پایان جنگ و آغاز دوستی!
ای که با نام دفاع از خود جنایت میکنی
با زبان بمب از حقت حکایت میکنی
عدّهای دیوانه خو، آنسوی این مرز است و تو
مرز این دیوانگی را تا به غایت میکنی!
میکشی بی آنکه پرسی کیست این قربانیام؟
جنگ من با کیست؟ من خود در کجا میهمانیام؟
کودکستان را چرا سازم چو قبرستان و خود؟
غافل از این جنگ گردم که خود آنرا بانیام؟
آری آری، بانی جنگ است این رفتار تو
تا قیامت میکشاند جنگ را این کار تو
دست خود از ماشه برمیدار تا خود بنگری
دشمنت حتی بگردد با تعجب یار تو!!
مجید رحیمی ۱۳ آگوست ۲۰۱۴ مونیخ
ای که با نام دفاع از خود جنایت میکنی
با زبان بمب از حقت حکایت میکنی
عدّهای دیوانه خو، آنسوی این مرز است و تو
مرز این دیوانگی را تا به غایت میکنی!
میکشی بی آنکه پرسی کیست این قربانیام؟
جنگ من با کیست؟ من خود در کجا میهمانیام؟
کودکستان را چرا سازم چو قبرستان و خود؟
غافل از این جنگ گردم که خود آنرا بانیام؟
آری آری، بانی جنگ است این رفتار تو
تا قیامت میکشاند جنگ را این کار تو
دست خود از ماشه برمیدار تا خود بنگری
دشمنت حتی بگردد با تعجب یار تو!!
مجید رحیمی ۱۳ آگوست ۲۰۱۴ مونیخ
No comments:
Post a Comment