درست به همین خاطر که او احساسات غریب انسانها را بیدار میکرد ، واتیکان او را از کلیسا بیرون کرد تا بی هیچ مراسم مذهبی به خاک سپرده گردد ... و این افتخاریست برای هر انسان که به قول مولوی پای بگسلد از هر زنجیر به جز زنجیر عشق ...و او یعنی ادیت پیاف درست این احساس عشق و رها شدن را به انسانها میبخشید ....
این قطعه را به او و همه ی کسانی که عاشق رها شدن از بندهای زمانه از پای روح و روان خویش هستند تقدیم مینمایم....
این قطعه را به او و همه ی کسانی که عاشق رها شدن از بندهای زمانه از پای روح و روان خویش هستند تقدیم مینمایم....
آه کوچههای پاریس!
کوچههای پاریس و صدای ادیت پیاف
مرا به عمق رویا میکشند
آنجایی که این کنجشکک کولی و کوچک
از غم دوران میخواند
صدایی که جهان را به لرزه میکشاند و
ایست قلبی به زمان میدهد
آری کوچه پس کوچههای پاریس
و این صدای خیال انگیز
همراه با آن ملودیهای جاودانی
در روح و روانم خانه دارند
وای چه زیباست این صدا
و این کلام غم انگیز
که درونم را
به یک آشوب لذت بخش دعوت میکنند
یک کولی عاشق
که عشقش انسان بود
بی هیچ مرز یا پاسپورت و دین و مذهبی
*** *** ***
نه پشیمان نبود ،
او از هیچ کار خود پشیمان نبود ،
چراکه عاشق بود و عاشقانه همبستر عشق میگشت
عشقش اما روزی پرید
و در پرواز بود
که پرواز ابدی را آغازید
ادیت اما باز خواند و خواند
و باز هم از عشق خواند
و عاشق کرد جهان را
و همه ی گوشها را
پر کرد از آواز عشق
تا آن روز که بر صحنه در هم شکست
و امروز پاریس بی ادیت
اما همواره با او زنده است !
*** *** ***
واتیکان اما روسیاه
از این همه دوری از ذات عشق
با عینک جهل و سیاه
به جنگ با او رفت
اما شکست خورد
آه کوچههای پاریس
و صدای ادیت پیاف
مرا سخت عاشق میسازد
عاشق دوست داشتن
عاشق عشق و دوستی
بی هیچ مرز و فارغ از هر دین و مذهبی
عشق چه زیباست
هنگامی که از گلوی این کنجشکک کوچک
و این کولی همیشه آواره شنیده میشود
آه کوچههای پاریس
آه ای صدای دلنشین
از دیدن و شنیدنتان عاشق هستم
و به دیدن و شنیدنتان عشق میورزم ....
مجید رحیمی ۲۰ آپریل ۲۰۱۳ مونیخ
No comments:
Post a Comment