گفته میشود برادرزادهاش سعید پارسا محل اقامت او را لو داد!
-----------------------------------
یاران امروز روز جهانی زن است ! ،،،
به یاد زنان آگاه و شجاعی که دانسته پا به جبهه ی جنگ با خرافات و جهل گذاشته و در این راه جان خویش را نیز فدا کردند !
بر ماست که آنان را بشناسیم و به دیگران بشناسانیم و نور را بر تاریکی پیروز گردانیم ! البته اگر به روشنایی ایمان داریم !!!
مجید رحیمی ۸ مارس ۲۰۱۲ مونیخ
----------------
فرخ رو پارسا که بود و چگونه کشته شد؟
داستان غم انگیز اعدام نخستین وزیر زن ایران به همراه پری بلنده
روز پنجشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳٥٩ روزنامه كیهان نوشت: "ساعت یک ونیم بامداد امروز فرخروپارسا تیرباران شد" . مرده شویها از شستن جسد وی خودداری كردند، زیرا وی به نام مفسدفیالارض اعدام شده بود. زنان خانواده بودند كه پیكر وی را شستند و دیدند كه سه تیر به زیر سینهاش اصابت كرده واز پشت بدنش خارج شده است
وی در اسفند سال ۱۳۰۱در شهر قم به دنیا آمده بود. مادر وی فخرآفاق پارسا از فعالان حقوق زنان و مدیر مجله «جهان زنان» بوده و پدرش فرخدین پارسا کارمند وزارت بازرگانی و مدیر مجلههای«اتاق بازرگانی وصنایع ومعادن ایران» و «عصر جدید» بود. مادرش به دلیل نشرمقالهای با عنوان «لزوم تعلیم وتربیت مساوی برای دختر و پسر» درتبعید به سرمیبرد.
فرخرو پارسا تحصیلات ابتدایی خویش را در تهران سپری و برای ادامه تحصیل دردوره متوسطه به دانشسرای مقدماتی رفت. وی توانست دوره ی متوسطه را باکسب رتبه ی اول به پایان رسانده و به دانشسرای عالی و سپس به دانشگاه تهران راه یافت. وی تحصیلات دانشگاهی خویش را در رشته پزشکی ادامه داد و با گرفتن درجه دکترا از دانشگاه تهران فارغالتحصیل گردد.
فرخرو پارسا درسال ۱۳۲۱با احمد شیرینسخن ازدواج کرد وازهمان سال پس از دریافت مدرک لیسانس از دانشسرای عالی به تدریس در دبیرستانهای تهران پرداخت. او پس ازپایان تحصیلات دانشگاهی تامقطع دکترا، علیرغم اینکه در رشته پزشکی دانشآموخته شده بود، کار پزشکی را رها کرد و ترجیح داد به کارفرهنگی بپردازد؛ بدین ترتیب او دروزارت فرهنگ آن دوران مشغول به کار شد.
وی درسال ۱۳۳۳ به همراه تنی چند از همکارانش «انجمن بانوان فرهنگی» را برای دبیرستانهای دخترانه آن دوران تاسیس نمود و در سال ۱۳۳۵ به عنوان یکی از اعضای هیات رییسه «شورای همکاری جمعیتهای بانوان ایرانی» انتخاب شد.
فرخرو پارسا همچنین نخستین مدیر کل زن در ایران بود. در سال ۱۳۳۹با آغاز به کار دانشگاه ملی ایران (دانشگاه بهشتی کنونی) وی عهدهدار سِمَت مدیرکلی دبیرخانه دانشگاه ملی ایران شد. او در سال ۱۹۶۸ (1347) به عنوان وزیرآموزش وپرورش ایران انتخاب شد.
