چه میکردی تو آنجا لاریجانی ؟
کنار آن جنایتکار سوری
چرا خواهی شوی هم سرنوشتش ؟
گزینی از خدا اینگونه دوری
تو دانی بهتر از ما کو چو رهبر
شده بیمار خود بینی و کوری
نمیبیند دگر کس را بجز خود
ندارد بهر بشنیدن صبوری
هزاران تن ز سوریه بکشته
هزاران دگر در بند زوری
به ناگه آمدی بهر نجاتش
به جادوئی چو دیو از توی قوری
رئیس مجلس ایران گر هستی
کمک خواهی نماییش چجوری ؟
برو بیلی بزن بر باغچه ی خود
و یا بر باغچه ی آن گوربگوری
که ما را اینچنین کرده گرفتار
کشانده سوی این خواری خموری
ولی باشد هیاهوی تو جالب
تو یا بی نمکی یا شور شوری
به آنروزی که ملت بار دیگر
بخیزد خود ببینی همچو موری
کنون خیزش نمودی تا که گردی
رئیس دولت و بالای توری !!
نداری مزه همچون عنتر ما
و یا بر روی سر هاله ی نوری
دگر دستت نمایان گشته، ملت
ببیند دستخالی ، لخت و عوری !!
مجید رحیمی ۲۵ نوامبر ۲۰۱۲ مونیخ
No comments:
Post a Comment