ببینید چگونه ! آن قسمتهایی که خود میخواستند را به هم چسبانده و میان آن هم هر چه خواستند گنجانده اند ! تا چیزی بگویند ... من در این گفتگو چون همیشه با سوالهایم پوست میهمان برنامه را کندم !! بی آنکه به وی توهین نمایم !! اما اکنون
بی آنکه بخواهیم از دکتر نوری زاده حمایت کنیم ! نگاهی به شخصیت این جوان جویای نام بیندازیم و ببینیم که چگونه خود را به در و دیوار میزد تا نامش بر سر زبانها بیفتد !! مانند برادر حاتم تایی که شبانه در چشمه ادرار میکرد تا فردای آن مردم از وی بگویند !! باید به این جوان گفت که : عزیزم ! اول
آنکه سخنان خودت با هم تناقض دارند ! این جوان دروغ میگوید ! نخستین دروغش همین است که روی خط تلفن آمدن و سوال کردن را مناظره مینامد !! و سپس آنکه این جوان بی آنکه خود بفهمد چه میگوید نخست مخاطب را دروغگو مینامد و سپس از وی پاسخ میطلبد !!! این رفتار و عملکرد همان کار حسین بازجو است ! حال به من بگویید فرق میان این دو کجاست ؟
از سر انسان دوستی بنده خبری را که از دوست روانکاو و همکار سابق در این تلویزیون از لندن گرفته بودم به این آقای خسرو رساندم که شما قربانی بعدی این تلویزیون هستید که اخراج میشوید با کلی توضیح ! اما ایشان پیغام مرا تحریف میکند و به آقای حمید وحدتی در دانمارک میرساند با این مفهوم که میخواهند مرا ترور کنند !! حمید وحدتی از سر صداقت این خبر تحریف شده توسط آقای خسرو را در تلویزیون ایران آریائی بازمیگوید !! من با خانم دخی عبدی تماس میگیرم و حقیقت را به وی میگویم ! و همینطور بهآقای حمید وحدتی !! و این پاسخ حمید است:
----------
جناب رحیمی عزیز سپاس از مهرت ایمیل فرستادی نشان دهنده قلب پاکت را نشان دادی نازنین خیلی چیزها دستگیرم شده رحیمی عزیز سی دو سال است که جنجیدم زمانی جنجیدم که خیلی ها الف بای سیاست را بلد نبودند عزیز من من هدفم لندن بود نازنینم من وحشت ترور مبارزان را داشتم دکتر کوروش آریامنش دوست وهمرزمم بود دکتر سیروس الهی همرزمم بود ووووووو ارتشبد بهرام آریانا فرمانده من بود ارتش رهایی بخش ایران مسئولییتتش بامن بود اگر بخواهم توضیح دهم سردرد برایت میشود داشتم با همرزمانم کارهایی میکردم برای صدای بیشتر ولی از دیشب تصمیمم بکلی عوض شد رحیمی عزیز نه از تو از دیگران بسیار عصبانی هستم رفتم در سکوت تا اهورای ایران چه خواهد اگر دوست داشتید از طریق اسکایپ میتوانید باهم صحبت کنیم اسم من حمید با منهای پائین وحدتی شاد وسرفراز باشی
----------
حال دوستان نگاه کنید که این جوان تا چه حد از بیماری خود بزرگ بینی رنج میبرد و حاضر است برای عنوان شدن دست به هر کار غیر اخلاقی بزند ... بیمار بودن نه تنها خجالت ندارد که شخص بیمار کمک هم باید بشود! اما اینکه دیگران را با این بیماری به بدنامی و زحمت دادن بکشد ! آن خجالت دارد و بایست شرم نمود!!
