ماکتت آمد اماما تا که مجانی کند
هرچه را فرصت نکردی خود تو مجانی کنی
رهبر این انقلابی و کلامت حجت است
گرچه کارت را به دانائی و نادانی کنی
چون گذشتی از جهان شد جانشینت مدعی
زنده ی نامردهای ، کارت به پنهانی کنی
چون نمیدانی که آزادی بهایش تا کجاست
ملت آزاده را زنجیر و زندانی کنی!
ملتی را که نخواهد سایه ات را بر سرش
گرچه باشد استوار و جاودان، فانی کنی
غافلی از درد انسان و غم سازندگی
جان بگیری پس ز آدمها و ویرانی کنی
آمدی از بهر ویرانی ایران کهن
آمدی تا آنکه در پیری هوسرانی کنی
کردهای چنگیز را بر خود تو مولای زمان
در جنایت ای که مستی و غزلخوانی کنی!
آمدی ارزان خریدی جایگاهت را ولی
کس گمان کی داشت که ایران را تو قربانی کنی؟
ننگ و نفرین دو عالم همسفر باشد تو را
تا اگر فرصت شود افکار انسانی کنی !!
مجید رحیمی ۲ فوریه ۲۰۱۲ مونیخ
No comments:
Post a Comment