همراه تو ...
به جنگ غصه ی هموزن آهن
دل از جنس شیشه میبرم من
نیم غافل ز نقش این دو اما
کنار تو ز آهن برترم من
زلالی دلم را دوست دارم
اگرچه زآن همی دیده ترم من
ولی چون نقش تو آید به چشمم
ز شور و شادمانی دفترم من
نهیبم میزند وحشت ز رفتن
نمیداند ز شوقت پرپرم من
بگوید باز گوید وین نداند
نمیدارم دگر گوش و کرم من
چنان آبم نموده نقش چشمت
که دیگر زآنچه بودم دیگرم من
اگرچه اول راهم نگارا !
ولی همراه تو تا آخرم من !!
مجید رحیمی ۲۳ ژانویه ۲۰۱۳ مونیخ
No comments:
Post a Comment