تاکتیک پوتینی یا فریبی دوباره؟
حتما در خبرها شنیدهاید که حضرت پوتین که گوئی تازه از خواب اصحاف کهف بیدار شده، با هفت نکتهی "وحشتناک انسانی و قانونی خود" بخوانید (حق مسلّم ماست) تقاضای گفتگو و آتشبس میان دولت مرکزی اوکراین و جدایی طلبان مورد حمایت خود را نموده است! البته عنوان این هفت نکته شاید خود به هفتاد نکتهی دیگر متصل باشند که ما اینجا چند نکته را یاد آوری مینمائیم.
نخست آنکه رئیس جمهوری آمریکا حضرت اوباما تا مرز کشور روسیه رفته تا به کشورهای جدا شدهی دیروزی از همین روسیه که امروز جزو سازمان آتلانتیک شمالی یا ناتو هستند، بگوید که ما در هر صورت از تمامیت ارضی شما حمایت میکنیم! که خود این سفر و این جملات پیامی هستند بسیار روشن به شخص آقای پوتین و نوچههایش! چرا که گویا در این کشورهای جدا شده از اتحاد جماهیر شوروی درصدی هم روس زبان زندگی میکنند که آقای پوتین آنها را بهانه قرار میدهد تا تمام کشور را تصاحب نماید!
ایشان اما به این سؤال پاسخ نمیدهد که اگر عدهای چچنی یا ترکمن یا هر قوم یا ملیّت دیگری که در روسیه زندگی میکنند بخواهند روزی قسمتی از این کشور را به همین دلیلی که شما امروز مورد استناد قرار میدهید جدا سازند، عکسالعمل شما چه خواهد بود؟
قسمت دوم اما فشار تحریمها یا به قول همتای سابقاش در ایران این "کاغذ پارهها" گویا حسابی تا همین چند هفته کار خود را کرده است، و امروز هم شنیدیم که فرانسه از تحویل ناو جنگی خریداری شده به روسیه سر باز زده است!
اما مهمترین قسمت این ماجرا این است که امروز دیگر ایدئولژی در کار نیست و پوتین با هر قدر محبوبیت درست یا کاذب بالاخره باید جای خود را به شخص دیگری بسپارد، ضمن آنکه ما در طول تاریخ شاهد همین ماجرا بودهایم که حضرت هیتلر در آلمان یکی دو پله هم از شخص خدا بالاتر نشسته و محبوبتر به نظر میرسید!... اما همین مردمی که در شش سال نخست حکومت او به اوج رفاه و امنیت رسیده بودند در شش سال دوم به چنان روزی افتادند که هزار بار در دل به هیتلر و نظام و اهدافش لعنت میفرستادند.
روسیه و مردم آن بعد از اتمام جنگ سرد به طرف رفاه یا رفاه نسبی قدم برداشتند، که البته چون تمامی به قدرت رسیدگان یک اجتماع بیمار نیمه مرفه ساخته شده است که بسیاری حتی به نان روزانهی خود محتاجند و عدهای نمیدانند پولهای خود را کجا پنهان سازند!
اما در این میان طبقهی متوسطی بوجود آمده است که دوران کمونیستی بیست چهار سال پیشتر را دیده و امروز را هم میبیند! اما او ماریست زخم خورده که با کوچکترین نشانههایی از بازگشت به دوران پیشین لرزه بر اندامش افتاده و چه بسا سر به طغیان بزند!
پوتین البته هنوز در داخل روسیه از درصد محبوبیت بالائی برخوردار است، اما این محبوبیت میتواند حتی یک شبه آنچنان تغییر نماید و جای خود را به بیزاری ملی بدهد که خود شخص حضرت پوتین هم باورش نشود!
پس او دست آویز این هفت نکته شده است، چرا که چندی پیشتر نیروهای نظامی خود را وارد اوکراین کرده و توازن قدرت در اوکراین را دگرگون ساخته است و حالا که نیروهای جدایی طلب دست بالا را دارند، آقای پوتین پیروزمندانه وارد صحنه میشود و از هفت نکتهی خود سخن میگوید!
البته پر واضح است که غرب و بویژه اروپاییها دیگر به سادگی فریب این مار حنای بی رنگ فروش را نمیخورند، پوتین در با موقیعتی قرار گرفته است که اگر ادامه دهد طوری که کار به جنگ بکشد! یعنی تیر خلاص را به مغز خود شلیک کرده است و اگر وا دهد تا حد زیادی رنگ آن اقتدار و آن نقاب به خیال خود "ابهت دار خود" را از دست میدهد! شما بگویید این بدبخت چه بکند؟
در هفتههای آینده مشخص میشود که پوتین آدم شده است یا همان پوتین مانده است!!
به نظر من اما این آقای پرزیدنت آدم کوچک و حقیریست که بر پستی مهم تکیه داده شده است!!
