به یاد سرهنگ فون اشتاوفن برگ که در ۲۰ جولای ۱۹۴۴ همان کاری را با هیتلر کرد که باید امروز بعضی از سرداران میهنم با این دیکتاتور خونخوار بنمایند!!...
آیت الله خمینی به هنگام ورودش به ایران یعنی در روز ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ در سخنرانی تاریخی خود گفت: اتوبوس شما مجانی میشود، آب و برق شما مجانی میشود!
ای آقای تیمسار !
ای آقای سرلشکر!
ما شما را به مقام انسانی میرسانیم ....
و سپس به دامان ضدّ و نقیض افتاد و گفت:
ما برای نان و آب انقلاب نکردیم! بلکه برای شرافت انسانی و رسیدن به جایگاه انسان انقلاب کردیم ....
و ناپلئون از کسانی که به او انتقاد میکردند و میگفتند که تو برای زرّ و قدرت میجنگیدی! پرسید: خب شما برای چه میجنگید؟
آنها پاسخ دادند : برای شرافت و برای انسانیت!...
ناپلئون رو به آنان گفت: این که دیگر دعوا ندارد! هر کس برای آنچه که ندارد میجنگد !!
و در مثلا دادگاهی که برای شادروان امیر عباس هویدا ترتیب داده بودند حضّار به قهقهه افتادند هنگامی که او گفت:
زمانی که من به پست نخست وزیری رسیدن کبریت ۲ ریال بود و بعد از ۱۳ سال همچنان ۲ ریال ماند!!
امروز که ۳۳ سال از آن روزگاران میگذرد و قیمتها به هزار برابر رسیده است و حقوقها همچنان در حد زیر خط فقر باقی مانده است و دیگر از طبقه ی متوسط هم خبری نیست،
برای میلیونها ایرانی شاغل داشتن یک وعده چلو مرغ در ماه آرزوییست بس دست نیافتنی ...
در حالی که همین خانواده روزگاری در طبقه ی متوسط بسر میبرد و از زندگی نسبتا مرفّعیی برخوردار بود ... و باز آنکه از آن روزگار تا امروز صدها و صدها میلیارد دلار پول نفت و گاز و از فروش دیگر منابع طبیعی این سرزمین ارز وارد این کشور و خزانه ی دولت شده است!!
و البته کسی هم پاسخگو نیست که چه بلایی بر سر این پولها میآید!
حقیقتا چه بلایی بر سر این پولها آمده و میآید؟
نظامی که پیوسته در حال تکذیب است!!
گمان میکنم بعد از سی و سه سال بلوا گری و ایجاد آشوب کردن توسط این نظام مورد حمایت الله و امام زمان، هستند بسیاری از افراد دست اندر کار همین نظام که دیگر خسته شده اند و میخواهند به آرامش برسند اما راه رسیدن به آرامش را چون هرگز نیاموخته اند نمیدانند چگونه میتوانند به این آرزو دست یابند.
جمهوری اسلامی که خود را نه تنها در منطقه که در جهان تافته ی جدا بافته میانگارد و با تمام قوا میخواهد ثابت نماید که فرستاده و مورد حمایت الله و امام زمان است و هیچ کس در جهان نمیتواند به آن بگوید که بالای چشمت ابرو است، حتی لحظهای بدون اصطراب و تشویش زیست نکرده و هرگز لذت آرامش را نچشیده است!
چرا که ایجاد آشوب و بلوا را به عنوان یکی از ارکان اصلی ماندگاری خود از حتی پیش از به قدرت رسیدن در ذات خود تعبیه کرده است.
امروز اما این خستگی از این همه ایجاد آشوب را میتوان در صحبتها و سخنرانیهای بسیاری از سرکردگان همین نظام دید و شنید!
اما چون هنوز پاشنه ی آشیل این نظام برآمده از سوی الله بر همان آشوب و ایجاد ترس و وحشت میگردد این است که هیچکدام از افراد دست اندر بخود این اجازه را نمیدهد که برخیزد و با صدای بلند فریاد بر آورد و بگوید:
دیگر بس است!
دیگر خسته شدیم ...
دیگر میخواهیم به سوی آرامش و ساختن کشور و رساندن ملت به رفاه و امنیت قدم برداریم!!
روزگاری بود که افراد نظام به صورت علنی به دیگر کشورها اعلان جنگ میکردند و قصد صدور انقلاب خود را داشتند و این مهم از شخص آیت الله خمینی آغاز گشت و تا به احمدی نژاد هم رسید که قصد به دریا ریختن یهودیان را دارد!
اما امروز میبینیم که افراد همین نظام پیوسته در حال تکذیب هستند! و در بسیاری از موارد تروریستی که در جای جای این جهان رخ میدهد و انگشت بسیاری از کشورها به سوی این نظام نشانه میرود، خود را بیگناه میدانند و سخنان و اتهامات آنان را با یک تکذیب بی اساس میخوانند و اینچنین با گفتن انشاالله گربه است برای خود آرامش میخرند!!
در بلغارستان هنگامی که اتوبوس مسافران اسراییلی منفجر میشود و انگشتها به سوی ایران و نظام آن نشانه میرود، سخنگوی آن آقای میهمان پرست که باید ایشان را (چاخان پرست) نامید با عجله همه ی آن اتهامات را تکذیب میکند و از دست نداشتن این نظام در آن جنایت خبر میدهد!
و یا هنگامی که رئیس جمهوری یمن رو به نظام اسلامی ایران فریاد برمیآورد که دست از سر ما بردارید و از تروریستها برای ایجاد آشوب در کشور ما حمایت نکنید!
باز این آقای چاخان پرست ( مهمان پرست سابق ) بدو بدو خود را به اولین تریبون میرساند و فورا تکذیب میکند!!
اصلا از نگاه این آقایان همه چیز تکذیب است .... شاید بهتر باشد اصلا اینها برگههای تکذیبیه به مقدار فراوان چاپ نموده و برای تمام افراد جهان ارسال نمایند و آن هم به تعداد زیاد! تا آنها خود به هنگام هر اتهام و اتفاقی یکی از آن برگهها را خوانده و از بی گناهی این حضرات آگاه شوند....
به یاد سخنان آیت الله خمینی افتادم که میگفت:
تنها به این هم دلخوش نباشید که ما آب و برق شما را مجانی میکنیم،
اتوبوس شما را مجانی میکنیم!
که ما ناموس و شرف شما را هم مجانی میکنیم،
که ما جان و مال و سرزمین و آبروی شما را هم مجانی میکنیم!
به اینها هم دلخوش نباشید که اگر ما باقی بمانیم آینده ی فرزندان شما و تاریخ نیاکان شما را هم مجانی میکنیم ...
ما برای نابودی این سرزمین آمده ایم!!....
و به این میاندیشم که وظیفه ی تک تک ما ایرانیها چیست؟
و به یاد سرهنگ فون اشتاوفن برگ میافتم که در چنین روزی در ۶۸ سال پیشتر همان کاری را کرد که باید امروز بعضی از سرداران و نزدیکان این دیکتاتورها تن به انجامش بدهند!!
و از خود میپرسم : آیا شجاعت و ارق انسانی و ملی این سرداران امروز میهنم از سرهنگ فون اشتاوفن برگ کمتر است؟
مجید رحیمی ۲۰ جولای ۲۰۱۲ سان فرانسیسکو
http://parsdailynews.com/102661.htm
No comments:
Post a Comment