ولی آیا تو میدانی ز مقصد؟
ز تاسوعا و عاشورا پر هستیم یکی ما را برد رو سوی خانه
بگیرد پیش چشمان من و تو
نگارهای ز ستار و ترانه!
بگوید ای که غافل از زمانی
کجا باشد تو را درکی ز تاریخ؟
تو گر آزادگی خواهی بیابی
منه اینگونه پا را بر جوانه!
جوانانی که اکنون در سیه چال
جوانانی که خفته در دل خاک
جوانانی که محتاج رهایی
چه بسیارند، عشّاق بهانه!
تو اما بر سر و رویت بکوبان
که تا غافل شوی از واقعیت
نپرسی هیچ از خود که چرا شد
چنین حال وطن، محتاج دانه!
دهندت قیمهای و اشک گیرند
و تو غافل ز آن هستی که اشکت
بکام دشمن آید قطره قطره
شود سیلی کند خانه روانه!
نگاهی گر کنی بر دور و اطراف
بپرسی کی، کجا دیدم به چشمم؟
چنین دیوانه بازیهای جمعی
مزن بر نرخ فهم خود تو چانه!
عزاداری به جای خود و ایمان
برای ما همه باشد گرامی
ولی آیا تو میدانی ز مقصد؟
که راهی میکنی خود را شبانه؟
مجید رحیمی ۱۳ نوامبر ۲۰۱۳ مونیخ
No comments:
Post a Comment