استاد افتخاری!!
یکی را بست بایدش به گاری
که تا مردم بگیرد زو سواری
همانی که به مردم گفت:خاشاک!
که تا رویش ببوسد افتخاری!!!
دو صد زخمه به زخم مردمان زد
ز کاری که نمود آن مرد قاری
از این مردم که او را او نموده
کشانده خود به شهر بی وقاری
کنون ملت به سوگ قهرمانان
ز دیده میکند خونابه جاری
درون سینه دارد خشم پنهان
چه تبریزی چه رشتی، شهسواری
ولی استاد آواز خوش آواز!
چنان معشوقهای سوی نگاری
شتابان میشود تا که به دشمن
دهد صد بوسه با پستی و خاری
ز کهریزک نمیخواهد بداند!
ز شادیها بگو نه سوگواری
نه از ترانه و سهراب و اشکان
بگو از قدرت و از سرسپاری
که دل از آن شکوفایی بگیرد
نه آنکه روز و شب شیون و زاری
دلش خواهد شود همراه آقا
که آموزد فنون بیضه داری!
ز مردم هم نمیخواهد بداند
کزو دشمن در آورده دماری
از این پس او ز تاریکی بخواند
به جای خواندن از امیدواری !!
مجید رحیمی ۲۰۱۰/۱۰/۱۶ مونیخ
No comments:
Post a Comment