امشب ماه کامل تو آسمون دیده میشه ...
از پنجره ی روبرو به روشنی نورش و به زیبائیش خیره میشم ....
غرق رویا .... میرم به دوران نوجوانی که مینشستم و ساعتها به ماه خیره میشدم و تو رویام میدیدم که چجوری دست تو دست عشقم دارم بطرفش قدم برمیدارم ... اما ناگهان یه تیکه ابر سیاه صورت ماه رو میپوشونه و من دوباره به خودم میام و از خودم میپرسم : کی میخوای از رویا بیرون بیای و پا به شهر واقعیت بذاری ؟
میبینم که اون رویاها فقط رویا بود ...
رویا زیباست ... اما واقعیت لازم !!!
No comments:
Post a Comment