اواخر بهمن ۱۳۵۸ فرخروپارسا، كه گفته میشود برادرزادهاش سعید پارسا محل اقامت او را لو داد، دستگیر شد. وی با اتهاماتی چون:«حیف ومیل اموال بیت المال وایجاد فساد در وزارت آموزش و پرورش وکمک به نشو ونمای فحشا درآموزش وپرورش و همکاری موثر با ساواک و اخراج فرهنگیان انقلابی ازوزارت فرهنگ ایران و...» در دادگاه انقلاب اسلامی شعبه تهران به ریاست صادق خلخالی محاکمه شد وبه عنوان «مفسد فی الارض» به اعدام محکوم شد. پارسا را به همراه دو تن دیگر سوی جوخه ی اعدام بردند، زنی بنام فاطمه صادقی معروف به پری بلنده، که جرمش فریب دختران جوان و فروختن نوامیس مردم اعلام شده است، و دیگرمردی به نام علی شجاعی، به جرم خرید وپنهان کردن هرویین و تریاک. منصوره پيرنيا واپسين دقايق زندگی او را، که حکومت به گمان خود به تحقير همراه با يک روسپی به اعدام سپرده بود، چنين تصوير می كند: پری بلنده اندامی كشیده وبلند و موزون داشت و یک سروگردن از مامورین اجرای اعدام و میرغضب های خود بلندتر می نمود.
پری چادرنمازی برسرداشت... گونی كهنهای راآوردند و برسر و روی او انداختند. گونی كوتاه بود و بخشی ازساق ومچ پای موزون پری اززیرچادر و گونی بیرون افتاده بود. گونی دیگری را آوردند و به بلندای پاهای او كشیدند و با طناب دور آن را بستند و به سرعت طناب پیچاش كردند و طنابی بر گردن اوانداختند و سر طناب را به درخت بستند و چون گوسفندی كه بردرخت آویزان می كنند تا آن را سلاخی و قربانی كنند، طناب دار را بالا كشیدند...
گونی كهنه و كثیف و چرکآلود دیگری را آوردند و این بارمعلم و پزشک، نخستین زن مدیر كل، نخستین زن وكیل مجلس شورای ملی، نخستین بانوی معاون وزیر و نخستین زن وزیر و مبارز راستین راه آزادی و برابری حقوق زنان را به زور در گونی كردند و برای آن كه دست و پایی نزند، طنابی را بر پاهای او بستند و طناب دیگری را از روی گونی به دور گردن او پیچیدند و او را به درخت اعدام آویزان كردند. طناب داررا كه بالا كشیدند، طناب پاره شد و فرخرو پارسا، در فاصله یک متری به زمین افتاد. حالا دیگر به كلی از حال رفته و بيهوش شده بود. طناب را از سر و رو و بدن او باز كردند و او را به داخل حیاط بردند و دركنار حوض كثیف و آب خزه گرفتهای، مشتی آب بر سر و روی او زدند و دوباره او را به هوش آوردند.
خانم پارسا كه به هوش آمد نفسی به راحتی كشید و تصور میكرد با پاره شدن طناب بيگناهی او نیز به اثبات رسیده و مورد لطف خداوندی قرار گرفته است. كمی آرام گرفته بود و دیگر گریه و زاری و ناله هم نمی كرد. پس ازگذشت نزدیک به پانزده دقیقه، باز او را به محل قتلگاه بردند. كارش به جنگ تن به تن كشیده بود. این بار سیم کلفت و مقاوم بكسل آوردند و به بالای درخت بستند و سپس سیم دار را بر گردن فرخروپارسا انداختند و چند جعبه خالی پپسی را زیر پای او گذاردند و دقایقی دیگر یكی از دژخیمان مرگ لگد محكمی به جعبهها زد و جعبهها را از زیر پای خانم پارسا به گوشهای پرتاب كرد... ساعت یک و نیم صبح روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹ بود. سه تیر خلاص بر پیكربيجان وی شلیک شد. فرخرو پارسا حتی در وصیتنامه ی بس كوتاه خود حقوق زنان را فراموش نكرد و نوشت: «دادگاه میان زنان و مردان تفاوت زیادی می گذارد و امیدوارم آتیه برای زنان بهتر از این باشد». وی خطاب به دادگاه انقلاب اسلامی و دردفاعیهاش بود كه خواند:
یارب نظر تو برنگردد .... برگشتن روزگار سهل است
No comments:
Post a Comment