Saturday, February 13, 2010


آیا می‌‌توان با رنگ (آهن زنگ زده) را مانند روز اولش ساخت ؟

جمهوری اسلامی پوسیده است و هیچکس در این سخن شکی ندارد ، اما در نجات این نظام از بحرانی که خود بوجود آورده است همه بدیده ی شک مینگرند، نظام جمهوری اسلامی در طول ۳۱ سال گذشته همواره زنجیرهایی به پای خود بسته است که رهایی از آن زنجیرها در هر صورت‌ به نابودی آن می‌‌انجامد

حوادث روزهای تاسوعا و عاشورا که ماموران تا دندان مسلح دولتی بی‌ هیچ پروایی به جان مردم افتاده و (بشهادت فیلمها و عکس‌هایی‌ که بدستمان رسیده) از هیچ جنایتی روگردان نبودند، آخرین فرصتی را که نظام می‌‌توانست از آن سود جوید و به جبران اشتباهات گذشته ی خود اعتراف کرده و در صدد دلجویی از مردم و خانواده‌های قربانیان بر آید از میان برد. مخالفان نظام که از ۳۱ سال پیشتر همواره در جنگ با این رژیم ضد انسانی‌ در تلاش بوده و قربانیان فراوانی نیز در این راه داده اند اینزمان مصمم‌تر از همیشه با سرعتی بیش از پیش به سوی رهایی میروند، اگرچه امروز با ورود کسانی‌ چون میرحسین موسوی و مهدی کروبی و محمد خاتمی که روزگاری جزو سران همین نظام بودند تا حدودی صورت‌ مبارزه تغییر کرد و با بوجود آمدن جنبش سبز دسته‌ها و گروه‌های بیشتری به صفّ مخالفان پیوستند، اما هدف همان است که بود، آزادی برای شهروند ایرانی‌، جدایی دین از سیاست و احترام به مفاد و قوانین حقوق جهانی‌ بشر ...

روز ۲۲ بهمن ۱۳۸۸ را هم پشت سر گذاشتیم و دولت اسلامی با جابجایی افراد خود از تمام شهرها و روستاهای میهن به تهران این معنی‌ را به خود تفهیم کرد که ۵۰ میلیون از مردم ایران با دل و جان پشتیبان اوست !! بی‌ آنکه از خود بپرسد ، چرا از ملتی که روزگاری %۹۹/۹۸ آن به این نظام رای داده بود!! امروز به %۷۱ رسیده و بدتر از آن رئیس سابق مجلس ، رئیس جمهوری سابق و نخست وزیر سابق همین نظام این چنین تا پای جان در برابر آن ایستاده اند و حاضر به عقب نشینی نیستند ؟؟؟

نظام شدیدا ترسیده است، و این ترس نیز به درستی‌ و بجاست، چراکه حقیقت نه آن است که رژیم آنرا بیان می‌کند بلکه واقعیت اینست که مردم تصمیم خود را گرفته اند و می‌‌خواهند این نظام را به زباله دان تاریخ بیندازند و از آن به عنوان تجربه‌ای تلخ ولی‌ پر ارزش در آینده یاد نمایند. چرا که آمدن همین نظام ادامه ی همان راهی است که نیاکان ما نیزخواهانش بودند که در ۱۰۳ سال پیشتر در قیامی شکوهمند باعث عبور از زمان دیکتاتوری شده و مظفرالدین شاه را مجبور به قبول خواسته‌های خود نمودند و اولین مجلس قانون گذاری را در تمام منطقه بنیان نهادند . تغییر رژیم در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ چیزی نبود که الزاماً خواسته ی مردم آن روزگار باشد ! بلکه مردم بیشتربدنبال رفرم و بازسازی بودند و هدفشان آگاه ساختن دولتمردان به وظایف خود (که همانا رعایت آزادی است) بود!! اما اشتباهات پی‌ در پی‌ نظام شاهنشاهی بویژه در آخرین ماه‌های عمر خود باعث شد تا همگان باور نمایند که رژیم خود را به مرگ محکوم کرده است و توانایی پذیرش رفرم را دیگر ندارد!! البته نباید از یاد ببریم که هیچکدام از اشتباهت نظام پیشین حتی بزرگترین آنها به کوچکترین اشتباه این نظام خونخوار هم نمیرسید ! و این مهم را سران خود این نظام مقدس جمهوری جنایت پیشه ی اسلامی نیز اعتراف مینمایند