مجید رحیمی ۳ سپتامبر ۲۰۱۴ مونیخ
حتما در خبرها شنیدهاید که حضرت پوتین که گوئی تازه از خواب اصحاف کهف بیدار شده، با هفت نکتهی "وحشتناک انسانی و قانونی خود" بخوانید (حق مسلّم ماست) تقاضای گفتگو و آتشبس میان دولت مرکزی اوکراین و جدایی طلبان مورد حمایت خود را نموده است! البته عنوان این هفت نکته شاید خود به هفتاد نکتهی دیگر متصل باشند که ما اینجا چند نکته را یاد آوری مینمائیم.
نخست آنکه رئیس جمهوری آمریکا حضرت اوباما تا مرز کشور روسیه رفته تا به کشورهای جدا شدهی دیروزی از همین روسیه که امروز جزو سازمان آتلانتیک شمالی یا ناتو هستند، بگوید که ما در هر صورت از تمامیت ارضی شما حمایت میکنیم! که خود این سفر و این جملات پیامی هستند بسیار روشن به شخص آقای پوتین و نوچههایش! چرا که گویا در این کشورهای جدا شده از اتحاد جماهیر شوروی درصدی هم روس زبان زندگی میکنند که آقای پوتین آنها را بهانه قرار میدهد تا تمام کشور را تصاحب نماید!
ایشان اما به این سؤال پاسخ نمیدهد که اگر عدهای چچنی یا ترکمن یا هر قوم یا ملیّت دیگری که در روسیه زندگی میکنند بخواهند روزی قسمتی از این کشور را به همین دلیلی که شما امروز مورد استناد قرار میدهید جدا سازند، عکسالعمل شما چه خواهد بود؟
قسمت دوم اما فشار تحریمها یا به قول همتای سابقاش در ایران این "کاغذ پارهها" گویا حسابی تا همین چند هفته کار خود را کرده است، و امروز هم شنیدیم که فرانسه از تحویل ناو جنگی خریداری شده به روسیه سر باز زده است!
اما مهمترین قسمت این ماجرا این است که امروز دیگر ایدئولژی در کار نیست و پوتین با هر قدر محبوبیت درست یا کاذب بالاخره باید جای خود را به شخص دیگری بسپارد، ضمن آنکه ما در طول تاریخ شاهد همین ماجرا بودهایم که حضرت هیتلر در آلمان یکی دو پله هم از شخص خدا بالاتر نشسته و محبوبتر به نظر میرسید!... اما همین مردمی که در شش سال نخست حکومت او به اوج رفاه و امنیت رسیده بودند در شش سال دوم به چنان روزی افتادند که هزار بار در دل به هیتلر و نظام و اهدافش لعنت میفرستادند.
روسیه و مردم آن بعد از اتمام جنگ سرد به طرف رفاه یا رفاه نسبی قدم برداشتند، که البته چون تمامی به قدرت رسیدگان یک اجتماع بیمار نیمه مرفه ساخته شده است که بسیاری حتی به نان روزانهی خود محتاجند و عدهای نمیدانند پولهای خود را کجا پنهان سازند!
اما در این میان طبقهی متوسطی بوجود آمده است که دوران کمونیستی بیست چهار سال پیشتر را دیده و امروز را هم میبیند! اما او ماریست زخم خورده که با کوچکترین نشانههایی از بازگشت به دوران پیشین لرزه بر اندامش افتاده و چه بسا سر به طغیان بزند!
پوتین البته هنوز در داخل روسیه از درصد محبوبیت بالائی برخوردار است، اما این محبوبیت میتواند حتی یک شبه آنچنان تغییر نماید و جای خود را به بیزاری ملی بدهد که خود شخص حضرت پوتین هم باورش نشود!
پس او دست آویز این هفت نکته شده است، چرا که چندی پیشتر نیروهای نظامی خود را وارد اوکراین کرده و توازن قدرت در اوکراین را دگرگون ساخته است و حالا که نیروهای جدایی طلب دست بالا را دارند، آقای پوتین پیروزمندانه وارد صحنه میشود و از هفت نکتهی خود سخن میگوید!
البته پر واضح است که غرب و بویژه اروپاییها دیگر به سادگی فریب این مار حنای بی رنگ فروش را نمیخورند، پوتین در با موقیعتی قرار گرفته است که اگر ادامه دهد طوری که کار به جنگ بکشد! یعنی تیر خلاص را به مغز خود شلیک کرده است و اگر وا دهد تا حد زیادی رنگ آن اقتدار و آن نقاب به خیال خود "ابهت دار خود" را از دست میدهد! شما بگویید این بدبخت چه بکند؟
در هفتههای آینده مشخص میشود که پوتین آدم شده است یا همان پوتین مانده است!!
به نظر من اما این آقای پرزیدنت آدم کوچک و حقیریست که بر پستی مهم تکیه داده شده است!!
مجید رحیمی ۳ سپتامبر ۲۰۱۴ مونیخ
No comments:
Post a Comment