آب و برق مجانی شد!
ما برای برق مجانی و آب رایگان
پای هر نالایقی را بوسه باران کرده ایم
عشق میهن را خجالت نام دادیم و شبی
دشمن خود را به منت صاحب جان کرده ایم
هرچه را تا آن زمان آئین خود پنداشتیم
از برای مصلحت در سینه پنهان کرده ایم
تا نشیند بر لب دشمن تبسم از خوشی
راه وی را در تسلط بر خود آسان کرده ایم
گرچه او عمامه بر سر داشت ما هم تاج را
بر سرش بنهاده وی را شاه شاهان کرده ایم
تا که مجانی نماید آب و برق خانه را
خانه را یکجا فدای خان خانان کرده ایم
آب مجانی نیامد رفت میهن رایگان
درد میهن را چنان از پایه درمان کرده ایم
خاک عالم بر سر ما زآنکه خاک خانه را
خانه ی این لشکر عمامه داران کرده ایم
بدتر از آن جان این نسل جوان بیگناه
سوی مسلخ برده قربانی ایمان کرده ایم
حالیا گویم سخن با نسل آینده که ما
خاک ایران را فدای خشم قرآن کرده ایم
از شما باید دوباره این وطن گردد به پا
ورنه ما هر آنچه داشتیم که نمایان کرده ایم
درد من از این خطاها نیست ای آیندگان
بلکه خوبی را فدای این پلیدان کرده ایم
ترسم آید روزگاری که شما چون نسل ما
آنچه بنمایید که ما با جمله یاران کرده ایم
پس شما بیدار باشید و نگیرید این سخن
اینکه ما حرمت ز دین در نام ایران کرده ایم
نام ما را برده این دین تا سرای اهرمن
زآنکه کرنش پیش پای این انیران کرده ایم!
مجید رحیمی - شاپور فرخزاد ۲۶ جولای ۲۰۱۲ ناکجا آباد
No comments:
Post a Comment