به مناسبت سالگرد مرگ
بدنامترین سیاستمدار جهان!
آیا سیاست ماکیاولی در خون و روان اندیشهی احزاب و نظام ما جاریست؟!! و اگر آری!روح نیکولاس ماکیاولی تا چه حد در روان احزاب و سیاستمداران ما خانه دارد؟
هدف راه را توجیه میکند!
و درصد تقدس هدف را هم قدرت تعیین میکند!!
این خلاصه شدهی سخن رهبران تقریبا تمام احزاب و نظام کشور ماست!
به جز شادروان شاپور بختیار دیگر در هیچ کسی خلاف این سخن را سراغ ندارم.
احزاب امروز ما که خود را پیشتاز مبارزه با جهل و سیاهی معرفی میکنند، اما دانسته یا ندانسته پای به راهی مینهند که پیشتر یعنی در قرن پانزدهم ماکیاولی در کتاب شاهزادهی خود خطاب به حاکم فلورانس مینویسد:
داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به داشتن این صفات را خوب بلد باشد. حتی از این هم فراتر میروم و میگویم که اگر او حقیقتاً دارای صفات نیک باشد و به آنها عمل کند به ضررش تمام خواهد شد! در حالی که تظاهر به داشتن این گونه صفات نیک برایش سودآور است!!.
مثلاً خیلی خوب است که انسان دلسوز، وفادار، باعاطفه، معتقد به مذهب و درستکار جلوه کند و باطناً هم چنین باشد. اما فکر انسان همیشه باید طوری معقول و مخیر بماند که اگر روزی بکار بردن عکس این صفات لازم شد به راحتی بتواند از خوی انسانی به خوی حیوانی برگردد و بیرحم و بیعاطفه و بیوفا و بیعقیده و نادرست باشد.
نیکولاس برناردو ماکیاولی که هم شاعر بود و نمایشنامه نویس و آهنگساز، شیفته و عاشق میهن خود ایتالیا بود، او در سوم ماه مه ۱۴۶۹ در فلورانس بدنیا آمد و در ۲۱ ژوئن ۱۵۲۷ در همین شهر درگذشت.
کتاب معروف او شاهزاده که دو سال پس از مرگ وی به چاپ رسید را تمامی سران دولتهای جهان، شاهان و سلاطین، رئیس جمهورها و رهبران کشورها و دولتها خوانده و بسیار از توصیه های وی برای راهبرد کار و وظایف خود و نیز برای به اسارت کشیدن مردمان زیردست خود سود جستهاند!
و شاید همین عملکرد این رهبران بود که ماکیاولی را به بد نامترین سیاستمدار همهی دورانها مشهور ساخته است!
با این تفاوت که ماکیاولی تمام این رفتار و اعمال را برای محبوب خود یعنی ایتالیا میکرد و این سران و رهبران فقط برای شخص خود!!
امروز یعنی در طول این سه دههی گذشته در میهن خود میبینیم که "قدرت" چه از سوی دولت و چه از سوی احزاب، چگونه با توصیههای ضد اخلاقی ماکیاولی در میآمیزد و برای رسیدن به قدرت بیشتر اخلاق و روابط عاطفی خانواده را به زیر پا گذاشته و خواهر را بر ضد برادر و مادر را بر ضد فرزند میشوراند، تا ثبات خویش و جایگاه سیاسی خود را در اجتماع محکم سازد!...
این متد که بیشتر به ایجاد ترس و وحشت میانجامد شاید بتواند برای مدتی هرچند کوتاه کارساز باشد! اما برای درازمدت هرگز!!... چرا که انسانهای امروزین با در دست داشتن قدرت ارتباطات میتوانند اخبار را در طول چند ثانیه در اختیار یکدیگر بگذارند و دست سیاه کاران را باز نمایند!!
دروغ و سیاه کاری دیگر قدرت و اثر گذاری قرن گذشته را ندارد!
پس بهتر است احزاب و گروهها و بالاتر از آنها دولتها بیشتر به راست گوئی با مردم روی آورند تا عمرشان بیشتر و استوارتر گردد!!
غیر از آن مراکز قدرتی هستند که فاقد قدرت مردمیاند و مردگانی هستند که فقط خود نمیدانند که عمرشان به پایان رسیده!!
مجید رحیمی ۱۸ جون ۲۰۱۴ مونیخ
No comments:
Post a Comment