جنایت پادشاه دورهی ماست!!
به دادخواهی فرخندههای تاریخ از
خالق موجودی به نام انسان!!
به جانم درد بنشسته خدایابه دادخواهی فرخندههای تاریخ از
خالق موجودی به نام انسان!!
ز موجودی که هستی خالق آن
ز خبطی که تو کردی از وجودش
سپس دادی به او عنوان انسان!
رها کردی تو او را در جهانت
که هر آنچه دلش خواهد نماید
به جای هر کسی خواهد نشیند
به هر شکلی که میخواهد درآید
تماشا میکنی تنها تو او را
نداری واکنش بر کار زشتش
به جز آنکه فرستادی پیامی
که آماده شده جای بهشتش
تو گوئی خادم خلق خود استی
ندارد فرق بهرت دوغ و دوشاب
چنانی بی تفاوت که اگر آب
جهان را هم برد، برده تو را خواب
سؤال من فقط از تو همین است
که سود از خلق این آدم چه بودت؟
ندارد تازگی این پرسش اما
نباشد پاسخش گوئی به سودت!
نمیخواهم خدایی چون تو هرگز
که خلقش از سر بیچارگیهاست
نمیخواهد ببیند در جهانش
جنایت پادشاه دورهی ماست
تو میدانی که فهم بندگانت
ندارد تاب درک نامههایت
چرا پیغام فرستی پشت در پشت؟
که تا گوئی منم تنها خدایت؟
به احوالت دلم میسوزد اکنون
که تو درماندهتر از آدم استی
به تو باید خورد بر این سخنها
اگر خالق تویی، یا آنکه هستی!!
مجید رحیمی ۲۵ مارچ ۲۰۱۵ مونیخ
No comments:
Post a Comment