این چهار سوال بخشی از سوالهای من است که در دهمین و آخرین برنامه ی خود با نام " جای سخن از هر دری با شاپور فرخزاد " در تلویزیون ایران آریائی در تاریخ یکم جولای ۲۰۱۱ برابر با دهم تیر ۱۳۹۰ با میهمان برنامه دکتر علیرضا نوری زاده در میان گذاشتم و ایشان هم به آن سوالها پاسخ دادند مجید رحیمی
دکتر نوری زاده بعد ۲ هفته که قول داده بودند بالاخره در هفته ی سوم توانستند به قول خود جامه ی عمل بپوشانند
۱- آقای نوری زاده ! آیا شما همیشه اینگونه خوش قول هستید یا این بار استثنایی بود ؟
۲- آیا شما تا به حال فریب خورده اید ؟
۳- شما و من ۱۴-۱۵ سالی میشود که یکدیگر را میشناسیم و یک فیش مک نمکی هم در لندن با هم خورده ایم ، اما امشب میخواهیم به آن فیشمک نمک توجه ننماییم و من صادقانه سوال میکنم ! شما پاسخ میدهید ! و مردم قضاوت میکنند !!.... در این هفتههایی که در مورد شما با دوستان ، دشمنان ، هم فکران و مخالفان شما صحبت میکردم به دو مورد رسیدم که این دو مورد ترجیعبند گفتار آنان بود : که ما دو علیرضا نوری زاده داریم ۱- آنکه علیرضا نوری زاده در عالم رفاقت کم نمیآورد ، برای رفیقاش چند شب حتی بیداری میکشد تا بتواند کاری برای وی انجام دهد ، علیرضا همان کسی است که برای پناهندهای که در استرالیا میخواهد جان خود را بگیرد همه کاری میکند تا وی بتواند به آنچه که میخواهد برسد تا از خود کشی دست بردارد ! و یا کنسول آمریکا در استامبول را شبانه به فرودگاه میفرستد تا جان یک ایرانی که در حال فرستادن به ایران است را نجات دهد !!... اما یک علیرضا نوری زاده ی دیگر هم هست که در کوچههای بغداد در حال قدم زدن با هارون رشید بود که ناگهان ناپلئون بناپارت در حال گذر با سپاه خود گفت : علیرضا تو اینجا چه میکنی؟
حالا شما خودتون رو چجوری برای من نوجونی که شما رو فقط از تلویزیون میشناسم توضیح میدید و بین این دو علیرضا پل میزنید که من هنگام رفتن از این علیرضا به اون علیرضا نیفتم تو دره ی جمهوری اسلامی ؟
۴- اگر اکنون ۴ هفته پیشتر بود که ماجرای محمد رضا مدحی بر سر زبانها افتاد ! آیا شما همین راه را دوباره میرفتید که در این چند هفته رفتید و یا از مردم پوزش میخواستید و میگفتید که اشتباه کرده و فریب خورده اید و یه تجربه ی بیشتر یافتید ؟
طرح چنین سوالهایی که به میهمان برنامه هم توهین نشود و وی را نرنجاند محتاج چند توانایی است که یکی از آنها آگاه بودن به چم و خم ژورنالیستی است .... تا جاییکه خود آقای نوری زاده گفتند که : از این گفتگو لذت بردند و آنرا کاملاً حرفهای دیدند.
و من بسیار خشنود هستم که در دفاع از حقانیت انسان و میهمان برنامه( حال هر کس که میخواهد باشد) و دفاع از قانون ژورنالیستی و در احترام به قول و قرار گذاشتن آنقدر توانایی داشتم که خود را قربانی باورهای خود بنمایم و از روی سایه ی خود بپرم ! اما در برابر این شغل مقدّس و همکاران خود رو سفید و سربلند باشم !! به همین خاطر است که از سوی چند کانال تلویزیونی به همکاری دعوت میشوم و بسیاری از همکاران پیش کسوتم با کلام مهر انگیز خود مرا مورد محبت خود قرار میدهند و تائید مینمایند ! کسانی که حتی با دکتر نوری زاده بسیار هم مخالف هستند ! اما با قوانین انسانی و ژورنالیستی آگاهند و به ارزشهای انسانی بیش از به کدورت و نفرت احترام میگذارند ... من برای کسانی متاسف هستم که حاضرند برای بدست آوردن شهرت تن به هر خفتی بدهند!
دوستدار همه ی آنانی که به باورهای انسانی و شغلی خود احترام میگذارند و به کینه و تنفر اجازه نمیدهند که قوأعد را زیر پا بگذارند!
مجید رحیمی ۷ جولای ۲۰۱۱ برابر با ۱۶ تیر ۱۳۹۰ مونیخ
No comments:
Post a Comment