم ایران و مردم دیگر کشورها را به دست نظام‌هایی‌ چون جمهوری اسلامی نسپارد و جهان را به سوی وحشت اسلامی سوق ندهد!
مجید رحیمی ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۲ سان فرانسیسکو


No comments: