شاید شما هم بارها از خود پرسیده باشید که این تلویزیونهای خارج از کشور و به ویژه لوس آنجلسی چگونه است که این همه ناله میکنند و هر روز برنامههای جمع آوری مالی به راه میاندازند تا مردم به آنها کمک کنند ، اما هر روز هم یکی پس از دیگری مانند قارچ از دل زمین سبز میشوند و افراد شناخته و ناشناخته را به خدمت میگیرند و
اعلم مبارزه با جمهوری اسلامی را هم بر پا میدارند ! ولی هیچکدام در راستای حرف دیگری سخن نمیگوید و نمیخواهد با تلویزیون دیگری همگام و هم راه شود ؟ البته من خود نیز در یکی از این قارچ تی - ویها مدتی برنامه ی خود را داشتم که حتی تا اواسط برنامه ی آخر نیز گمان به این داشتم که این تی وی مخالف جمهوری اسلامی است !! اما درست از روز جدا شدنم از این تی وی که در آخرین برنامه هم اعلام کردم متوجه شدم که بله !!!
حقیقت این است که به جز تعداد محدودی ، تمامی این تلویزیونها مستقیم و غیر مستقیم توسط خود جمهوری اسلامی بر افراشته میشوند تا نقش خطهای موازی را ایفا نمایند تا خط اصلی گم و یا آنقدر کم رنگ شود که کسی به آن توجهی ننماید
صاحبان این تلویزیونها هم شگفت انگیز است که اکثرا یا راننده تریلی یا مکانیک و یا ماشین یا فرش فروش گمنامی هستند که به یک قسمت از فرهنگ ایرانی یا ملی و یا آریایی پیله میکنند و با کارهای حساب شده ولی احمقانه آنقدر به آن فرهنگ و آن نام ضربه میزنند تا ملت از هر چه فرهنگ ایرانی است بیزار شود!! و در حقیقت جمهوری اسلامی میخواهد از این راه غیر مستقیم سخن خود را به باور مردم بنشاند که ملت ایران پیش از اسلام ملتی وحشی و بی فرهنگ و دروغگو بود که با آمدن اسلام به فرهنگ و راستی رسید و اینچنین حقانیت خود را به اثبات برساند.
آیت الله خمینی با ورودش به ایران و برپایی نظام جمهوری اسلامی چنان ضربهای به اسلام و اعتقادات مردم ایران به این دین زد که شاید تا قرنها نتوان آن را ترمیم نمود ، و حالا بازماندگان پایه گذار این جمهوری البته مقدس میخواهند با به فضاحت کشیدن فرهنگ ایرانی پیش از اسلام برای خود و نظام ننگین ولی مقدس خود آبرویی بخرند ، اینها غافل از آنند که آب رفته به جوی باز نخواهد گشت.
شاید اگر آیت الله خمینی به عنوان یک رهبر مذهبی صفت این جمهوری را اسلامی نمیکرد و خود را هم در اداره ی
کشور سهیم نمینمود ، و یا بهتر بگویم خود را خدای این ملت و نسلهای پیشین و پسین نمیساخت ، امروز مردم هنوز و شاید هم بیشتر از سابق به دین اسلام ایمان داشتند و آنرا ارج مینهادند.
و حالا که این دین و شهرت آن در میان ملت ایران اینچنین ضربه خورده است که کرور کرور مردم از آن روی میگردانند و به ادیان دیگر میگروند ، سران نظام ننگین و جنایتکار جمهوری اسلامی از این تجربه ی تاریخ این را آموخته اند که برای نابودی هر چیز کافی است آنرا به مردم تحمیل نمایی و از مردم بخواهی که آنگونه بیندیشند.
در یکی از این قارچ تی ویها مشاهده میکردم که گوینده آنچنان خود را ایرانی پیش از اسلامی یا آریایی مینامید که لباس تن خود که کت و شلوار و کراوات بود را لباس آریایی مینامید !! و همکارش دیگر نتوانست اینجا را سکوت نماید و این توهین به شور را بپذیرد ، پس به سخن آمد و گفت : آریاییها که دیگر کت و شلوار و کراوات به تن نداشتند!!
صادقانه کارگر ساختمان بودن و یا مکانیک یا ماشین وفرش فروش بودن نه تنها عیب نیست که افتخار هم هست ، مانند همه ی کارهای دیگر در جهان که میلیونها انسان به آنها میپردازند و به بشریت خدمت میکنند و به درستی هم مورد ستایش دیگر انسانها قرار میگیرند ، اما زمانی که انسان ناصادقی میخواهد با دروغ و فریب از راه این شغل حساس به شغل دیگری یا کار دیگری دست یازد و آن شغل پیشین را دست مایه قرار دهد ، مردم به کنایه میگویند که بابا جون برو مکانیکیت رو انجام بده و بگذار این کار به دست کاردان آن بیفتد!
شوربختانه کارنامه ی بعضی از این هم میهنان لبریز است از ماجراهای فریب خوردن و فریب دادن ، روزی در کشور ترکیه با یک قاچاقچی آدم رد کن صحبت میکردم و از وی ماجرای چگونه به این کار دست زدننش را پرسیدم ، وی پاسخ داد : از ایران آمده بودم تا به یکی از کشورهای غربی رفته و آنجا تقاضای پناهندگی داده و زندگی خود را آغاز نمایم و از دست این مردان الله رهایی یابم ، اینجا پول مرا قاچاقچی دیگری بالا کشید و من اینجا ماندگار شدم و برای امرار معاش دست به همان کاری زدم که قربانی آن شده بودم.
این کسانی که خود قربانی این نظام هستند و سالها هم هست که در خارج زندگی میکنند ، ناگهان با دیدن برق دلار، برق از همه جایشان میپرد و دانسته یا ندانسته میشوند مامور جمهوری اسلامی یعنی همان نظامی که روزگاری از دستش گریخته و به سرزمین دیگری پناه برده اند .... البته چون پول مشخص برای کار مشخصی پرداخت میگردد ، اینها در برابر دریافت آن پول موظف هستند کاری هم انجام دهند !! یکی آن کارها این است که به جمهوری اسلامی شبانه روز بد و بیراه بگویند و از جنایات آن سخن برانند تا جایی که دیگر گوشی تشنه ی شنیدن خبر این جنایات نباشد !! اما از دگر سو به عنوان چاشنی چماقی هم بر سر این سازمان یا آن شخص که بر ضدّ جمهوری اسلامی در تلاش است بکوبند !! و عجبا که آن چاشنی اثرش از آن بد و بیراه گفتنها به جمهوری اسلامی بسیار بیشتر است و اینچنین شاید جمهوری اسلامی فقط ضربهای ناچیز خورده باشد اما دشمنانش نابود و نیست میشوند.
حال ما مردم عادی چه باید بکنیم و چگونه تی وی مورد علاقه ی خود را خوراک مالی و خبری بدهیم و تا کجا از آنها حمایت نماییم ؟ به گمان من نباید تمام قابلمه ی غذا را روی میز قرار داد تا میهمان آنقدر بخورند که به مرز منفجر شدن برسد ... باید بشقاب ، بشقاب غذا را روی میز قرار دهیم تا میهمان زیادیش نکند ... برای حمایت مالی از یک تی وی باید تا زمانی که آن تی وی در راستای عقاید ملت ایران قدم برمیدارد حمایت نمود و خوراک مالی و خبری به آن داد ... ضمن آنکه بی تفاوت از جابجایی افراد در این تی ویها نگذریم !! از مسئول آن تی وی بخواهیم که پاسخگو باشد .... اگر ضدّ و نقیض در گفتارشان میشنویم فورا گوشی را برداشته و صدای اعتراض خود را بر روی همان آنتن اعلام بنماییم و دست کم این مطلب را به مسئولان آن تی وی بفهمانیم که ما فهمیدیم ... و هنگامی که متوجه شدیم که اینان به خواسته ی بینندگان خود اهمیت نمیدهند فورا حمایت خود را قطع نماییم !!
به مرامنامه ی آنان توجه کنیم و با سخنان و عملکرد روزانهشان مقایسه نماییم!!
هشیاری ما مردم به ویژه ایرانیان ساکن خارج از کشور در حقیقت نقش چشم و گوش مردم داخل را ایفا مینماید .... بخواهیم که نخست خود به وظایف خود عمل نماییم و سپس از دیگران انتظار درست کاری را داشته باشیم چرا که کانت میگوید: ما تنها مسئول کاری که انجام میدهیم نیستیم ! بلکه مسئول کاری که باید انجام دهیم ولی از انجامش سر باز میزنیم نیز هستیم!!
مجید رحیمی سوم سپتامبر ۲۰۱۱ مونیخ
No comments:
Post a Comment