نظام پیشین را رضا خان ، پدر محمد رضا شاه بنیان گذاشته بود که خود ۲۰ سال به عنوان پادشاه بر آن حکم راند ، در آغاز سلطنت رضاشاه بعضی‌ از شاهزاده‌های قاجار که خواهان بازگشت سلسله ی قاجاریه به قدرت بودند با وی مبارزه مینمودند اما چندی نگذشت که مردم یکپارچه شیفته ی نظام جدید شده و بکلی نظام قاجار را فراموش کردند و حتی یادی هم از آن دوران ننمودند، چراکه نظام جدید و پادشاه تازه را دوست خود می‌‌پنداشتند و میدیدند که هر روز مردم و مملکت به رفاه و آرامش و آسایش نزدیکتر میگردد ، و هنگامی که محمد رضاشاه به سلطنت رسید هیچکس هوس بازگرداندن نظام به دوران قاجار را در سر نمیپروراند، و اگرهم چنین بود آنقدر تعدادشان کم و ناچیز بود که حتی به سخن گفتن در باره اش نمی ارزید!!! بر خلاف آن روزگار امروز که ۳۱ سال از به پیروزی رسیدن انقلاب شکوهمند اسلامی می‌گذرد روزی نیست که فرزندی از پدر و مادر خود نپرسد که چرا این بلا را بر سر ما آوردید!؟ و پاسخی از سر افسوس از والدین خود نگیرد ! هنوز بعد از ۳۱ سال جوانان این مملکت بجرم طرفداری از نظام سلطنتی دستگیر شده و به اعدام محکوم میگردند !! جوانانی که حتی بعد از انقلاب پا به هستی‌ نهاده و هرگز آن دوران را ندیده اند !! و این از عجایب روزگار است

با بروی کار آمدن نظام جدید بزودی بر رهبران و سران آن معلوم شد که برای بقای خود می‌باید بهتر از سران نظام پیشین به این کشور و مردم خدمت نمایند و چون این توانایی را در خود نمیدیدند پای به راه دیگری نهادند و آن چیزی نبود جز نگاه داشتن کشور در فضای تشنج و هرج و مرج و یا به قولی‌ فضای انقلابی، بهمین دلیل نیز خمینی جنگ را نعمت میدانست و بعد از جنگ و حتی بعد از مرگ خمینی نیز سران نظام خود را از این فضا دور نگاه نداشتند چرا که دوری از این فضا یعنی‌ آمدن امنیت و دوران قبول مسئولیت و پاسخ دادن به اعمال سالهای گذشته خود ! بهمین خاطر نیز همواره با کوچکترین اعتراض مردمی با خشونت تمام روبرو گردیدند و به بدترین صورت‌ آنرا خاموش ساخته و گمان بردند که با جارو کردن مشکلات به زیر فرش آنها را از میان میبرند ... تا آنکه حرکت سبز بدنیا آمد .... اینزمان نظام با بحرانی جدی روبرو گردیده و هنگامی که میلیون‌ها انسان معترض را در برابر خود دید دانست که به آخر راه خود رسیده است ! اما نظامی که هیچ پلی‌ را در پشت سر سالم نگذاشته !! به که و بکجا می‌‌تواند پناه ببرد ؟؟؟ نظامی که پیوسته با رنگ روغن تلاش بر پوشاندن این اسکلت زنگزده نموده است و خود بهتر از هر کسی‌ میداند که مرز سیاه کاریها و جنایاتش تا به کجا می‌رسد چگونه میتواند چون نظام پیشین با به خیابان آمدن مردم بپذیرد که این کشور از آن این مردم است و این مردم هستند که به دولتمردان خود مشروعیت میدهند و هر گاه آنها نظامی را نخواستند آن نظام موظف است برود ! چنانچه آیت الله رفسنجانی‌ نیز در چند هفته ی آخری همین مطلب را عنوان نمود... نظام در منجلاب خود اسیر است و اینرا نیز هیچکس بهتر از سران این رژیم نمیداند، پس چاره چیست ؟ آیا باید با خشونت بیشتر به پیش راند و مخالفان را مرعوب نمود ؟ و یا باید بفرمان امام امّت خمینی گوش فرا داد و جنگی که نعمت شناخته شد آغاز نمود، و در آن فضا مخالفان را یا به سکوت و یا به فرار و یا به اعدام و زندان مجبور و محکوم کرد ؟

نظام تمام امیدش را به اسرائیل و پس از آن به آمریکا بسته است تا با یک حمله ی نظامی احمقانه باعث نجاتش گردد ! این حمله ی نظامی باعث میگردد تا بسیاری از مردم برای نجات میهن خویش از چنگ دشمن خارجی‌ در صفّ همین نظام قرار گیرند و عمر جمهوری اسلامی را به ۱۰ یا ۲۰ سال دیگر افزایش دهند و با این حرکت رنگی‌ دیگر بر اسکلت رژیمی که هر روز پوسیده تر میشود بزنند!! اما حتی اگر این مورد هم اتفاق بیفتد ذره ‌ای در مرگ حتمی نظام تاثیر نگذشته است که فقط نقش آسپرین را دارد که چندی بعد دوباره درد آغاز گردد تا جایی‌ که آسپرین هم دیگر میسر واقع نیفتد ! بنفع نظام است که امروز با درد کمتری جان دهد تا فردا با جان کندن از بن کنده شود و در زباله دان تاریخ جای بگیرد ... این تصمیم را به عهده ی خامنه‌ای و سران این رژیم می‌گذاریم !چرا که حتی اگر یک میلیون هم از جوانان موج سبز کشته شوند باز فردا میبینیم که جوانان نسل جدید در خیابان حاضرند ... این نظام باید برود و ملت تصمیم خود را گرفته است

اما به هم میهنانی که هنوز در خواب هستند میگوییم و با صدای بلند اعلام میداریم ! تا فرصت هست صدای قلب و ارق ملی خود را بشنوید و به آغوش میهن و ملت بازگردید

پاینده باد آزادی ، سرفراز باد ایران و مردم شجاع و آزاده ی ایران

مجید رحیمی - مونیخ

No comments: