Saturday, February 28, 2009
Saturday, February 21, 2009
رفراندوم
جان خود را در راه آزادى مردم سرزمينمان ايران فدا كردند
Wednesday, February 18, 2009
!كليپ وطن سلطان قلبها - ايران در بند
با صداى شاپور و ترانه ى مجيد رحيمى
.براى آنانى كه هنوز اميد را در دل ميپرورانند
Monday, February 16, 2009
با چشمانى بسته با قلبى پر طپش
آنجا هياهوست آنجا غوغاست
!مردم آنجايند! مردم ميبينند
!! مردم ميبينند
آنجا كوهى از سنگهاى ريز و درشت است
آنجا عشق محكوم به سنگسار است
آنجا اوج شهوت ... شيطان است
!!و عمق حقارت انسان
عده اى سنگ بدست چشم بفرمان دوخته
!عده اى خونابه در دل ... ملتهب
..!ناگهان پيرزنى فغان كند: فرزند من
مادرت ايكاش ميبود جاى تو
" و سپس بگرفت " سنگى از زمين
... رو به ماموران شب
..!هر كدامتان كه بى گناهتريد
-
...از سخن وا ماند و ديد
كودكش در زير خروارها سنگ
-
گوئى سالهاست
...! خفته در خون بى گناهى ملت خويش
مجيد رحيمى - لندن ٦/٢/١٩٩٩
"اشاره به عمل عيسى مسيح است كه ٢٠٠٠ سال پيش از اين
سنگى را بسوى مردمى خشمگين كه قصد سنگسار زنى را داشتند گرفت
و به آنان گفت:بيگناه ترينتان حق پرتاب نخستين سنگ را دارد
گويى وجدان مردم آن روزگار بيدارتر بوده است!
زيرا مردم به خانه هاشان بازگشتند!!"
Saturday, February 14, 2009
!راز جوانى
ميم - ر- شاپور مونيخ ٢٩/١/٢٠٠٩
Wednesday, February 11, 2009
برای نخستین بار یک زن شناگراقیانوس اطلس را با موفقیت شنا کرد
جنیفر فیگز نخستین زن شناگری که توانسته است طول اقیانوس اطلس از آفریقا تا دریای کارائیب را با شنا طی کند، این هفته در ترینادا برای نخستین بار پس از یک ماه پا روی خشکی گذاشت
فیگز ۵۶ ساله نخستین زنی است در تاریخ که توانسته است اقیانوس اطلس را با شنا بپیماید. این آرزویی بوده است که فیگز از دهه ۱۹۶۰ تا کنون در سر خود می پرورانده است. زمانی که ضمن پرواز در هوایی سهمگین و طوفانی بر فراز اقیانوس اطلس، جنیفر فیگز با خود اندیشید که چنانچه این هواپیما سقوط کند او کوشش خواهد کرد تا به کمک جلیقه نجات با شنا خود را به خشکی برساند
جنیفر فیگز روز ۱۲ ژانویه از جزایر کیپ وردی در سواحل غربی آفریقا حرکت خود را آغاز کرد و در برخی مواقع با وزش بادهای شدید و امواجی با ارتفاع ۹ متر روبرو بوده است
دیوید هیجن، یکی از دوستان جنیفر فیگز که از طریق تلفن ماهواره ای با این شناگر در تماس بوده گفت که فیگز در نظر داشته است که به جزایر باهاما در کارائیب برسد اما شرایط بدی هوا و وزش باد او را به مسافت ۱۶۱۰ کیلومتر از مسیر اصلی خارج ساخت. فیگز روز پنجم فوریه به جای باهاما به ترینیداد رسید
جنیفر فیگز در نظر دارد که این اودیسه را ادامه دهد و از ترینیداد به سوی ویرجین آیلند – یکی دیگر از جزایر کارائیب – شنا کند. جایی که او در اواخر ماه فوریه به آن خواهد رسید. مسافت طی شده توسط فیگز هنگامی اعلام خواهد شد که او به مقصد نهایی خود رسیده باشد
جنیفر فیگز پس از پایان این شنای طولانی به محل سکونت خود در اسپن در ایالت کلورادو باز خواهد گشت جایی که او علیرغم هوای سرد زمستانی و طوفان برف و یخ در یک استخر سرباز کوهستانی به تمرین شنا پرداخت و مکانی که سگ او از نژاد آلاسکایی در انتظار بازگشت او به سر می برد
جنیفر فیگز از طریق تلفن به آسوشیتد پرس گفت: « سگ من نمی داند من کجا رفته ام. زمان آن رسیده است که من به خانه ام و پهلوی سگم هنک برگردم»
فیگز که در طول شنا توسط یک قایق حمایت کننده دنبال می شد می گوید او در طول زمان شنا در آب های یخ زده اقیانوس اطلس اغلب به این سگ و افراد خانواده و دوستان خود فکر می کرده است. او در این سفر قهرمانانه شاهد حضور بالن های عظیم الجثه، چند لاک پشت دریایی و چندین دوجین دولفین بوده است اما
هرگز مجبور به مقابله با یک کوسه ماهی نشده است
جنیفر فیگز به خبرنگاران گفت: « من هرگز حتی برای یک لحظه از چیزی نترسیدم. پیش خودم فکر می کردم من این لحظات را با هیچ چیزی در دنیا عوض نخواهم کرد. دیدم که من همیشه می توانم در یک استخر شنا کنم اما فرصت شنا در اقیانوس اطلس همیشه به دست نخواهد آمد»
سفر شنای رکورد ساز جنیفر فیگز ۱۰ سال پس از آنکه مرد فرانسوی شناگری به نام بنوآ لکامته شنای تکنفره خود را در طول اقیانوس اطلس به مسافت ۶۴۰۰ کیلومتر به پایان رسان انجام شده است. لکامته که به منظور جمع آوری کمک های مالی برای پژوهش در زمینه بیماری سرطان دست به این شنای خطرناک می زد فاصله بین ماساچوست تا فرانسه را در طول ۷۳ روز طی کرد. اما تا امروز هیچ زنی نتوانسته است اقیانوس اطلس را با شنا بپیماید
در طول نزدیک به یک ماه شنا در اقیانوس اطلس، جنیفر فیگز هر روز صبح ساعت ۷ از خواب بیدار شده است. پس از خوردن غذاهای پرکالری چون اسپاگتی و سیب زمینی پخته، به بررسی شرایط هوا پرداخته است. در طول این مدت او نزدیک به ۸ ساعت در روز شنا کرده است و یک روز هم به عللی فقط ۲۱دقیقه شنا کرده است
در طول زمان شنای روزانه ، همراهان او در قایق نجات، بطری های آب ویتامینه و نوشیدنی های حاوی ویتامین پرت می کردند و در هوایی ناجور و امواجی بلند، غواصان قایق نجات شخصا این بطری های نوشیدنی را که فیگز ضمن شنا می نوشید به او می رساندند.
شب ها جنیفر فیگز با خوردن ماهی ، گوشت و بادام کوهی نرم شده بیش از ۸۰۰۰ کالری از دست رفته در طول شنای روز را جبران می کرد
فیگز هنگام شنا لباس مخصوص غواصی که سراسر بدن را می پوشاند به تن و یک کلاه قرمز رنگ شنا به سر داشت. زیر این کلاه یک مدالیون کوچک برای شانس قرار گرفته است. روی این البسه، فیگز یک تی شرت قرمز رنگ می پوشد که او را از خراش های ناشی از آب دریا محافظت می کند و دوستان، نزدیکان و خانواده از جمله پدر او که به تازگی درگذشت روی آن یادگاری هایی به خط خود نوشته اند
در داخل قایق و کنار تخت خوابی کوچک، جنیفر فیگز عکسی از گرترود ادرلی، اولین زنی که کانال انگلیسی را با شنا پیموده است به دیواره چوبی زده است
او در این مورد می گوید: « ما چند مورد مشترک با یکدیگر داریم. ما هردو کلاه قرمز می پوشیم. از نژاد آلمانی هستیم و هر دو با دریا حرف می زنیم و به سختی حاضریم از آب بیرون بیاییم!»
جنیفرفیگز سحرگاه روز دوشنبه در جزیره دورافتاده ای که یک روز محل زندگی جذامیان در جزایر ترینیداد بوده است پا به خشکی گذاشت و پس از استراحتی کوتاه و ورزش دوندگی روی ماشین مخصوص ، دوشنبه شب به آب های اقیانوس بازگشت
در آينده اى نزديك مطلبى از شگفتيهاى زن ايرا نى در طول تاريخ خواهيم داشت !
Tuesday, February 10, 2009
!! سى مين سالگرد انقلاب اسلامى
امروز سى مين سالگرد انقلاب
! پر شكوه اسلامى كشور ماست
مردم در اوج شادى و غرور - خرسند و خوشبخت با قلبى آكنده از عشق
به رهبران و دولتمردان انقلابى شان به خيابانها ميروند تا آرزوى مرگ ديگر دولتمردان كشورهاى جهان را فرياد بزنند
!و من اينجا نشسته ام و دارم در باره ى بزرگى اين انقلاب مينويسم و شرمنده هم هستم
! شرمنده نه براى نوشتن از انقلاب
بل از اينكه ميبايست من هم الان در اين هواى طوفانى به مونيخ ميرفتم وهمگام با هم ميهنانم انقلاب را جشن ميگرفتم و دستاوردهاى آنرا به مردم آزاده جهان گوشزد ميكردم
اما متاسفانه نشد و دورى راه - سردى هوا - نشست يكنفره ى
ديشبم تا سحر و غرق شدنم در اعظمت اين انقلاب ! و بعد هم خواب ماندنم ...تمام برنامه هايم را بهم ريخت
البته اين هم خود نوعى انقلاب است... مخصوصا براى ما ايرانيها كه به در خواب انقلاب كردن مشهور هم هستيم
پس اين غفلت يك جريمه هم دارد زيرا اكنون سالهاست كه من خود را در صورت مرتكب شدن به اشتباه مجازات ميكنم ! و مجازات را هم خود انتخاب ميكنم
اكنون ترانه رفراندم را برايتان تايپ ميكنم و مجازاتش هم در اين است كه ميبايست تمام فارسى نويسيها راحرف به حرف در جاى ديگرى تايپ كرده كپى نموده و در وبلاگ قرار داده و سيس تنظيم نمايم تا در ديد همگان قرار گيرد
البته اينرا هم بگويم كه تا چندى پيش نوشته هايم را به لاتين توسط ميل به ايران يا كانادا ميفرستادم و فارسى شده ىآنرا توسط دوستانم تحويل ميگرفتم
!گاهى بخود ميگويم: با تو دوستى كردن چه سخت و ناهنجار است
چقدر براى ديگران دردسر ساز هستى
..!معلوم است كه حسابى انقلابى شده اى
بريم سراغ ترانه ى رفراندم كه با آهنگى از خودم آنرا اجرا كرده ام
.و بزودى در همين جا قرارش خواهم داد
رفراندم
نه براى ساغر و نه لب خم
نه واسه فراموشى شهر قم
نه واسه بى بندوبارى و هوس
نه واسه اينكه بشن ارزشا گم
بلكه تنها واسه آزادى و عشق
جوونا داد مى زنن رفراندم
همه فرياد مى زنن رفراندم
رفراندم-- رفراندم
جوونا ميخوان كه آزادى باشه
توي زندگياشون شادى باشه
دولت و مجلسيا بفكرشون
تو سر هاشون فكر آبادى باشه
جوونا دوست ندارن جنگ و نبرد
همه بيزار از نبرد گرم و سرد
جوونا عاشق دوستداشتن و عشق
همه بيزار از خدا گشتن فرد
جوونا داد مى زنن رفراندم
همه فرياد مى زنن رفراندم
رفراندم --رفراندم
آخه اين مصيبت ها واسه چيه
ما چرا نبايد آزادى بخواييم
چرا بايد بگيريم ازدنيا رو
نبايد لطف خدادى بخواييم
راستش رو بخوايدحقيقت اينه
كه عيب نه از ما بلكه از فكر شماس
اون خدايى كه نشسته اون بالا
خالق محبتى بى انتهاس
حالا كى ميخواد بشه بنده ى شب
برسه بپابوسى ميرغضب
روزگار مردم رو زار بكنه
بشونه آه تنفر روى لب
جوونا داد مى زنن رفراندم
همه فرياد مى زنن رفراندم
رفراندم-- رفراندم
مجيد رحيمى - مونيخ
٢٢ بهمن ١٣٨٧-- ١٠ فوريه ٢٠٠٩
حالا وبلاگم بجرم راه اندازى انقلابهاى رنگى نارنجى و زرد و يشمى و
اگر فيلتر نشود قول ميدهم در راهپيمايى بعدى در مونيخ شركت كنم
Monday, February 9, 2009
غريق
يه آدم بود يه قايق يه جزيره
يه دريا بود كه آبش قد قطره
و يا مثل دوتا اشك روى گونه
و شايد هم مثل يه گوله ى برف
خلاصه هر چى بود فاصله انداخت
يه طوفان بلند بود روى دريا
كه مى زد موج ها رو به جزيره
مثل موى تو و نفس هاى من
به اون لحظه كه رو سينه ام سرت بود
كه مثل دم اسب مى باره هر شب
گرفته قلبم رو به زير ضربه
مثل موهاى بافته ات روز اول
يه فردا كه يه آدم توش نشسته
نه غمگينه نه شاده ! بى خياله
مثل چوبى كه روزى ميشه قايق
به درياى پر از تلاطم تو
كه مثل من بگه دريا رو نشناخت
مجيد رحيمى - مونيخ ٦ نومبر ١٩٩٩
يكى مياد دوباره
از دل تاريكى ها
مى ره به جنگ ظلمت
اون دشمن بدى ها
يكى يه روز مى آد تا
زنجيرها رو وا كنه
براى مردم ما
امشب رو فردا كنه
مى آد كه تا برداره
ستاره رو از رو خاك
تو آسمون بزاره
از روى خاك و خاشاك
يكى كه از تو دلش
نفرتا رو زدوده
حالا ديگه فهميده
كى بوده و چى بوده
يكى مياد كه خورشيد
براى اون بتابه
ديگه واسه هميشه
شب سياه بخوابه
بهار نو بياره
آخه از اين خاكه و
عاشقه اين دياره
براى اينكه بياد
بايد تو بر پا بشى
حتى با دست خالى
دشمن غمها بشى
مجيد رحيمى - مونيخ
بهار ٢٠٠٤
Saturday, February 7, 2009
خمینی به هیچکس اعتماد نداشت
'گفتگوی زیر از سایت آلمانی دویچه وله ترجمه شده است.
سی سال پیش "پرواز انقلاب" آیتالله خمینی را از پاریس به تهران آورد. در کنار عدهای از نزدیکان "رهبر انقلاب" چند روزنامهنگار خارجی حضور داشتند و پتر شوللاتور یکی از آنها بود.
- روز اول فوریه ۱۹۷۹ آیت الله خمینی به تهران برگشت. انقلاب اسلامی در آستانهی پیروزی بود. چطور توانستید با هواپیمای فرانسوی به همراه خمینی به تهران بروید؟
شوللاتور: پرواز به تهران نقطه اوج تدارکات انقلابی من بود. در جریان انقلاب در ایران برای تلویزیونهای آلمان چند برنامه تولید کرده بودم. در پاریس فیلمها را به خمینی نشان دادم. با خیلی از انقلابیون ایرانی هم گفتگو کرده بودم. با خمینی از طریق صادق طباطبایی تماس گرفتم، او با خمینی خویشاوند بود و فیلمهای مرا پسندیده بود.
- پس میشود گفت که خمینی به شما اعتماد پیدا کرد؟
شوللاتور: نمی توان گفت اعتماد؛ چون در واقع خمینی به هیچکس اعتماد نداشت، حتی به ایرانیها، چه رسد به من که خارجی بودم. اما میتوانم بگویم که از میان غربیها هیچکس نتوانست به اندازه من به او نزدیک شود.
خمینی را چطور دیدید؟
شوللاتور: خیلی سختگیر بود و مثل مرتاضها زندگی میکرد. تبعیدگاه او در فرانسه زیارتگاه ایرانیان شده بود. خیلی از ایرانیان تبعیدی در آلمان و فرانسه علیه شاه بودند. ناگهان یک موج انقلابی همه آنها را گرفت. مردان جوان دیگر ریش خود را نمیتراشیدند و زنان جوانی که تا دو روز قبل از آن با شلوار تنگ و موهای افشان ول میگشتند، ناگهان روسری و چادر به سر کردند.
آیا در پرواز به تهران با خمینی صحبت کردید؟
شوللاتور: این یک پرواز عادی نبود و همه هیجانزده بودند. یک یگان ویژه ارتش فرانسه ما را همراهی میکرد، چون معلوم نبود چه سرنوشتی پیدا میکنیم. حتی معلوم نبود که بتوانیم در تهران فرود بیاییم. این خطر هم وجود داشت که نیروی هوایی ایران به هواپیما شلیک کند، چون برخی از واحدهای ارتش هنوز به شاه وفادار بودند.
این پرواز چه تأثیری بر شما گذاشت؟ خمینی را چگونه دیدید؟
شوللاتور: خمینی آدمی بسیار جدی بود و من حتی لبخندی روی صورت او ندیدم. اما آن روز قیافهای واقعا آرام داشت و تا حدی شاد بود. طباطبایی به من گفت که وقتی امام نماز میخواند ما میتوانیم از او فیلم بگیریم. بعد چیز عجیبی اتفاق افتاد. امام پاکت زردرنگ بزرگی به طباطبایی داد، و او آن را به من داد و گفت: "اگر در تهران دستگیر یا کشته شدیم، لطفا این پاکت را پیش خودتان قایم کنید. و اگر همه چیز به خیر گذشت، آن را در تهران به من برگردانید." به تهران که رسیدیم دو میلیون نفر به استقبال خمینی آمده بودند. من هم پاکت را به طباطبایی برگرداندم. هشت ماه بعد فهیمدم که در آن پاکت متن قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بود.
