رقص با باد!
یکی بر چوبهی دار است و رقصی
به غایت میکند غمگین و پر شور
یکی در اوج حیرت با تعجب
تماشا میکند این صحنه از دور
یکی دستش کشد بر گردن خود
بخود ناگاه از این حس مردن
که میمیرد نفس در ریههایش
به هنگام کشیدن یا فشردن
بلرزد دست و پایش زآنکه بیند
چگونه جان دهد بر چوبهی دار
یکی از حکم یک دیوانه خویی
بنام قاضی قضات بیمار
نمیپرسد ز خود احکام اینگون
چرا باید شود اجرا و صادر!؟
چرا من شاهدم بر مرگ انسان؟
و در راه نجاتش هیچ قادر!؟
اگر من جای او یک لحظه بودم
چه انتظار داشتم زین جماعت؟
نپرسد از خود اینها را و بیند
برد از باد اعدامی اطاعت!
مجید رحیمی ۲۰ می۲۰۱۵ مونیخ
یکی بر چوبهی دار است و رقصی
به غایت میکند غمگین و پر شور
یکی در اوج حیرت با تعجب
تماشا میکند این صحنه از دور
یکی دستش کشد بر گردن خود
بخود ناگاه از این حس مردن
که میمیرد نفس در ریههایش
به هنگام کشیدن یا فشردن
بلرزد دست و پایش زآنکه بیند
چگونه جان دهد بر چوبهی دار
یکی از حکم یک دیوانه خویی
بنام قاضی قضات بیمار
نمیپرسد ز خود احکام اینگون
چرا باید شود اجرا و صادر!؟
چرا من شاهدم بر مرگ انسان؟
و در راه نجاتش هیچ قادر!؟
اگر من جای او یک لحظه بودم
چه انتظار داشتم زین جماعت؟
نپرسد از خود اینها را و بیند
برد از باد اعدامی اطاعت!
مجید رحیمی ۲۰ می۲۰۱۵ مونیخ
No comments:
Post a Comment