یعنی خمینی واقعا فکر میکرد که ممکن است دستگیر شود؟
شوللاتور: بله، و فکر میکرد که من به عنوان یک روزنامهنگار خارجی از معرکه جان سالم به در میبرم. او نمیخواست که متن قانون اساسی از بین برود.
!
به اين وب لاگ خوش آمديد.
مجيد رحيمى (شاپور) هستم.
( امیدوارم -۲۰۰۰) و
( اولين شاخه گل - ۲۰۰۸) را با كمك هنرمندان بنام کشورمان در دسترس همگان قرار دادم.
و اكنون نيز در حال اتمام آلبومِ (سلاوی = زندگى) مى باشم که کلیپ حاضر يكى از كارهاى اين آلبوم است.
در كنار اين كارها ... نویسندگی را بسيار دوست ميدارم و با بسيارى از روزنامه ها و مجلاتِ چاپ خارج از كشور نيز همكارى داشته و دارم.
روزنامه هایی چون:
روياى من:
هیچیک از ما نمیتواند ادعا كند كه ایرانی تر از ديگريست !
ما همگى ميدانيم كه پایه فردا امروز گذشته میشود .
فردایی كه قانون، دين و ايمان ساکنان اين سرزمين خواهد شد، زيرا حامی تك تکمان نيز همان قانون خواهد بود.
بايد جهان بینی مان را از محدوده حوض به اقیانوس برسانبم....من شكى ندارم كه آنروز خيلى زودتر از آن چه در باور ما هست خواهد رسيد !...
١- يادآورى و نويسه منبع اين آثار در كنار اثر براى چاپ و
با مهر به همگان:
مجيد رحيمى (شاپور) مونيخ ۱۶ بهمن ۱۳۸۷ ۵ فوریه ۲۰۰۹
Friday, February 6, 2009
"گلزار خاوران
پذيرش قطعنامه ی 598 سازمان ملل و اجبار به نوشيدن آن جام زهر معروف، توسط رهبر انقلاب،نظام جمهوری اسلامی كه در زندانهای خود هزاران جوان دليرومخالف خود را به بند كشيده بود، به امرآيت الله خمينی دست به كشتاری عظيم زد كه امروز از آن به عنوان نسل كشی وجنايت عليه بشريت نام برده ميشود
پيكر اين قربانيان،در خفا و درنيمه های شب،به گودال هايی دراطراف شهر تهران حمل، و دفن گرديدند. يكی از اين گودالها كه به صورت اتفاقی كشف گرديده است ، در"گلزار خاوران " قرار دارد كه در طول اين سالها بازماندگان اين قربانيان با گذاشتن گلی بر گور اين عزيزان مرهمی بر سينه ی خود می گذاشتند امروزخاوران را نابود ساختند، تا آثار جرم از ميان برود...! اما با سينه های
جرمت صداقت ای دلير
حاشا ! كه تنها مانده ای
جانت گرفتند و تو در
روح زمان،جا ما نده ای
گور تو پنهان شد كه ما
شايد فراموشت كنيم..!
بنگر چگونه در سخن،
هُرم نفس ها ما نده ای
صد تير بر جان و سرت
آن پاره پاره پيكرت
در چاله ای پوشانده شد
اما كه پيدا مانده ای
تاثير جام زهر او
فرمان آن ديوانه خو
پايان غوغا كی شود؟
پژواك غوغا مانده ای
در گور سرد خا وران
چشم به عالم بسته ای
ای خا ر چشم حاكمان
حقا كه بينا مانده ای
بر ضد قانون بشر
عمری به يغما رفته ای
نامت نميدانم ولی،
جانا چه خوانا مانده ای
داغی! كه بنشسته به د ل
كابوس خواب ظلمتی
جانت گرفتند و كنون
پاينده، پويا مانده ای
اين بودنت گويد به شب :
" ای دشمن اين سرزمين
تا مهر ايران در دل ا ست
در كار خود وا مانده ای"
lll
مجيد رحيمى - مونيخ ٣٠دى٨٧ - ١٩ ژانويه ٢٠٠٩